توجهات اخیر به خطرات هستهای عمدتاً به گسترش نیروهای چین، تهدیدات هستهای روسیه و شتاب فزاینده به سوی یک گسترش هستهای جامع در ایالات متحده معطوف شده است. در عین حال، یک پویایی مشابه، اما عمدتاً دیده نشده در شبه قاره آسیا وجود دارد - دینامیکی که از معمای قدرتهای بزرگ (آمریکا-چین-روسیه) تقلید میکند و باید با دقت بیشتری به آن توجه شود. سه گانه هستهای چین-هند-پاکستان خطرات و بیثباتیهای استراتژیک را افزایش میدهد و شاید از رقابت بین چین، روسیه و ایالات متحده، تهدیدی نگران کنندهتر برای عدم استفاده از تسلیحات هستهای باشد.
همان بیثباتیها، تنشها و مناقشات ارضی که در دهههای گذشته روابط سهجانبه بین هند، چین و پاکستان را تعریف میکردند، همچنان به شکلدهی تعاملات آنها ادامه میدهند. این پویاییای است که مدتهاست این منطقه را به محتملترین صحنه برای استفاده از تسلیحات هستهای تبدیل کرده است. یک ربع قرن پس از هستهای شدن شبه قاره آسیا، ترکیبی سه جانبه از سیاستهای هستهای در حال تکامل، مدرنسازی نظامی-تکنولوژیکی و رقابت استراتژیک اکنون با عوامل بیثباتی تاریخی ترکیب شده و منطقه را به یک بحران هستهای نزدیک میکند.
در واقع، این منطقه تنها طی پنج سال شاهد دو برخورد نزدیک خطرناک بوده است. بحران پولواما-بالاکوت در سال ۲۰۱۹ هند و پاکستان را وارد رویارویی مستقیم نظامی کرد، در حالی که حادثه موشک کروز براهموس در سال ۲۰۲۲ اولین باری در تاریخ بود که یک موشک کروز با قابلیت حمل کلاهک هستهای از یک کشوری هستهای به کشور دیگر دارای سلاح هستهای اصابت کرد. هر دو حادثه مدیریت شدند، نه به دلیل تصمیم گیری محتاطانه طرفین، بلکه به این دلیل که هر دو طرف راه دررویی پیدا کردند که به آنها اجازه داد برای خروج خود از بحران، روایتی داخلی از پیروزی بسازند.
به نوشته وبسایت دیپلمات، شاید خطرناکترین پویایی بین هند و پاکستان اعتماد مشترک بیش از حد آنها به توانایی خود در کنترل تشدید تنش و اطمینان از این باشد که طرف مقابل از تشدید یک درگیری متعارف در مقیاس کوچک به سطح هستهای خودداری میکند. وقتی هر دو طرف این باور را درونی کنند که طرف مقابل متعهد به نشان دادن خویشتن داری است، احتمال بیشتری وجود دارد که هر دو طرف تاکتیکهای «حرکت روی مرز جنگ» را به عنوان یک استراتژی برای پیروزی ببینند. دفعه بعد که هند و پاکستان در میانه یک بحران رو به گسترش قرار میگیرند، ممکن است شرایط محیطی برای کاهش تنش وجود نداشته باشد و ممکن است هیچ راه دررویی پیدا نشود.
علاوه بر این، هند باید به طور همزمان روابط مرزی ناپایدار خود با چین را مدیریت کند. درگیریهای مکرر در امتداد خط کنترل واقعی (LAC) در گذشته مرگبار شدهاند، و اگرچه این درگیریها با الگویی از گفتگو دنبال میشوند، اما با توجه به اینکه هر طرف به طور فزایندهای سیاستهای مرزی خود را نظامیسازی میکند، پتانسیل اینکه یک درگیری آینده به سطوح نظامی جدیدی برسد همچنان بالاست.
با افزایش تنش کلی در روابط چین و هند در میان سیاستهای خارجی رقابتی، آنها باید روابط و تعاملات نظامی بهتری را در امتداد مرز خود ایجاد کنند. همین امر را میتوان در مورد مناطق مرزی مورد مناقشه کشمیر در امتداد خط کنترل با پاکستان نیز گفت.
اما رقابتهای طولانی مدت و احساس عدم امنیتی که به وجود آمده به راحتی قابل حل نیست، و علیرغم نیاز مبرم به تعامل برای کاهش خطر تشدید مناقشه ارضی بعدی به سطح هستهای، نه هند، نه چین و نه پاکستان چنین علاقهای نشان ندادهاند.
در عوض، هر کدام مدرنسازیهای هستهای خود را با تصور تهدید ناشی از مانورهای هستهای همسایگانشان توجیه کردهاند. هند به توسعه تسلیحات استراتژیک و جاهطلبیهای منطقهای چین پاسخ میدهد، در حالی که استقبال پاکستان از قابلیتهای جنگ تاکتیکی در پاسخ به تاکید هند بر حمله متقابل و دفاع استراتژیک است.
سابقه همکاری نظامی چین با اسلام آباد به احساس ناامنی هند میافزاید که با اختلافات مرزی به ظاهر حل نشدنی با همسایگان اصلی خود مواجه است. چین و پاکستان یک شراکت راهبردی طولانی مدت و منافع مشترک در مقابله با سلطه منطقهای هند دارند. این دو در حوزه نظامی همکاری میکنند و همچنان شبکههای گسترش سلاحهای کشتار جمعی را حفظ میکنند.
برای بیش از دو دهه، هند و پاکستان برای بهبود بقای نیروهای هستهای خود و در درگیریهای سطوح پایینتر با یکدیگر رقابت کردهاند. برای هند، این به معنای تعهد به بلوغ ناوگان زیردریایی موشکهای بالستیک، توسعه چندین سیستم ورود مجدد به جو با قابلیت هدفگیری مستقل (MIRV)، بررسی گزینههای دفاع موشکی توسعهیافته، و اولویت دادن به خانواده موشکهای متحرک آگنی است. پاکستان علاوه بر گسترش نیروهای استراتژیک خود و تقویت ساختار فرماندهی و کنترل خود، مجموعهای از قابلیتهای هستهای با آستانه پایینتر را ساخته است که برای نصب روی کلاهکهای تاکتیکی مناسب برای میدان جنگ طراحی شدهاند. به همین ترتیب هند در حال توسعه موشکهای کروز با قابلیت دوگانه و قابلیتهای هستهای میدان نبرد است، شانس درگیری هستهای سطح پایینتر در شبه قاره در حال افزایش است.
در همین حال، مدرنیزاسیون و گسترش هستهای چین ظاهراً با محور ایالات متحده است. با این حال، اکثر موشکهای چینی با قابلیت حمل کلاهک هستهای نمیتوانند به سرزمین اصلی ایالات متحده برسند، اما میتوانند به راحتی به مراکز جمعیتی هند حمله کنند. در میان تشدید رقابت ژئواستراتژیک، هند نیز برد موشکهای استراتژیک خود را برای پوشش تمام سرزمین اصلی چین افزایش داده است.
دهلی نو همچنین در حال تغییر ساختار نیروهای موشکی بالستیک خود به یک نیروی موشکی یکپارچه است که موشکهای بالستیک و کروز با قابلیت حمل هستهای و متعارف را مدیریت میکند. درهم تنیدگی توانمندیهای متعارف و هستهای ابهامات جدیدی را در بازدارندگی چین و هند ایجاد خواهد کرد. پیگیری هند برای سیستمهای ورود مجدد به جو (MIRV)، علاوه بر پاکستان، چین را نیز درگیر میکند، زیرا یک نیروی دارای قابلیت MIRV میتواند هر گونه مزیت تصور شده چین در دفاع موشکی را تهدید کند و اگر استراتژیستهای چینی و هندی به این نتیجه برسند که تعادل استراتژیک حاصل شده است، میتواند خطر تشدید تنشها در سطح متعارف را تقویت کند.
بنابراین، علیرغم تمرکز ادعایی چین بر رقابت با ایالات متحده، وسواس آشکار هند برای بازدارندگی در برابر چین، این دو را وارد یک رابطه هستهای مخاطرهآمیزتر از آنچه تاکنون میدانستند، کرده است.
جنوب آسیا تنها جایی در جهان است که در آن سه کشور مجهز به سلاح هستهای در چنین فاصله نزدیکی قرار گرفتهاند و توسط مرزهای مورد مناقشه محصور شدهاند. فیوز انفجار جنوب آسیا ممکن است کوتاهتر از هر زمان دیگری در تاریخ اخیر باشد، و با این حال سهگانه چین، هند و پاکستان همچنان در خارج از منطقه مورد توجه ناکافی قرار میگیرد.
متأسفانه، پویایی هستهای جنوب آسیا زیر سایه تشدید رقابت هستهای قدرتهای بزرگ باقی مانده است، اما با نادیده گرفتن بیثباتی میان هند، چین و پاکستان، خطر غفلت از فیوزی که میتواند فاجعهای منطقهای و جهانی را شعلهور کند، وجود دارد. از آنجایی که توجه جهانی اغلب به جاهای دیگر معطوف است، هوشیاری و تعامل پیشگیرانه برای جلوگیری از تبدیل شدن سه گانه چین، هند و پاکستان به بوته جنگ هستهای ضروری است.