بیتردید یکی از تراژیکترین صحنههای بحران زیستمحیطی در ایران معاصر، در شمال شرقی کشور و در استان بهشتآسای گلستان در حال وقوع است؛ جایی که نامش با جنگلهای دیرپای هیرکانی و طبیعت بکرش عجین شده، اما امروز صحنه نبرد نابرابری میان حیات و مرگ است.
اینجا، تالابهای بینالمللی، آن ریههای آبی منطقه که روزگاری نهچندان دور، میزبان نیم میلیون پرنده مهاجر بودند، امروز به نفسنفس افتادهاند. پاییز امسال، گلستان با صحنهای غیرمنتظره و هشداردهنده روبهروست: سکوتی مرگبار بر پهنههای آبی که پیش از این، غریو پرندگان مهاجر در آنها طنینانداز بود.
این سکوت، تنها یک فقدان زیباییشناختی نیست؛ این فریاد خاموش طبیعت، پیامآور پیامدی بهمراتب شومتر است: تبدیل شدن این اکوسیستمهای حیاتی به کانونهای تولید ریزگرد و نابودی زیرساخت طبیعی زندگی و معیشت صدها هزار انسان.
این بحران، ریشه در یک "سهگانه مرگبار" دارد: تغییرات اقلیمی، مدیریت ناکارآمد منابع آبی و بیتوجهی سیستماتیک به حقآبه طبیعی تالابها. دادههای علمی مراجع معتبر، از جمله ادارهکل هواشناسی گلستان، گواهی میدهند که استان درگیر یک "خشکسالی انباشتی و ساختاری" شده است. کاهش ۳۸ درصدی بارش نسبت به دوره بلندمدت و افزایش ۱.۲ درجهای دما، تنها نمودهای کمّی یک بیماری عمیقتر هستند. این تغییرات، چرخه هیدرولوژیکی منطقه را به هم زده و فشار بر منابع آبی را به حداکثر رسانده است.
اما این تمام ماجرا نیست، فاجعه زمانی تکمیل میشود که "عامل انسانی" بهعنوان تهدیدی تشدیدکننده وارد عمل شود. سدسازیهای بیرویه در بالادست حوضه آبریز اترک، الگوی کشت ناپایدار و پرآببر، انحراف مسیر رودخانهها و برداشتهای غیراصولی از منابع آب زیرزمینی، همانند تیغی بر گلوی تالابها فرود آمده است، اینجاست که مفهوم "حقآبه زیستمحیطی" بهعنوان یک حلقه مفقوده، خودنمایی میکند. تالابها نه یک مصرفکننده، که یک جزء حیاتی از سیستم هستند که بقای آنها تضمینکننده سلامت کل نظام هیدرولوژیک، اقتصادی و اجتماعی است.
پیامد این بیتوجهی، فراتر از ناپدید شدن مرغابیها و فلامینگوهاست. پدیده "گرد و غبارهای نمکی" که از بستر خشکیده تالابهایی مانند گمیشان برمیخیزد، تهدیدی مستقیم برای سلامت عمومی، کیفیت محصولات کشاورزی و امنیت غذایی منطقه است.
ارزش اکولوژیکی تالابها که بهگفته کارشناسان تا ۲۰۰ برابر زمینهای زراعی برآورد میشود، در حال محو شدن است و بهجای آن، ما شاهد ظهور کانونهای جدید بیابانزایی در قلب یکی از حاصلخیزترین مناطق کشور هستیم، بنابراین، ناله تالابهای گلستان تنها یک هشدار زیستمحیطی نیست، بلکه زنگ خطری برای یک فاجعه انسانی ـ اقتصادی است که طنین آن به دیگر استانها نیز خواهد رسید.
واقعیت این است که در یک دهه گذشته تغییرات اقلیمی محسوسی در استان گلستان اتفاق افتاده است و چند سالی است که دیگر خبری از آبوهوای مطبوع و دلنشین در این خطه نیست. کاهش نزولات آسمانی، افزایش دما و رشد روزافزون میزان تبخیر در گلستان بر همگان هویدا شده و تأثیر آن بر اکوسیستمهای طبیعی مشهودتر از هر زمان دیگر است.
روزگاری نهچندان دور و در نیمه دوم سال رقمی در حدود نیم میلیون پرنده مهاجر آبزی و کنارآبزی زمستانگذران از عرضهای شمالیتر کره زمین برای گذراندن فصل سرما به گلستان سفر میکردند و غریو آنها در زیستگاههای آبی گلستان گوش فلک را کر میکرد؛ فلامینگو، باکلان، پلیکان، مرغابی و قو از جمله پرندگانی بودند که در نیمه دوم سال زینتبخش تالابهای گلستان بودند. حدود دو هفته از مهر ما میگذرد و هنوز خبری از این مهمانان پاییزی در گلستان نیست و یا جمعیت آنها چندان قابل توجه نیست.
مدتی است که مهاجرت پرندگان آبزی و کنارآبزی از عرضهای شمالیتر آغاز شده است، اما این زیستمندان ارزشمند، محلی برای فرود زمستانگذرانی در گلستان نمیبینند که بخواهند در آن اتراق کنند؛ شاید تعدادی از این پرندگان وفق غریزه در برخی اکوسیستمهای گلستان حاضر شوند، اما نبود آب و بهتبع آن غذا سبب برخاستن مجدد آنها از تالابهای گلستان و ترک دیار هیرکان میشود.
کمتوجهی به حقآبه تالابها، دستاندازی و تغییر کاربری عرصههای تالابی و شاید از همه مهمتر تغییرات اقلیمی سبب شده است دیگر پهنه آبی در تالاب گلستان وجود نداشته باشد که بخواهند میزبان پرندگان مهاجر باشد. البته اقدامات مبهم و ناکارآمد مدیریت محیط زیست گلستان در سالهای گذشته و کمتوجهی به وضعیت تالابها نیز مزید علت شد تا اینکه شرایط امروز این اکوسیستمهای آبی بغرنجتر از هر زمان دیگری باشد.
ناتوانی در تحقق حقآبه تالابهای بینالمللی آلماگل، آجیگل و آلاگل کنار بیتوجهی به موضوع احیای تالاب گمیشان در سالهای گذشته امری مشهود است که انتظار میرود دستگاههای نظارتی در این زمینه ورود کنند. بهطور حتم عدمحضور یا کاهش جمعیت پرندگان مهاجر در تالابهای گلستان برای دوستداران حیات وحش و حتی جوامع پیرامون تالابها امری ناگوار و نگرانکننده است که در مرحله اول موجب حذف برخی کارکردهای طبیعی آنها مانند میزبانی از پرندگان شده است.
استمرار این رویه و عدمتوجه به این چالش میتواند زندگی صدها هزار نفر از جوامع پیرامون این تالابها را به مخاطره بیندازد. تبدیل تالابها به اراضی لمیزرع و مولد گردوغبار یکی از پیامدهای محتمل است که باید برای آن تدبیری عاجل اندیشیده شود.
مدیرکل هواشناسی گلستان اظهار کرد: میزان بارشها در سال زراعی ۱۴۰۴ ـ ۱۴۰۳ حدود ۲۹۳ میلیمتر بوده است که نسبت به دوره بلندمدت حدود ۳۸ درصد کاهش داشته است.
امانمحمد کمالی افزود: میزان بارش در فصل زراعی گذشته در گلستان ۱۸۲ میلیمتر نسبت به دوره بلندمدت کاهش یافته بود و گلستان در وضعیت خشکسالی شدید و بسیار شدید قرار گرفته است.
وی همچنین در خصوص شرایط اقلیمی فصل تابستان هم گفت: دمای هوا ۱/۲ درجه سانتیگراد نسبت به دوره بلندمدت افزایش یافته است و بارشها حدود ۵۴ درصد کاهش داشته است.
کمالی در خصوص پیشبینی بارشها در نیمه دوم سال هم ابراز کرد: میزان بارش در سهماهه پاییز در حد نرمال تا متمایل به نرمال خواهد بود ولی از آذر ماه تا پایان سال شرایط بارشی نرمال و مطلوب خواهد بود.
وی با اشاره به تشدید تغییرات اقلیمی، بر ضرورت ترسیم برنامههای مدون برای بهرهبندی حداکثری از بارشهای موضعی و حادی تأکید کرد و گفت: طی ۱۰ روز نخست مهر ماه بیشترین بارشهای کشور در گلستان ثبت شده است؛ بر همه نهادها تکلیف است که راهکارهایی برای ذخیره یا استفاده بهینه از این بارشها و روانآبهای حاصله تدوین کنند.
کمالی اضافه کرد: هماکنون استان گلستان در محاصره کانونهای ریزگرد متعددی مانند کویر مرکزی ایران، صحرای قرهقوم صحرای بالکان قرار دارد و متأسفانه برخی از تالابها نیز به مراکز ایجاد ریزگردها تبدیل شده است که برای آنها باید چارهاندیشی کرد.
محمدرضا ملاعباسی از اساتید دانشگاههای گلستان گفت: تالابهای استان وضعیت خوبی ندارند و مهمترین دلیل آن نبود آب است، ادامه این روند باعث مرگ کامل این ذخیرهگاههای باارزش خواهد شد.
وی افزود: ارزش اکولوژیکی تالابها حدود ۱۰ برابر بیشتر از جنگلها و ۲۰۰ برابر بیشتر از زمینهای زراعی است، اما نبود آشنایی مدیران نسبت به اهمیت این ذخیرهگاهها و نبود دستورالعملهای شفاف مدیریتی، صدمات زیادی به حیات تالابها وارد کرده است.
این استاد دانشگاه ادامه داد: تالابهای بینالمللی گلستان نقش مهمی در جذب توریسم، حفظ رسوبات و جلوگیری از نفوذ آب شور دارند، اما عوامل انسانی کنار عوامل طبیعی، زمینه تخریب روزافزون آنها را فراهم کرده است.
ملاعباسی تصریح کرد: تبدیل تالابها به زمین کشاورزی، ورود فاضلابهای شهری و صنعتی، ورود سموم کشاورزی و برداشت مواد توربی از مهمترین عوامل تهدیدکننده هستند، همچنین استفاده اقتصادی بیرویه از تالابها برای استخراج نمک و پرورش آبزیان مشکلساز شده است.
وی در ادامه گفت: تغییر مسیر آبراههها، کنترل آب رودخانهها، زهکشیهای کشاورزی و چرای بیرویه دام از دیگر عوامل انسانی هستند، این فعالیتها خواص فیزیکی و شیمیایی آب تالابها را تغییر داده است.
این استاد دانشگاه هشدار داد: تغییرات آبوهوایی باعث کاهش وسعت زیستگاهها و تغییر چرخههای اکولوژیکی شده است، همچنین شاهد کاهش مهاجرت پرندگان آبزی و افزایش آفات و بیماریها هستیم.
ملاعباسی اضافه کرد: پدیده ریزگردها نتیجه مستقیم خشک شدن تالابهاست، این پدیده بر کیفیت محصولات کشاورزی، سلامت انسان و جانوران و اکوسیستمهای مرتعی تأثیر منفی گذاشته است.
وی در پایان گفت: طبق مطالعات انجامشده، جمعیت پرندگان مهاجر تالابها در ۱۰ سال اخیر کاهش چشمگیری داشته است، این امر نشاندهنده شدت تخریب این زیستبومهای باارزش است.
عبدالحکیم ادریسی، دبیر تشکلهای زیستمحیطی غرب گلستان گفت: وضعیت کنونی تالابهای استان بسیار هشداردهنده است، از آغاز قرن بیستم، نیمی از تالابهای جهان نابود شدهاند و سالانه یک درصد از این اکوسیستمهای باارزش از بین میروند.
وی افزود: استان گلستان سه سال خشکسالی مداوم را پشتسر گذاشته است و کاهش بارندگی در حوضه آبریز اترک، فشار شدیدی بر تالابهای استان وارد کرده است. تالاب گمیشان بهدلیل پسروی آب دریای خزر و قطع ارتباط هیدرولوژیکی، به کانون گردوغبار تبدیل شده است.
ادریسی تأکید کرد: خشکسالی تنها مقصر نیست، سدسازی در بالادست رودخانه اترک، الگوهای کشت پرآببر، انحراف مسیر رودخانهها و آببندانهای پرورش ماهی، حقآبه تالابها را به حداقل رسانده است، این دخالتهای انسانی همراه با تغییرات اقلیمی، تالابهای گلستان را به لبه پرتگاه کشانده است.
این فعال زیستمحیطی در پایان گفت: برای نجات تالابها نیازمند عزم ملی هستیم. وزارت نیرو باید حقآبه تالابها را بهصورت قانونی تخصیص دهد و اصلاح الگوی کشت در دستور کار قرار گیرد. مدیریت یکپارچه منابع آب و همکاری بیناستانی نیز از دیگر ضرورتهاست.
بهرغم همه کارکردها و فواید ذکرشده برای تالابها باید بپذیریم که اثربخشی این پهنههای آبی بر زندگی بشر در دورههای خاص اقلیمی مانند خشکسالی دوچندان میشود به همین جهت وظیفهمندی دستگاههای دخیل برای حفاظت و صیانت از این پهنههای آبی بیشتر از شرایط معمول خواهد بود، عدممیزبانی تالابهای گلستان از پرندگان مهاجر آبزی و کنارآبزی دغدغه سخت و فقدان ناگوار برای دوستداران حیات وحش و علاقهمندان به پرندهنگری است، اما محروم شدن اهالی هیرکان از غریو دلنشین مهمانان پاییزی، سرآغاز دوره سخت در گلستان است دورهای که تساهل و استمرار اقدامات جزیرهای برای احیای تالابهای گلستان میتواند تبعاتی جبرانناپذیر برای اهالی این خطه بهارمغان آورد.