سعیده صدیقی با اشاره به اینکه اولین یکشنبه ماه می به نام روز جهانی قهقهه ثبت شده، اظهار کرد: در تقویم جهانی این روز در سال ۱۹۹۸ توسط یک پزشک هندی به نام مادان کاتاریا که بنیانگذار یوگای خنده است، با هدف تاثیرگذاری از راه خنده بر نزدیکتر شدن افراد به یکدیگر ایجاد شد.
وی افزود: ابتدا کاتاریا با اجتماعی که در پارکها جهت خندیدن افراد به وجود آورده بود، مشاهده میکرد که مردم از این فضای ۱۰ دقیقه با هم خندیدن چقدر استقبال میکنند. این اجتماع به تدریج بزرگتر شد و افراد بیشتر و در مدت زمان طولانیتری در مکانهای مخصوصی جمع میشدند و به خنداندن و خندیدن میپرداختند.
این روانشناس بالینی بیان کرد: به مرور زمان یوگای خنده مجهزتر شد و در این فضا تمرینات خندیدن، یوگای تنفسی، مراسم و مناسکی مثل با هم دست زدن و حرکت کردن انجام گرفت. به نوعی جریانی به راه افتاده که افراد بدون هیچ دلیلی در کنار هم حس و حال بهتری داشتند و میتوانستند برای لحظاتی خوش بودن را کنار یکدیگر تجربه کنند و استرسها و مشکلات خود را کنار بگذارند.
ادای خندیدن را در آوردن هم میتواند بر سلامت روان افراد تاثیرگذار باشد
صدیقی ضمن اشاره به اینکه در یوگای خنده تمرکز بر خندیدن صرف است، آن هم به صورت جمعی گفت: این جنبش با این ایده بیشتر شکل گرفته که صرف خندیدن حتی ادای خندیدن را در آوردن میتواند بر سلامت روان افراد تاثیرگذار باشد و کمکم با تمرین میتواند اثر یک خنده واقعیتر و از ته دل را بر افراد بگذارد.
وی خاطرنشان کرد: امروز مردم ما با مشکلاتی همچون بیماری و فشارهای اقتصادی دست و پنجه نرم میکنند. درصد زیادی از آنها دچار افسردگی و اضطراب هستند و بخش زیادی از ایشان توانایی مراجعه به رواندرمانی و دریافت کمک را نیز ندارند. چنین فضاهای اجتماعی که در آن افراد را به نزدیکتر شدن به یکدیگر و در لحظه بودن دعوت میکند، تاثیر خوبی بر جامعه میگذارد. بر همین اساس این جنبش هماکنون در ۷۰ کشور جهان در حال برگزاری است.
صدیقی تاکید کرد: اگر بخواهیم به مکانیزم این فضا و تاثیرش دقیقتر نگاه کنیم، میتواند شبیه به تمرین ذهنآگاهی باشد. هنگامی که فردی به صورت عمیق به موضوعی از ته دل میخندد، آنچه در آن لحظه تجربه میکند، بودن در آن لحظه است. این فضاها سیستم هیجانی فرد را تنظیم و اضطراب را کاهش میدهد زیرا برای چند دقیقه افکار فرد در مغز کمرنگ میشود و تمرکز او صرفا به آن لطیفه یا موضوع خندهدار معطوف میشود.
این روانشناس بالینی بیان کرد: علاوه بر رها کردن افکار برای لحظاتی، رها کردن عضلات بدن در لحظه خندیدن تاثیرات مثبتی دارد. زندگی ماشینی و دوندگیهای روزمره افراد جامعه را در نبردی قرار داده که مدام باید برای امرار معاش، گذران زندگی و فائق آمدن بر فشارها در حال مبارزه باشند. این اتفاق جز تجربه مداوم اضطراب و فشار نیست. تاثیر چنین شرایطی را میتوان به راحتی در بدن افراد دید.
صدیقی ادامه داد: نکته مهم در خصوص ایجاد فضاهایی برای خنده این است که هر اجتماعی که بتواند افراد را حتی برای مدتی کوتاه به هم نزدیک کند و حسی همچون در ارتباط بودن به آنها بدهد، میتواند در کاهش احساس تنهایی، حس پیوند و تعلق به گروهی داشتن را در افراد افزایش دهد که خود بیتاثیر در افزایش سلامت روان نیست.
افسردگی ناشی از فقدان پیوند است
این روانشناس بالینی تصریح کرد: افراد ارتباط برقرار میکنند که حس و حال بهتری داشته باشند و وقتی حس حال بهتری داشته باشند، ارتباطات بهتری برقرار میکنند. باید به این موضوع توجه ویژهای داشت زیرا افسردگی رو به افزایش است و در بیشتر مواقع افسردگی ناشی از فقدان پیوند است.
صدیقی با بیان اینکه عملکرد خنده بر بدن مانند عملکرد ورزش هوازی است، گفت: خندیدن علاوه بر اینکه سبب افزایش جریان خون میشود، سیستم ایمنی بدن را بالا میبرد و اکسیژن بیشتری به قلب میرساند. همچنین خنده موجب ترشح اندروفین در بدن میشود که برای دردها مسکنی قوی به حساب میآید. به همین دلیل در کشورهای دیگر از تکنیکهای خنده و یوگای خنده برای درمان بیماران در بیمارستانها و خانه سالمندان استفاده میشود.
شادمانی پایدار را درون خود توسعه دهید
این روانشناس بالینی با بیان اینکه در شادی ۲ ماهیت متفاوت وجود دارد که شامل لذتهای گذرا و شادمانی پایدار است، اضافه کرد: افراد باید بتوانند شادمانی پایدار را درون خود توسعه دهند. موضوعی که اهمیت دارد، این است که افراد، سازمانها یا دولتها به دنبال راه میانبر برای رسیدن به شادی هستند که همین موضوع سبب میشود افراد زندگی شادمانه پایداری نداشته و فقط دچار شادیهای لحظهای شوند.
وی ادامه داد: وقتی افراد در روان خود احساس امنیت نکنند یا در فضاهایی قرار داشته باشند که فشارهای سختی را تجربه میکنند، خندیدن برای آنها سخت یا حتی ممکن است آزاردهنده باشد؛ به عنوان مثال فردی که سوگوار است، نیاز به سوگواری و تجربه کامل غم دارد یا زمانی که عصبانی است، نیاز به تجربه خشم و بیان نیازها و فرصت اعتراض دارد. نکته مهمی که شاید اغلب افراد از آن آگاه نباشند، این است که ما به همه احساساتمان برای سازگاری با زندگی نیاز داریم. تجربه همه آنها به یک اندازه برای بهزیستی ما لازم است. وقتی تاکید ما تنها بر شادی باشد، اثر عکس دارد.
بسیاری از والدین ما ناگویی هیجانی دارند
صدیقی افزود: متاسفانه ما فضاهایی برای آموزش افراد در خصوص یادگیری نحوه ارتباط با هیجاناتشان که بخش مهمی از سلامت روان افراد به آن گره خورده، نداریم. در سیستم خانواده فرزندان اجازه تجربه هیجانات خود مانند خشم، شرم، ترس، ضعف و غم را در ارتباط با والدین ندارند زیرا والدین ما در این زمینه آموزشی نداشتهاند. همچنین بسیاری از والدین دچار ناگویی هیجانی هستند.
این روانشناس بالینی تاکید کرد: وقتی افراد احساسات ناخوشایند خود را میکشند، ناخوآگاه احساسات خوشایند همراه با آن از بین میرود؛ درست همان اتفاقی که در افسردگی رخ میدهد. زمانی افراد میتوانند شادی را به صورت عمیق تجربه کنند که اجازه دهند احساساتی مانند غم و خشم را نیز تجربه نمایند. آیا این مدل فضاها در خانواده یا جامعه ما وجود دارد؟
وی ضمن اشاره به اینکه یکی از فضاهایی که میتواند به بهزیستی افراد و تنظیمتر بودن هیجانات آنها کمک کند، دریافت کمک تخصصی و رجوع به رواندرمانگر است، گفت: در این زمینه نیاز به فرهنگسازی گستردهای وجود دارد که افراد از رجوع به روانشناس و رواندرمانگر خجالت نکشند و واهمهای نداشته باشند. باید کمک تخصصی گرفتن تبدیل به فرهنگ شود زیرا ممکن است هر کسی در مقطعی از زندگی نیاز به کمک داشته باشد و این به معنای داشتن اختلالات روانی حاد نیست.
صدیقی ادامه داد: علاوه بر آن فراهم کردن حمایت و بستری برای استفاده قشر بیشتری از مردم از خدمات روانشناختی، کارگاههای آموزشی مرتبط با هیجانات و اتاق درمان توسط دولت از طریق خدمات بیمهای و تسهیلات میتواند در درازمدت تاثیر چشمگیری بر فضای روانی مردم جامعه بگذارد.
صدیقی افزود: متاسفانه مشکلات اقتصادی، ناامنی، ماشینی شدن زندگی و کار کردنهای زیاد باعث شده افراد زمانی برای داشتن اوقات فراغت نداشته باشند؛ در صورتی که استراحت و بازی یکی از نیازهای اساسی انسان برای پیش رفتن در زندگی است که خیلی وقتها به آن اعتباری داده نمیشود یا شاید در فرهنگ ما مورد شماتت قرار گرفته است.
نبود امکانات تفریحی باعث استفاده بیش از حد از فضاهای مجازی شده است
وی ادامه داد: آنقدر که تلاش و کار کردن ارزشمند است، خودمراقبتی، استراحت کردن و دادن فضایی به خود برای بازیابی انرژی پذیرفته نیست و اتلاف وقت شمرده میشود. برای همین در سطح شهر ما اغلب فضاهای کمتری برای تفریح و گذران اوقات فراغت نسبت به مراکز اداری و تجاری داریم. نبود امکانات تفریحی باعث استفاده بیش از حد از فضاهای مجازی شده که این خود سبب بروز مشکلاتی در سلامت روان میشود.
این روانشناس بالینی با بیان اینکه همانگونه که در خانواده نیاز به نزدیکی و ارتباط داریم، در فضای بین دولت و مردم نیز همین روند باید برقرار باشد، گفت: مردم نیاز دارند به دولتمردان نزدیک شوند و دولتمردان آنها را درک کنند و دغدغهمند آنان باشند. هنگامی که بین مردم و دولتمردان فاصله ایجاد شود، مردم احساس ترس و ناامنی میکنند و این امر سبب میشود احساس شادی نیز نداشته باشند.
وی ادامه داد: همچنین نیاز است صدا و سیما و دولت فضایی برای ناخوشایندهای مردم نیز ایجاد کنند و به آنها اعتبار ببخشد و در مورد آن صحبت کنند؛ دقیقا مانند کودکی که هنگام گریه نیاز به آغوش مادر دارد، دولت نیز باید نسبت به مردم مانند مادر عمل کند. ارتباط همدلانه و گوش شنواتر همیشه تسکیندهنده است.