کد خبر: ۱۰۱۶۶۷۱
تاریخ انتشار : ۱۳ مهر ۱۴۰۴ - ۰۵:۴۷

۵۰ تا ۷۰ درصد تالار‌های عروسی در آستانه تعطیلی!

در چند روز گذشته خبری از سوی صنف تالارداران آمد که اقبال جوانان برای برگزاری مراسم ازدواج کم شده و تقریبا تالار‌های عروسی خالی هستند.
۵۰ تا ۷۰ درصد تالار‌های عروسی در آستانه تعطیلی!
آفتاب‌‌نیوز :

 در چند روز گذشته خبری از سوی صنف تالارداران آمد که اقبال جوانان برای برگزاری مراسم ازدواج کم شده و تقریبا تالار‌های عروسی خالی هستند از همین رو با مهدیه جمولی کارشناس ارشد مطالعات زنان و خانواده از دانشگاه علامه طباطبایی و واسطه گر ازدواج به گفت‌و‌گو نشسته‌ایم تا ابعاد این موضوع و تبعات آن را بیشتر بررسی کنیم.

این روز‌ها بحث کاهش آمار ازدواج به شدت مطرح شده و برخی می‌گویند حدود ۵۰ درصد ازدواج‌ها کم شده است. شما چطور این موضوع را تحلیل می‌کنید؟ آیا این آمار واقعاً درست است؟

ببینید، برای فهم ماجرا باید برگردیم به یک بازه زمانی خاص. حدود سال‌های ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۱، ما بیشترین تعداد ازدواج را بعد از انقلاب ثبت کردیم. آن دوره، طبق آمار رسمی، بیش از ۸۰۰ هزار ازدواج در سال داشتیم. حالا در سال ۱۴۰۳، طبق آمار مرکز آمار، این عدد به حدود ۴۷۰ هزار ازدواج رسیده است.

عده‌ای با نگاه به این numbers می‌گویند ازدواج‌ها ۵۰ درصد کاهش داشته. اما تحلیل دقیق‌تر نشان می‌دهد که ما باید جمعیت و ساختار سنی جوانان را هم در نظر بگیریم.

یعنی کاهش ۵۰ درصدی کامل درست نیست؟

دقیقاً. ببینید ما یک دهه خاص داریم به اسم دهه ۶۰ که جمعیتی حدود ۱۶ میلیون نفر داشت. اینها در سال‌های ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۰ به سن ازدواج رسیده بودند. به خاطر شرایط اقتصادی و اجتماعی آن زمان، و فشار تقاضا، بیش از ۸۰۰ هزار ازدواج ثبت شد.

اما این عدد مستمر و پایدار نبود. بعد از دهه ۶۰، نوبت به جوانان دهه ۷۰ رسید؛ جمعیت آنها حدود ۴ میلیون نفر کمتر از دهه ۶۰ است و روی هم ۱۲ میلیون نفر جوان دهه ۷۰ داریم. یعنی جمعیت جوان فعال حدود ۲۵ درصد کمتر شده است؛ بنابراین چنانچه بخواهیم تناسب جمعیتی را لحاظ کنیم، اگر در سال ۱۴۰۳ مثلاً ۶۰۰ هزار ازدواج داشتیم، کاملاً با آن اوج ازدواج بین سال‌های ۸۸ تا ۹۱ تناسب داشت. اما الان آمار واقعی ۴۷۰ هزار تاست، یعنی کاهش حدود ۲۲ تا ۲۳ درصدی نسبت به حالت طبیعی، نه ۵۰ درصدی.

پس شما می‌گویید کاهش ازدواج حدود ۲۰ تا ۲۳ درصد است که بخش عمده‌اش طبیعی و ناشی از جمعیت است و بخشی‌اش غیرطبیعی. درست است؟

درست است. ما باید تفکیک کنیم، زیرا یک بخش کاهش، ناشی از تناسب جمعیتی بین دهه‌هاست و بخش دیگر، حدود ۲۰ درصد کاهش واقعی، ناشی از عوامل دیگر است.

حالا سؤال اینجاست، علت این کاهش واقعی چیست؟ آیا فقط مشکلات اقتصادی است؟

خیر، اقتصاد تنها بخشی از داستان است. من روزانه با تعداد زیادی از جوانان در شرف ازدواج ارتباط دارم و مشکلاتشان را از نزدیک می‌بینم. نکته مهم این است که بسیاری از آنها عملاً شرایط اولیه تشکیل زندگی را دارند. حتی کسانی که می‌گویند توان مالی ندارند، در واقع حداقل توان شروع یک زندگی ساده را دارند.

مسئله اصلی تغییر فرهنگ ازدواج است. نگاه جوانان به ازدواج تغییر کرده. بسیاری تصور می‌کنند ازدواج اولویت زندگی نیست، بلکه رشد شخصی، توسعه فردی، موفقیت فردی و حتی مال‌اندوزی، اولویت بالاتری نسبت به ازدواج دارد.

آمار‌ها نشان می‌دهد که کمترین نرخ ازدواج در ایران، در اقشار مرفه و تحصیل‌کرده است. حتی با وجود اینکه شرایط اقتصادی‌شان عالی است، ازدواج برایشان در اولویت نیست. اینها تعریف متفاوتی از «موفقیت» دارند مانند، پیشرفت فردی، استقلال شخصی زن و مردو زندگی به صورت دو واحد جدا، حتی زیر یک سقف و وقتی فرهنگ این‌گونه باشد، ازدواج به عنوان عامل پیشرفت دیده نمی‌شود و عملاً تمایل کمتر می‌شود. این دقیقا نشان می‌دهد که بهتر شدن شرایط اقتصادی کشور به تنهایی نمی‌تواند منجر به افزایش ازدواج شود.

پس به طور خلاصه، چه نتیجه‌ای از تحلیل شما می‌گیریم؟

نتیجه سه نکته کلیدی دارد اول اینکه کاهش ازدواج ۵۰ درصدی آمار، با نگاه آماری خالص، درست نیست. کاهش واقعی، با تعدیل جمعیتی، حدود ۲۰ تا ۲۳ درصد است دوم این کاهش بخش قابل توجهی به تغییر فرهنگ و اولویت‌های زندگی برمی‌گردد؛ و سوم اینکه بهبود اقتصاد لزوماً باعث افزایش ازدواج نمی‌شود؛ زیرا گروه‌های مرفه با وجود رفاه مالی، کمترین آمار ازدواج را دارند.

در بخش قبل گفتید بخشی از کاهش ازدواج ناشی از تناسب جمعیتی بین دهه‌هاست و بخش دیگر مربوط به عوامل فرهنگی و اجتماعی. شما اشاره کردید که حتی اگر بخواهیم در هر دهک جامعه این درصد جمعیتی را بسنجیم، باز هم تفاوتی جدی در ازدواج‌ها وجود دارد. کمی بیشتر توضیح می‌دهید؟

بله، دقیقاً. اگر ما این تناسب جمعیتی را به صورت جزئی در هر دهک اقتصادی بررسی کنیم، می‌بینیم که ازدواج‌ها در دهک‌ها، نسبت به جمعیتشان، باز هم تفاوت زیادی دارند. این نشان می‌دهد که عامل کاهش ازدواج فقط تعداد جمعیت یا اقتصاد عمومی نیست، بلکه ساختار فرهنگی و الگو‌های فکری داخل هر دهک هم نقش کلیدی دارند.

شما بحث مهمی را مطرح کردید؛ اینکه جامعه ما دچار یک «گذر تاریخی» و یک «تصمیم‌گیری تاریخی» شده است. منظورتان از این گذر چیست؟

ما در دهه‌های اخیر، به شکل کاملاً محسوس، در محتوای آموزشی و فرهنگی‌مان یک روح لیبرالیسم را وارد کرده‌ایم. از دبستان تا دانشگاه، در کتب درسی و مفاهیم آموزشی، یک روحیه فرهنگ مادی‌گرایانه با نگاه توسعه و پیشرفت به سبک غربی وجود دارد.

در این نگاه، ارتقاء مادی، رشد فردی، امکانات و شاخص‌های اقتصادی اهمیت بالایی دارد. این نگاه لیبرالیستی به تدریج جایگاه خودش را در تصمیمات و سبک زندگی پیدا کرده و متأسفانه به شکل قابل‌ملاحظه‌ای باعث کاهش آمار ازدواج شده است.

این تغییر نگاه، وقتی فرد به سنین ازدواج می‌رسد، چطور اثر می‌گذارد؟

فرض کنید فردی با این فرهنگ بزرگ شده و حالا به ۳۰ یا ۴۰ سالگی رسیده است. اگر تا آن زمان به برخی آرزو‌های مادی‌اش نرسیده باشد—مثلاً در خانواده و محیطش امکانات محدودی داشته وقتی به برخی موفقیت‌های مادی، تحصیلی یا شغلی دست پیدا می‌کند، تازه می‌خواهد آرزوهایش را محقق کند.

اما این آرزوها، بر اساس همین فرهنگ، کاملاً مادی هستند. شاخص‌های آن، شاخص‌های توسعه فردی و پیشرفت مادی است. مثلا ازدواج با فردی که درآمد بسیار بالایی دارد تا سختی‌های دوران کودکی تکرار نشود یا ازدواج با فردی که زیبایی ظاهری خاصی دارد، به عنوان نماد بصری پیشرفت شخصی، وقتی اینها بشود اولویت و فانتزی فرد، دستیابی به ازدواج بسیار سخت‌تر می‌شود، چون معنای واقعی زندگی را درک نکرده است.

یعنی این افراد ازدواج را نه به عنوان تشکیل زندگی، بلکه به عنوان تحقق یک فانتزی می‌بینند؟

دقیقاً. دیگر نگاهشان این نیست که «دو نفر کنار هم با آرامش زندگی کنند و پیشرفت مشترک داشته باشند». نگاهشان این است که ازدواج وسیله‌ای برای رسیدن به یک تصویر آرمانی مادی باشد.

طبیعتاً، هم معیار‌ها محدودکننده می‌شود، هم احتمال پیدا کردن فردی با این ویژگی‌های کاملاً خاص کاهش پیدا می‌کند.

بعضی از این افراد بار‌ها برای ازدواج اقدام می‌کنند، اما شکست می‌خورند. در این مرحله، با توجه به مفاهیم دینی غالب در جامعه، شروع می‌کنند به جست‌و‌جو برای فهم معنای واقعی زندگی و بازتعریف هویت‌شان. وقتی معنای زندگی را کشف کنند و معیارهایشان را اصلاح کنند، تازه شرایط ازدواج برایشان مهیا می‌شود.

شما به آموزش و مدرسه و دانشگاه اشاره کردید. مشکل در این حوزه چیست؟

ما جوانانمان را از دوران دبیرستان و دانشگاه با معنای زندگی، هدف‌گذاری، و برنامه‌ریزی آشنا نکرده‌ایم. وقتی معنای زندگی برای فرد روشن نشود، فضای رسانه و تبلیغات، فشار بالایی از نظر تفاخر‌های مادی وارد می‌کند. نتیجه این است که نیاز‌ها به سمت آرزو‌های شخصی و معیار‌های مادی سوق پیدا می‌کند و معیار ازدواج تغییر می‌کند.

این تغییر معیار‌ها باعث می‌شود عملاً دسترسی به ازدواج سخت یا غیرممکن شود.

پس این گذر تاریخی و فرهنگی، همراه با تغییر معیارها، یکی از مهم‌ترین دلایل کاهش ازدواج است.

بله، و اگر این مسیر ادامه یابد، حتی با افزایش امکانات اقتصادی، آمار ازدواج بهبود قابل‌توجهی نخواهد داشت. باید معنای زندگی و اولویت‌های واقعی را دوباره به جوانان آموزش داد.

اخیراً آماری منتشر شده مبنی بر اینکه تعداد زیادی از سالن‌ها و تالار‌های عروسی در تهران تعطیل شده‌اند یا تغییر کاربری داده‌اند. شما این موضوع را چگونه تحلیل می‌کنید؟

طبق آمار‌هایی که چند روز پیش منتشر شد، حدود ۵۰ تا ۷۰ درصد تالار‌های فعال در شهر تهران در حال تعطیلی یا تغییر کاربری هستند.

برای فهم این اتفاق، باید ابتدا بررسی کنیم که اصلاً چرا تالار‌های عروسی تا این حد اوج گرفتند. واقعیت این است که فضای شهری، به‌ویژه آپارتمان‌نشینی، باعث شد افراد برای برگزاری مراسم‌ها به مکان‌های بزرگ‌تر از خانه‌هایشان نیاز پیدا کنند. در گذشته، روابط فامیلی نسبتاً مثل سبک و سیاق قدیم فعال بود و ارتباطات گسترده، نیاز به مکان بزرگ را ایجاد می‌کرد. تالار‌های عروسی به‌عنوان یکی از نیاز‌های جدی جامعه شکل گرفتند.

از چند جنبه می‌شود نگاه کرد؛ اول تغییر روابط فامیلی در اثر سال‌ها آپارتمان‌نشینی: در گذشته، حتی با وجود آپارتمان‌نشینی، روابط نسبتاً حفظ شده بود. اما بعد از چندین سال، تاثیرات آپارتمان‌نشینی در ابعاد مختلف مشخص شد. روابط کمتر شد؛ مثلا اگر خانواده‌ها در گذشته با خاله، دایی، عمه و عمو هفته‌ای یک‌بار دیدار داشتند، حالا شاید سالی یکی‌دو بار. کاهش دیدار باعث می‌شود هم حمایت‌ها کم شود، هم توقع دعوت به مراسم کمرنگ گردد. دوم کاهش توقع برگزاری مراسم‌های بزرگ: جامعه امروز فشار مالی جوان‌ها را درک کرده است. به همین دلیل، تاکید به برگزاری عروسی‌های بزرگ کمتر شده و اولویت، صرفاً اصل ازدواج است. این نگاه که “ازدواج بشود، حتی اگر ما را دعوت نکرد، مهم نیست”، در شهر‌ها به‌ویژه رایج شده و باعث شده نیاز به تالار کاهش یابد.

نقش رسانه‌ها و فضای مجازی در این ماجرا چیست؟

بسیار جدی است. شبکه‌های اجتماعی، به‌خصوص اینستاگرام، در تفاخر و نمایش تجملات نقش پررنگی دارند. بسیاری از مراسم‌ها و زندگی‌های لوکس که نمایش داده می‌شود، حتی مال خودشان نیست؛ قرض کرده‌اند یا هزینه‌های سنگینی کرده‌اند تا فقط آن را به نمایش بگذارند.

وقتی افراد این تصاویر را می‌بینند، خودشان را در هر سطح اقتصادی، با آنها مقایسه می‌کنند. نتیجه این مقایسه می‌شود فشار روحی و روانی، احساس ناتوانی در رسیدن به سطح مشابه و تصمیم برای انجام ندادن مراسم به خاطر کمال‌گرایی.

آیا دلیل دیگری هم هست که تالار‌ها کمتر استفاده می‌شوند؟

بله، یکی از دلایل مهم، ترجیح منافع مادی بر ترویج سنت‌ها است. در گذشته، بر اساس آموزه‌های دینی، برگزاری مراسم عروسی مستحب بود و حتی حدیث داریم که “در غذای عروسی، رایحه بهشتی هست”. مردم تلاش می‌کردند، حتی به خاطر ثواب، مراسمی داشته باشند و اعلام عمومی کنند.

امروز، هم ارتباطات کم شده، هم فرهنگ لیبرالیسم باعث شده افراد منافع شخصی خود را ترجیح دهند؛ مثلا می‌گویند “به جای اینکه پول غذا بدهم تا دیگران بخورند، خودم آن را صرف سفر کنم”. این نگاه، فرهنگ اطعام و برگزاری مراسم را کمرنگ کرده.

همیشه به جوان‌ها می‌گویم اگر توانایی برگزاری مراسم عروسی هرچند ساده و محدود را دارید، انجام دهید. حتی با تعداد کم، حتی با هزینه پایین، این کار سهم شما در ترویج سنت‌های مذهبی خواهد بود. یکی از موضوعاتی که از شما شنیدم این بود که نقش خانواده‌ها در حمایت از فرزندان در ازدواج، نسبت به گذشته تغییر کرده است. کمی این مسئله را توضیح می‌دهید؟

 در گذشته خانواده‌ها، چه از دختران و چه از پسران، حمایت جدی می‌کردند. امروز این حمایت، از دختران تا حدی همچنان پابرجاست، اما در مورد پسر‌ها خیلی کمرنگ شده.

دلایل متعددی وجود دارد مانند خانواده‌ها به خاطر محدودیت‌های مالی، توان تأمین مادی مثل گذشته را ندارند و سبک زندگی تغییر کرده؛ دیگر خانه‌های ویلایی که بشود یک طبقه به پسر داد تا زندگی کند وجود ندارد همچنین زمین برای کشاورزی یا کار در اختیار پسر گذاشتن، مثل گذشته، کمتر ممکن است.

وقتی خانواده‌ها نمی‌توانند در حوزه‌های مادی حمایت کنند، در سایر حوزه‌ها هم ترجیح می‌دهند مسئولیت انتخاب سبک زندگی و همسر را به خود پسر واگذار کنند. نتیجه این روش، این است که تمام مسئولیت انتخاب بر دوش خود فردی که در حال ازدواج است می‌افتد.

در گذشته روند انتخاب مشارکتی بود. مثلاً مادر خانواده می‌رفت و دختر را می‌دید، بعد پسر بازدید می‌کرد، پدر تحقیق می‌کرد، خواهر‌ها پرس‌وجو می‌کردند، و در نهایت همه مشترکاً به نتیجه می‌رسیدند که آیا فرد مناسب است یا نه.

امروز، به‌دلیل کاهش ارتباطات و دخالت کمتر خانواده، تمام تبعات انتخاب روی دوش خود فرد بیشتر پسر قرار دارد. وقتی که تبعات تصمیم بالا برود، حساسیت و وسواس هم بیشتر می‌شود، انتخاب سخت‌تر می‌شود، و این خود یکی از عوامل کاهش ازدواج است.

با توجه به این مسائل، شما راهکار‌هایی برای احیای ازدواج دارید؟

بله، چون بر این باورم که ازدواج، یک بحث جدی و حیاتی است. اگر به آن توجه نشود، ما دهه طلایی جمعیت خود را از دست می‌دهیم و وارد چرخه پیری جمعیت می‌شویم. جبرانش بسیار سخت خواهد بود و شاید سال‌ها طول بکشد.

به چند نکته اشاره می‌کنم؛ تمرکز مسئولین بر ترویج ازدواج، نه صرفاً فرزندآوری: الآن حدود ۱۷ میلیون مجرد داریم. اگر هر کدام یک فرزند بیاورند که با فرهنگ حاکم بر کشور، ازدواج تقریباً تضمین‌کننده حداقل یک فرزند است.

افزایش نسل و جمعیت اتفاق می‌افتد و اگر بستر ازدواج فراهم شود و یکی از غرایز مهم انسانی یعنی نیروی جنسی به شکل درست و مشروع پاسخ داده شود، استعداد‌ها و پتانسیل‌های جوانان شکوفا می‌شود. عدم ازدواج باعث می‌شود بسیاری از استعداد‌ها اصلاً فرصت بروز پیدا نکنند، که تأثیر منفی بر رشد کشور دارد.

اولین گام عملی که پیشنهاد می‌کنید چیست؟

اولین گام، آموزش و نهادینه‌کردن معنای زندگی و هدف‌گذاری از سنین جوانی است. نباید بگذاریم جوان تا رسیدن به سن ازدواج تازه به فکر بیفتد که هدفش چیست، چرا شکست خورده، چرا ازدواج نکرده، و اصلاً جایگاه ازدواج در زندگی‌اش کجاست. باید یاد بگیرد چه ملاک‌هایی برای انتخاب همسر دارد و ازدواج چه نقشی در مسیر کلی زندگی‌اش ایفا می‌کند.

به‌دلیل نفوذ فرهنگ لیبرالیسم، باید بخشی از حقایق و پیامد‌های آن سبک زندگی را با مثال‌های واقعی و مستند به جوانان نشان داد.

ما باید روند‌هایی که در برخی کشور‌های غربی ایجاد شده مثلاً نرخ ۶۰ تا ۷۰ درصد تولد خارج از ازدواج (“حرامزادگی”) و نبود مفهوم پدر در ذهن نسل جوان—را به تصویر بکشیم. با فیلم و مستند باید نشان دهیم که چه اتفاقاتی باعث این وضعیت شده.

این سؤال باید برای جامعه مطرح شود: آیا فرهنگ ایرانی و فرهنگ شیعی چنین وضعیتی را می‌پذیرد؟ یا انتخاب ارزشمند، همان فرهنگ حلال‌زادگی و خانواده است؟

شما بار‌ها به موضوع مسکن به‌عنوان یکی از موانع اصلی ازدواج اشاره کرده‌اید. نقش آن را چگونه می‌بینید؟

کارشناس: مسکن، به‌طور جدی، یکی از پاشنه‌آشیل‌های اقتصادی در حوزه ازدواج است. تجربه نشان داده هر زمان که مشکل مسکن حل شده، ازدواج‌ها با سهولت بیشتری اتفاق افتاده‌اند.

وقتی خیالتان از مسکن راحت باشد، ازدواج‌های بیشتری رقم می‌خورد. هرجا گره مسکن باز شده، جوانان راحت‌تر ازدواج کرده‌اند.

در گفت‌و‌گو با جوان‌ها، مهم‌ترین دغدغه‌ای که مطرح می‌کنند همین است که فردی که قصد ازدواج دارد شاید بتواند تالار را حذف کند یا مراسم را به ۳۰ تا ۵۰ نفر محدود کند. می‌تواند سرویس عروسی یا طلای گران نخرد، حتی آب‌طلا بگیرد. اما نمی‌تواند بگوید “خانه نمی‌گیرم”! مسکن، یک ملزوم قطعی برای تشکیل زندگی است.

اگر در کشور طرح‌هایی شبیه مسکن مهر دوباره اجرا شود، یا زمین رایگان در اختیار جوانان قرار گیرد، می‌توان گره بزرگی را باز کرد.

برای نمونه باید بگوییم زمین رایگان از سوی دولت اخصاص داده شود، مشارکت شرکت‌های دانش‌بنیان در حوزه ساخت‌وساز، برق، و زیرساخت‌ها و استفاده از ظرفیت ارتباطات مردمی برای تشکیل بنگاه‌های کوچک خانه‌سازی اگر چنین طرح‌هایی پیش برود، یکی از مهم‌ترین موانع ازدواج از بین می‌رود.

شما علاوه بر مسکن، به نقش مساجد در حوزه ازدواج هم اشاره داشتید. منظورتان چیست؟

امروز، بعد از ۴۷ سال از انقلاب، مساجد اغلب فقط نقش مکانی برای نماز پیدا کرده‌اند. در گذشته، مسجد پایگاه مردمی بود؛ محلی برای حضور و گفت‌و‌گو در امور اجتماعی و خانوادگی.

من حدیثی خوانده بودم که می‌گفت: وقتی وارد مسجد می‌شود، دو رکعت نماز بخوانید یعنی مسجد فقط محل عبور نیست.

آپارتمان‌نشینی امروز اهمیت مساجد را بیشتر کرده، زیرا فضا‌های بزرگ همگانی کم شده‌اند. مساجد معمولاً سالن‌ها یا اتاق‌هایی دارند که می‌توانند برای نشست‌ها، گفت‌و‌گو‌ها و حتی مراسم کوچک ازدواج استفاده شوند.

یعنی مساجد می‌توانند در روند ازدواج مستقیماً نقش داشته باشند؟

قطعاً. برای مثال می‌شود یکی دو اتاق مسجد به جلسات خواستگاری یا گفت‌و‌گو‌های کاری جوانان تبدیل شود، ایجاد فضای سرپوشیده و مناسب برای مراسم ساده ازدواج و استفاده از ظرفیت آشپزخانه‌ها و غذا‌های آماده مسجد برای اطعام در رویداد‌های ازدواج می‌توان اقدام کرد.

اگر در مسجد، مثلاً، در مراسم ازدواج مردم شادی کنند و حتی دست بزنند، آیا واقعاً حرمت مسجد از بین می‌رود؟ من فکر می‌کنم حرمت مؤمن از حرمت مسجد بالاتر است. اگر جوان محله توانایی گرفتن تالار ندارد، چرا نباید از خانه خدا برای شادی سنت الهی استفاده کند؟

برخی می‌گویند شادی در مسجد باعث شکسته‌شدن حرمت آن می‌شود، پاسخ شما چیست؟

ما در مسجد گریه می‌کنیم، عزاداری می‌کنیم، ختم و مراسم سوگواری داریم و حرمت مسجد حفظ می‌شود. پس چرا وقتی برای اجرای سنت الهیِ ازدواج شادی می‌کنیم، بگویند حرمت مسجد شکسته شد؟

این نگاه نیاز به اصلاح دارد. مسجد باید پایگاه قدرتمند مردمی در کمک به جوانان باشد، هم در مراحل پیش از ازدواج و خواستگاری، هم در برگزاری مراسم ساده و در شأن.

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین