آفتاب: نالههای سوزناک مادران و پدران پیر و از کارافتاده شهیدان روستاهای دیل، آرو، مارین، آب ریگون، اسپر و .... در سوز سرمای زمستان سالهاست دل هر رهگذری را به درد میآورد.
به گزارش عینی خبرنگار از این روستاها، اهالی و ساکنان روستاهای نامبرده که در 25 کیلومتری مخزن گاز ایران یعنی شهرستان گچساران قرار دارند همواره آرزو دارند زمستانی را با داشتن نعمت گاز به سر ببرند. آرزوی که تا کنون برآورده نشده است!!
جالب آنکه این روستاها که بالغ بر 5 تا 6 هزار نفر جمعیت دارند میان دو شهرستان "چرام و گچساران" واقع شدهاند که امکان گازرسانی به این روستاها از هر دو شهرستان وجود دارد و مسیر هم آنچنان صعبالعبور نیست که مشکلات ویژهای را برای این مهم ایجاد نماید. جاده مناسبی که این دوشهرستان را به هم وصل میکند و از میان این روستاها عبور میکند میتواند نشانهای بر این ادعای ما باشد که مسیر خیلی سخت نیست اگر همت مضاعف باشد و کار مضاعف.
این روستاها بالای 100 شهید به انقلاب اسلامی و نظام مقدس تقدیم کردهاند که خانوادههای آنان به خصوص مادران و پدران پیر آنها حاضر نشدهاند قبور فرزندان خود را رها کرده و در کنار سایر فرزندان یا اقوام خود در آسایش بیشتر در شهرزندگی کنند!!
آنها سختیهای زندگی در این روستاها را تحمل کردهاند و تحمل میکنند اما به قول خودشان حاضر نیستند مزار عزیزشان را تنها بگذارند!! آنها اینگونه احساس میکنند که گویی با فرزند شهیدشان زندگی میکنند چرا که هر غروب پنجشنبه حرف یک هفتهای خود را با سنگ قبر شهیدشان بازگو میکنند.
این روستاها اگر چه در نظام مقدس جمهوری اسلامی از بسیاری از امکانات رفاهی برخوردار شدهاند و به گفته خودشان همواره شاکر این نظام بوده و هستند اما تاکید دارند که مسئولان شرکت گاز استان فکری به حال گازرسانی به روستاهای آنها هم بکنند.
آنها به خبرنگار، گفتهاند هرگز دوست ندارند سرمای زمستان را با گرمای هیزمهای درختان کوه خامی گچساران تحمل نمایند اما گویا چارهای نیست!! باید جنگل بسوزد تا ما نمیریم!!
اهالی روستای زیبای مارین که به ماسوله جنوب کشور مشهور شده است و سرمای کوه سفید پوش خامی گچساران را به خوبی احساس میکند معتقدند با این شیوه کنونی استفاده از جنگلهای زیبای خامی تا چند سال آینده نه از تاک نشانی خواهد ماند و نه از تاکستان!! منظور آنها این است که اگر مسئولان شرکت گاز استان فکر جدی برای گازکشی به روستای 110 خانواری مارین نکنند آنها مجبورند با هیزمهای درختان خامی به جنگ سرمای خامی بروند تا بتوانند ادامه حیات دهند و این شیوه یعنی نابودی جنگل و سپس مرگ تدریجی خود انسانهایی که در آنجا زندگی میکنند چرا که دیگر حتی درختی باقی نخواهد ماند که هیزمی داشته باشد و آنگاه سرما کش خواهیم شد البته اگر تا آنوقت زنده باشیم اما شک نداریم که این اتفاق برای آیندگان ما خواهد افتاد اگر رویکرد مدیران آینده همین شیوه مدیران فعلی باشد!!
پیرزن روستای مارین که شدیدا سرفه میکند ملتمسانه میخواهد که حرفهایش را به گوش شنوایی برسانیم البته اگر گوش شنوایی دید و زیر لب ادامه میدهد: کاش شهیدم زنده بود تا مرا پیش دکتر میبرد!!
روستاهای گناوه، دیل، آرو، اسپر، آب ریگون، مارین و از همه مهمتر درختان کوهستان و منطقه حفاظت شده خامی چشم انتظار مسئولان شرکت گاز استان هستند تا تمام تلاش خود را به کار گیرند تا آسایش و رفاه را برای آنها به ارمغان ببرند.
اشکهای مادران شهیدان در سوز سرمای مارین پاسخی جز شرمندگی برای کاهلان این راه و خدمت به آنها چه خواهد داشت؟؟