قصه وحید هاشمیان و پرسپولیس میتوانست و شاید هنوز هم بتوان گفت کماکان میتواند از قصههای دلنشین و عامهپسند جدید فوتبال ما باشد.
مردی که بیهیچ رانت و رابطهای، تنها بر پایه تواناییهای خود در فوتبال آلمان، مدارک مربیگری گرفت؛ مدتی دستیار اسکوچیچ در تیم ملی بود و با اعتماد رضا درویش، بر صندلی سرمربیگری پرسپولیس نشست.
وقتی میگوییم «صندلی سرمربیگری پرسپولیس»، سخن از جایگاهی است که بیش از ۹۰ درصد بزرگان تاریخ این باشگاه، رؤیای دست نیافتنی نشستن بر آن را داشتند و دارند.
هاشمیان بسیار خوششانس بود که پیش از بسیاری دیگر، بر پایه اعتماد درویش این فرصت تاریخی را یافت.
حالا هم همه با ذکر نکاتی مثل خوشاخلاقی سرمربی پرسپولیس دوست دارند او موفق شود، امافوتبال بیرحمتر از آن است که تنها بهخاطر نام و منش وحید هاشمیان امتیازی ببخشد یا دل بسوزاند. تیم او هنوز شبیه یک تیم مدعی نیست و ناکامیهای پرسپولیس در تهران رانمیتوان صرفا به شانس گره زد، شاید هم برعکس، اتفاقا در مصاف با سپاهان بخت با پرسپولیس بود، و در چهار مسابقه دیگر در تهران روال بازیها طبیعی و نتایج نسبتا منطقی.
البته در بازی با ملوان در همان ابتدای کار خدابندهلو توپ را از دو متری به بیرون زد و در نیمه دوم هم بیفوما تکبهتک خراب کرد. در بازی فولاد هم رضا شکاری از ۲متری در چند مرحله نتوانست گل بزند… اینها اگرچه ظاهراً به شانس مربوط است، اما حقیقت آن است که پرسپولیس موقعیت آنقدر موقعیت خاص خلق نکرد که بخواهد بگوید در همه بازیها اسیر بد اقبالی شده است.
مشکل دقیقاً همینجاست.
وقتی عوض ۲ مهاجم تخصصی تنها با یک حمله کننده، بازی میکنی قطعا آنها هرگز مانند علیپور و دورسون گلزن نیستند. این انتخاب خود هاشمیان بود. خودش خواهان دورسون نبود و حالا با قحطی واقعی «مهاجم آزاد خوب» مواجه شده است!
اما برسیم به مشکل بزرگتر پرسپولیس؛ هاشمیان آنقدر از شکست میترسد که راه پیروزی را از یاد برده. در فوتبال سهامتیازی، ترس از باخت گاهی بهمعنای فراموشی شیوه برد است. او همهچیز را فدای «نباختن» کرده. در ۶ مسابقه ۴ بازی را بباز و ۲ بازی را ببر، هم اندازه ۶ بازی نباخته، امتیاز میگیری. با هر متر و معیاری شجاعت در فوتبال سه امتیازی ارزش ریسکش را دارد، اما خدا میداند چه کسی بهوحید مشاوره داده تا نبازی عذرت را نمیخواهند!
کافی است به دو مدافع کناری پرسپولیس نگاه کنیم؛ در تمام ده سال گذشته، یا سمت چپ یا راست پرسپولیس محور حملات خطرناک بوده است (چه با نفوذ مدافعان کناری، چه با حرکات ترکیبی وینگرها)، اما امروز چه؟ فرشاد احمدزاده در پست غیرتخصصی دفاع چپ قرار گرفته و اگرچه در امور دفاعی عملکرد قابل قبولی داشته، اما از حیث نفوذ، سانتر، پاس گل و هماهنگی با وینگر چپ، حقیقتا هیچ ندیدیم. او صرفا مدافع است.
در سمت راست هم شرایط مشابه حاکم است. چه سهیل صحرایی.
چه میلاد محمدی؛ همه صرفاً وظیفه دفاع را ایفا میکنند. دستور هاشمیان روشن است: «ببندید و ریسک نکنید برای نفوذ تا پشت تان خالی نشود» شاید برابر سپاهان چنین احتیاطی توجیه داشته باشد، اما در تهران مقابل تیمهایی که تنها دفاع میکنند، این ترس بیش از حد، همهچیز را فلج کرد.
نتیجهاش همین است که میبینید؛ پرسپولیس تیمی محتاط، بیرمق و گاه بیبرنامه از کناره نشان داده. شاید هم باید منتظر سرژ و جمال باشیم! اما آیا وحید این فرصت را دارد تا آماده آنها را در جناحین تیمش ببیند؟!
هواداران که تا همین اواخر، حتی در شکستها، از نیمکت تیمشان حمایت میکردند، امروز لب به اعتراض گشودهاند. وحید هاشمیان با سبک محتاطانه اش میراث حمایت بیدریغ هواداران از نیمکت را بر باد داده است. فوتبال پرسپولیس در اکثر مواقع باید هجومی باشد؛ این شعار نیست، حقیقت زمین مسابقه است. حقیقتی که از دقیقه پنجاه تا هفتاد بازی با ملوان باید دیده میشد، و نشد.
کاش هاشمیان در همه زندگی اش ۲ فصل سرمربی گری میکرد تا ناظر بر آن تجربه، پیشبینی کنیم توان بازگرداندن آب به جوی را دارد یا نه آنهم در شرایطی که بعید است مهاجم خوبی در بازار مانده باشد که جذبش کند.
در حال حاضر تنها دلخوشی او میتواند حضور دو مدافع کناری خوب خارجی باشد؛ جمال لوویس در چپ و سرژ اوریه در راست که البته به شرط سلامتی!
و مهمتر روزی که محمد عمری و اورونوف دو وینگر رونده راست و چپ پرسپولیس باشند.
اینها تنها تیرهای باقی مانده در خشاب این پرسپولیس هستند، اما سوال مهم این است که اگر همه آنها در شرایط مسابقه قرار گرفتند، آیا با تاکتیک «اول نباز بعدا ببر» هاشمیان، میتوانند جادو کننده ترکیب شوند؟
شخصا توان فریب خویشتن را ندارم چه رسد مهندسی کلمات تا خواننده را به آینده امیدوارم کنم. باشد که انشاالله نویسنده تمام عیار اشتباه کرده باشد.