«در بدو ورود به بیمارستان در صحن حیاط، کنار حوض و در میان باغچه یک عده افراد ژندهپوش ایستاده، نشسته و یا خوابیده بودند. برخی از فرط تب به هذیان افتاده و بیاختیار سر و تن خود را به زمین میمالیدند. همانطور ساعتها در میان شنها که برای آنها به منزله اتاق انتظار بود لمیده بودند... داخل اتاق نسبتا بزرگی تختخوابهای متعدد به موازات یکدیگر گذاشته شده بودند. صدای خُرخُر خواب پیرمرد ریش سفیدی، بچه دو ساله همجوارش را بیدار کرد. کودک نالهای سر داد و چشمانش را باز کرد. در این موقع ناگهان صدای ضجهای از تخت دیگر بلند شده و گفت: «این بچه از صبح تا به حال چیزی نخورده». معلوم شد این صدای مادری است که با دو کودک خردسالش تیفوس گرفته و در آنجا بستریاند...» (گزارش علیاصغر امیرانی از بیمارستان گوهرشاد تهران، ۲۴ فروردین ۱۳۲۲)
کد خبر: ۲۳۵۵۴۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۲/۲۳