چقدر برخی سلبریتیها و رسانهها خستهکننده و قابل پیشبینی هستند، در رثای تقوایی دائما نوشتهاند "ناخدای سینمای ایران" خودتان از این حجم بیسلیقگی خسته نمیشوید؟ در ادامه دو نکته درباره تقوایی و همسرش که کمتر به آن اشاره شده را میخوانید.
نکتهی اول، قدرتِ "نه" گفتن اوست.
ناصر تقوایی سالها "نه" گفت، و همین «نه گفتن» بود که او را از همنسلانش جدا کرد. در روزگاری که حتی بسیاری از همنسلانش با هر شرایطی حاضر به کار کردن شدند، تقوایی ترجیح داد سکوت کند تا سازش.
او با هیچ سرمایهی مشکوکی کار نکرد. خودش گفته بود: «اگر نبودنِ من باعث شود این سینمای فاسد بمیرد، بهتر از آن است که با بودنم در فسادش شریک شوم. بگذار از مرگش، زایش دوبارهای صورت بگیرد.»
این یعنی تقوایی «نه گفتن» را، به عنوان یک کنش اخلاقی، اجتماعی و حتی سیاسی، خیلی زودتر از قاطبهی مردم یاد گرفته بود. او جلوتر از زمانهی خود ایستاده بود. در روزگاری که بسیاری «کار کردن به هر قیمت» را فضیلت میدانستند، تقوایی فضیلت را در «کار نکردن به هر قیمت» جست. تقوایی در واقع فیلم نساخت تا به اسطورهی «نه گفتن» بدل شود.
نکته دوم حضور مرضیه وفامهر در زندگی او
همسر ناصر تقوایی، مرضیه وفامهر، نخستین زنی بود که در سینمای پس از انقلاب، در فیلم «تهران من حراج» با پوششی متفاوت بازی کرد و تبعاتش را هم تحمل کرد.
وفامهر پیش از آنکه جریانهایی مسالهدار از زنانگی حرف بزنند، چیزی را زندگی کرد که نزدیک به بیست سال بعد تبدیل به مسألهی روز شد. اگر امروز نامهایی عموما فرصتطلب به نمادهایی تبدیل شدهاند، وفامهر بیهیاهو، سالها پیش همان مسیر را با طی کرده بود.
اما نقش دیگر او، شاید انسانیتر و عمیقتر بود: مراقبت از ناصر تقوایی در سالهای آلزایمر.
وفامهر نگذاشت هیچ تصویر مخدوش یا تحقیرآمیزی از او منتشر شود. او سپر شد، تا آرامش و وقار تقوایی حتی در فراموشی خدشهدار نشود.
وجود چنین زنی، در کنار مردی که تمام عمرش را در تنهایی و سکوت گذراند، یک موهبت بود. وفامهر با سکوتی همجنس تقوایی، از تصویرش پاسداری کرد.