«مقاومتها جواب داده و ما در مسیر بهبودیم. احتمال دارد که بتوانیم در ماههای آینده از این بحران عبور کنیم و اقتصادمان شرایط مناسبتری پیدا کند» گوینده این جمله نه از سیاست دور است و نه از اقتصاد با این حال نسبت به آینده امیدوار است. حسین مرعشی در این گفتوگو به اهمیت سیاستزدایی از مدیریت کشور پرداخت و از همین زاویه به تحلیل موضوع تأیید صلاحیت نامزدهای نمایندگی مجلس در شورای نگهبان و گمانهزنیهای رایج پیرامون نوع مواجهه مردم با صندوق رأی در انتخابات اسفند 98 نشست. در ادامه بخشی از این مصاحبه را میخوانید:
یکی از چهرههای شاخص اصولگرا چندی پیش شرایط کشور را محصول عملکرد اصلاحطلبان دانسته و با همین رویکرد پیشبینی کرده بود که اصولگرایان میتوانند در انتخابات با اقبال بیشتری مواجه باشند. شما شرایط کشور را چگونه تصویر میکنید و جریان متبوعتان را نسبت به آن تا چه حد مسئول میدانید؟
شرایط موجود کشور را نمیتوان از عملکرد دولتها و مجلسهای گذشته فارغ دانست. بر این اساس نمیتوان از اصولگرایان که اتفاقاً دولتهای هشتم و نهم و سه مجلس گذشته را در اختیار داشتند با این اظهارنظرها رفع مسئولیت کرد. منتها چنین بحثهایی در موقعیت کنونی ارزش طرح و واکنش ندارد. زیرا شرایط موجود کشور عمدتاً تحت تأثیر شرایط بالادستی و مسائل ما در روابط بینالملل است. اما توجه داشته باشیم با وجود همه مشکلات، تصویر جدیدی که از ایران در برابر چشمان ناظر در منطقه و جهان قرار گرفته یکی از جلوههای استقلالی است که در انقلاب 1357 مورد تأکید قرار داشت. به همین دلیل میخواهم از مدیریت سیاست خارجی و منطقهای کشور و در رأس همه تدبیر و صلابت رهبری تجلیل کنم.
با اشاره به همین شرایط این پرسش مطرح است که چرا همین اقتدار و قدرت در حل مسائل مختلف داخلی و از جمله حل مشکلات اقتصادی مردم بازتاب پیدا نمیکند؟
اینکه چرا نظام جمهوری اسلامی که قادر است در هماهنگی نیروهای نظامی و امنیتی با دولت و سیاستمدارانش و با رهبری آیتالله خامنهای چنین شکوه و قدرتی را بسازد؛ چنین هماهنگی و قدرتی را برای حل مسائل و مشکلات داخلی اعمال نمیکنیم. ما توانستیم پهپاد امریکایی را در ارتفاع 60 هزارپایی ساقط کنیم. این اقدام به لحاظ فنی، از حیث تصمیمگیری و هم از نظر نوع عکسالعمل امریکا که ریسک نکرد مقابله بهمثل کند، بسیار مهم بود. این بروز قدرت و صلابت سبب شد حتی کسانی که نظام را قبول ندارند اما ایرانیهای با شرفی هستند زبان به تجلیل بگشایند.
پس چرا در فضای داخلی این اتفاق ترجمان وحدت نمیشود؟ به هر حال بخشی سعی دارند این اقتدار را به نفع خود مصادره کنند و حتی با اتکا به آن اقدامات دولت در عرصه سیاست خارجی را زیر سؤال ببرند...
ما در میدان مذاکره هم عملکرد خوبی داشتیم. وقتی نظام تصمیم به مذاکره گرفت تجمیع تدبیر رهبری، اراده رئیس جمهوری و قدرت کارشناسی دیپلماتهای ارشد کشور در برجام تبلور یافت. امروز هم وقتی قرار شد برای دفاع از حیثیت ایران، حقوقمان در برجام و دفاع از تمامیت ارضی و خنثی کردن توطئه تحریم و تهدید به جنگ وارد شویم؛ توانستیم با صلابت عمل کنیم. آنچنان که مشخص شد این ماییم که آماده دفاعیم و آنها آماده جنگ نیستند. در عرصه داخلی هم باید یاد بگیریم که ما یک کل هستیم. دوستانی که مخالف دولتند نباید این روزها فکر کنند که زمان، زمان تضعیف دولت است . اتفاقاً الان زمان بازیابی قدرت دولت است.
اینکه ما نیروهای کشور را تقسیم کنیم به اصلاحطلب و اصولگرا، تندرو و کندرو و اهل فتنه و غیر فتنه اینها از بین بردن تواناییهای یک کشور است. ما باید با صدای بلند اعلام کنیم که محور مدیریت کشور در عرصه داخلی و خارجی رهبری نظام است و دولت، مجلس و قوه قضائیه حتماً باید در هماهنگی با رهبری کارها را پیش ببرند. دوستانی هم که خودشان را دفاع از نظام معرفی میکنند باید بدانند که از دست دادن فرصتها، از دست دادن نیروها و حذف و حصر راهکار نیست.
یکی از مباحث جدی که این روزها مطرح است و محل چارهاندیشی بحث امید اجتماعی است و اینکه شاید مردم نسبت به بعضی سازوکارهای ارتباط شان با حاکمیت از جمله انتخابات اشتیاق کمتری نشان دهند. به باور شما این اتفاقات اخیر در عرصه سیاست خارجی میتواند روی فضای امید اجتماعی تأثیر بگذارد؟ آیا میشود به مطالبات معیشتی مردم با این حرفها پاسخ داد؟
مردم میدانند، شما هم میدانید و باید بپذیریم که بالاخره ما 50 میلیارد دلار صادرات نفتمان را از دست دادهایم. به باورم تا امروز مقاومتها جواب داده و ما در مسیر بهبودیم. یعنی احتمال دارد که بتوانیم در ماههای آینده از این بحران عبور کنیم و اقتصادمان شرایط مناسبتری پیدا کند. خلاصه آنکه راهبرد مقاومت زودتر به حل مشکلات مردم منتهی میشود تا عقبنشینی.
نمیخواهم بگویم که جامعه در فشار نیست، جامعه فوقالعاده در فشار است. ما دو فشار مهم کمرشکن داریم؛ یکی عدم تعادل بین درآمد و هزینه در جوامع شهری ایران و دیگری مسأله بیکاری بویژه در میان تحصیلکردگان دانشگاهی. حدود 5 میلیون نفر جویای کار دارای تحصیلات دانشگاهی هم فشاری سنگین است و هم خسرانی بزرگ.
نکته دیگری که به نظر من خیلی اهمیت دارد اصلاح نظام توزیع کشور است. الان با به وجود آمدن سیستمهای الکترونیک هوشمند و افزایش دسترسی به اطلاعات در محیطهای مجازی، منظم کردن نظام توزیع کالا و از بین بردن فشارهای مضاعف روی دوش مصرفکننده کار پیچیدهای نیست. به تجربه پیدایش خدمات دهندههای آنلاین حمل و نقل درون شهری و برون شهری نگاه کنید. رابطه بین راننده و مسافر قطع شده است. پس دولت میتواند با اصلاح نظام مالیاتی کسری بودجهاش را و با ایجاد نظام هوشمند توزیع فشار وارده بر خانوارها و مصرفکنندهها را به حداقل برساند.
به نظر میرسد که برای به ثمر رسیدن این سیاستها ما از نوعی ضعف در سطوح مختلف مدیریتی رنج میبریم. چرا نظام مدیریتی ما با وجود چهل سال سابقه دچار این وضعیت است؟
ما کشورمان را بیش از اندازه سیاسی کردهایم. کشورهایی که نوعی توسعه یافتگی، تکامل اندیشه و تجربه دارند با منابع انسانی و تجربههای مدیریتیشان مثل ما برخورد نمیکنند. در ایران بعد از پیروزی انقلاب ما با این دلیل که وزارتخانهها و... انقلابی نیستند حجمی از تجربه را از بین بردیم و به کمیتههای پاکسازی سپردیم. بعد از آن از صفر شروع کردیم و 26 سال به تجربهاندوزی در مدیریت پرداختیم که در دولت احمدینژاد باطل شد. تا قبل از آن دولتها تجربه دولت پیشین را محترم میداشتند و تغییرات محدودی اعمال میکردند. این طور نبود که دولتی در انتخاب کارشناسان و مهندسان هم اعمال سیاست کند. این حجم از زیر سؤال بردن و ضایع کردن تجربه سابقه نداشت. بعد در 88 هم یک شکاف عظیم به وجود آمد و بخش عظیمی از تجربیات کشور دوباره کنار رفت. من فکر میکنم باید درسطح ملی به توافقی برسیم و در هماهنگی با رهبری برسیم به جایی که پستهای سیاسی را محدود کنیم. بله، اگر کسی برنده انتخابات ریاست جمهوری شد حق دارد وزیرش را عوض کند. مثلاً وزیر بهداشت هم میتواند معاون پارلمانی اش را تغییر بدهد. اما معاون بهداشت، معاون درمان و رئیس دانشگاه باید سرآمد افراد فنی آن رشته باشند. نمیشود از آبدارچی تا وزیر را تغییر بدهیم. منتها به جای این توافق متأسفانه در دولت اخیر هم کما بیش همان روش تغییر در سطوح مختلف اتفاق افتاد.
ما باید حتماً پستهای سیاسی را محدود کنیم و افراد را بر اساس کارایی و تواناییشان در خدمت بگیریم. واقعیت این است که ما اگر برای حل مشکلات همه نیروهای بالقوه را هم به خدمت بگیریم باز کم است حالا چه رسد به اینکه بخواهیم بخش عظیمی از نیروها را به بهانههای مختلف بتارانیم و کنار بگذاریم.
با وجود آنکه میفرمایید باید پستهای سیاسی را محدود کنیم اما معمولاً جریانهای سیاسی توقع دارند که با پیروزی نامزد مورد حمایتشان در انتخابات سهم بیشتری در قدرت اجرایی داشته باشند. این گلایهای بود که طیفی از اصلاحطلبان در همین دولت هم مطرح کردند...
کشور را باید خردورزانه اداره کرد. اصلاحطلب هم اگر خردورزی نکند و فقط بهدنبال تغییرات سیاسی باشد همان ضربهای را میزند که احمدینژاد زد. ما باید یکبار بفهمیم که آدمها محترماند، مفیدند و بدون دلیل خلق نشدهاند. حالا اصلاحطلب میتواند سیاست اش با سیاست اصولگرا فرق داشته باشد. اختلاف باید بر سر سیاستها باشد و نه افراد. مثل اینکه یکی میگوید باید تأمین اجتماعی را تقویت کرد و دیگری از توزیع یارانه نقدی دفاع میکند. ما باید سر تفاوت این برنامهها جدل کنیم. حق نداریم شایستهترین آدمها را چون به یک جناح سیاسی تعلق دارند از کار برکنار کنیم.
من فقط یک عامل را خیلی مهم میدانم که باید مبنای حذف باشد آن هم فساد است. کاش بشود یک نهضت ایجاد کنیم که هرچه آدم صالح است یک جا جمع شوند و فاسدها کنار گذاشته شوند. فارغ از گرایش سیاسی ما باید روی مفاسد اقتصادی و اخلاقی و بر سر تبعیض حساس باشیم. الان کشور به جایی رسیده که میخواهی بروی دکتر باید توصیه داشته باشی و انجام یک کار ساده اداری بدون توصیه ممکن نیست. اما متأسفانه چه اصولگرایان و چه اصلاحطلبان وقتی فساد در خانه رقیب پیدا شود خیلی مایلاند که برخورد شود و در مورد خودشان و دوستانشان مماشات میکنند.
آیا فکر میکنید که بشود در کوتاه مدت با چنین تغییراتی فضای امید اجتماعی و احتمال تحقق مشارکت سیاسی مطلوب را تقویت کرد؟
من اینکه میگویند مردم آمادگی مشارکت در انتخابات را ندارند یک مسأله جدی نمیدانم. در انتخابات شورایاریهای تهران بیش از 500 هزار نفر شرکت کردند که نسبت به انتخابات قبل رشد داشت. ما باید سیاست را مردمیتر ببینیم و خودمان را در محدوده نخبگان سیاسی و روشنفکران محصور نکنیم. همه تجربیاتی که دارم مؤید آن است که تنها بخشی از انتخابات سیاسی است، بخش مهم آن اجتماعی است. مردم با نماینده مجلس با شورا با شهرداری زندگی میکنند.به آن نیاز دارند و با آن تعامل میکنند. این نیست که بگویند اگر عدهای حذف شدند پس ما در انتخابات شرکت نمیکنیم.
اما امروز حتی برگزارکنندگان انتخابات هم نسبت به رقابت و مشارکت سیاسی بدون نگرانی نیستند....
این درست است. در شهرهای بزرگ که نقش سیاست پررنگتر از نقش مسائل اقتصادی و اجتماعی است، به نظر میرسد مشارکت مردم در انتخابات مجلس به اندازه دورههای قبل نباشد. ولی در کل کشور این اتفاق نمیافتد.