دیاکو عزیزی- محمدجواد لاریجانی در یادداشت اخیر خود با عنوان «سیاست خارجی در ترازی دیگر»، سیاست خارجی جمهوری اسلامی در چارچوب برجام را بهشدت مورد نقد قرار داده و آن را «دکترین استیصال» نامیده است. وی در مقابل، نسخهای موسوم به «دکترین مقاومتی» ارائه میدهد که مبتنی بر بیاعتمادی کامل به آمریکا و اروپا، اتکا به توان داخلی و رد هرگونه مذاکره جدی با غرب است.
هرچند نقد برجام و بررسی نقاط ضعف آن ضروری است، اما دیدگاههای ایشان چندین اشکال اساسی دارد که از منظر علمی و منطقی قابل واکاوی است.
۱. نقش تحریمها در اقتصاد ایران
لاریجانی ریشه مشکلات اقتصادی کشور را صرفاً در «مدیریت نادرست» میبیند و سهم تحریمها را ناچیز میداند. این تحلیل با دادههای علمی و گزارشهای معتبر بینالمللی سازگار نیست. تحریمهای مالی و بانکی ایران یکی از پیچیدهترین و گستردهترین نظامهای تحریمی در جهان است که مستقیماً صادرات نفت، دسترسی به ارز خارجی، سرمایهگذاری بینالمللی و حتی زنجیره تأمین دارو و تجهیزات پزشکی را تحتتأثیر قرار داده است. واقعیت این است که مشکلات اقتصادی ایران ترکیبی از دو عامل است: تحریمهای خارجی و ضعف مدیریت داخلی. نادیده گرفتن یکی از این دو مؤلفه، تصویری ناقص و غیرواقعی از شرایط میسازد.
۲. دیپلماسی در برابر انزوا
ایشان معتقد است «توافق شرافتمندانه با آمریکا ممکن نیست» و اساساً مذاکره با واشنگتن یا اروپا بیفایده است. اما تاریخ روابط بینالملل نشان میدهد که حتی دشمنان دیرینه، مانند ایالات متحده و شوروی در اوج جنگ سرد، ناگزیر بودند برای کنترل بحرانهای هستهای و امنیتی به میز مذاکره بازگردند. هنر سیاست خارجی، گفتوگو در دل خصومت است، نه صرفاً نفی مذاکره. دیپلماسی موفق، همیشه راهی میان حفظ عزت ملی و کاستن از هزینههای تقابل یافته است. بستن همه درهای گفتوگو، بهجای کاهش تهدید، اغلب به تشدید آن منجر میشود.
۳. مسئله اعتماد و سازوکارهای نظارتی
لاریجانی درست میگوید که اعتماد مطلق به آمریکا سادهلوحانه است. اما نتیجه او که باید از توافقات بینالمللی فاصله گرفت، نتیجهای افراطی است. علم سیاست بینالملل توصیه میکند بهجای «اعتماد شخصی یا سیاسی»، باید سازوکارهای حقوقی و نظارتی ایجاد کرد تا طرف مقابل نتواند بهآسانی از تعهداتش شانه خالی کند. برجام دقیقاً بر همین منطق بنا شده بود: محدودسازی برنامه هستهای ایران در برابر رفع مرحلهای تحریمها، تحت نظارت آژانس. مشکل اصلی نه در اصل توافق، بلکه در خروج غیرقانونی آمریکا و ضعف اروپا در عمل به تعهدات بود.
۴. فرصتها و تهدیدها در شرایط تحریم
لاریجانی از «انفجار فرصتها» در سایه فشار و تحریم سخن میگوید. بیتردید فشار خارجی میتواند انگیزهای برای خودکفایی باشد، اما تجربه اقتصادی و اجتماعی ایران در دهههای اخیر نشان داده است که فرصتها در فضای تعامل جهانی بهتر شکوفا میشوند. تحریمها در عمل به مهاجرت نخبگان، فرسایش سرمایه اجتماعی، کاهش رشد اقتصادی و عقبماندگی فناورانه منجر شدهاند. فرصت واقعی، زمانی حاصل میشود که کشور بتواند در شبکههای علمی، اقتصادی و فناورانه جهان مشارکت فعال داشته باشد، نه در انزوای تحمیلی.
۵. نتیجهگیری: مقاومت هوشمندانه در کنار دیپلماسی فعال
سیاست خارجی واقعبینانه باید بر دو پایه اصلی استوار باشد: حفظ استقلال و عزت ملی، و کاهش هزینههای کشور از طریق مذاکره و تعامل هوشمندانه. نفی کامل برجام و بیاعتمادی مطلق به هر توافقی، در نهایت کشور را در شرایط پرهزینهتر و پرریسکتری قرار میدهد. همانطور که تکیه صرف بر مذاکره بدون توجه به مؤلفههای قدرت ملی خطاست، اتکای صرف به مقاومت و بیاعتنایی به دیپلماسی نیز ناپایدار و خطرناک است. ایران امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند مقاومت هوشمندانه در کنار دیپلماسی فعال و چندجانبهگراست؛ راهی که هم عزت ملی را پاس میدارد و هم امکان کاهش فشارهای اقتصادی و سیاسی را فراهم میسازد.