شاید مهمترین کلید مواجهه با اثری همچون محکوم، درک ریشه اصلی حوادث و رخدادهای سریال است. از این رو است که پیش از آنکه محکوم به خون و جنایت برسد، به بررسی روابط عاطفی معمایی میان شخصیتهای خود میپردازد. رابطه مادرانه نسرین با مهیار، مهر پدرانه خسرو به تابان، رابطه عشقی نافرجام بهرام با نسرین و ... نمونههایی از این روابط عاطفی هستند که بن مایه اصلی شروع خشن و موتور محرک رخدادهای متوالی محکوم را تشکیل میدهند.
از این پیشدرآمد به بعد، محکوم غالب تخممرغهای خود را در خلق بحرانهای پیدرپی و ایجاد تهییج و وحشت در ذهن و دل مخاطب قرار میدهد. در واقع، مهیار، پسر کمهوش و هیجانزده سریال، در تمام طول شش قسمت ابتدایی، محور شر و عامل خلق حوادث را داشته و مهران مهدویان (به عنوان فیلمنامهنویس) در تلاش است با خلق داستانهای فرعی و موقعیتهای بحرانی، مخاطب را با سریال همراه کرده و ضمن تشریح وضعیت بغرنج مهیار و نسرین قلابهای خود، ذهن و قلب مخاطب را شکار کند.
نباید از این نکته غافل شد که محکوم به عنوان یک درام دادگاهی در تلاش است که با ورود به جزئیات و زوایای پنهان یک قاضی زن دادگستری، علاوه بر اینکه به نمایش بحران زندگی نسرین بپردازد و همانند بسیاری از فیلمها و سریالهای دیگر از رنج مادری و درد حبس فرزند و حل مشکلات عدیده زندگی زناشویی و ... بگوید، در تلاش است نیمنگاهی به موضوعات و حواشی پیرامون زندگی وکلا و قضات انداخته و بدین شکل نگاهی آسیبشناسانه به این مشاغل حساس و پراسترس داشته باشد.
سریال محکوم ساخته سیامک مردانه نیمنگاهی به موضوعات و حواشی پیرامون زندگی وکلا و قضات انداخته و بدین شکل نگاهی آسیبشناسانه به این مشاغل حساس و پراسترس داشته باشد
ورود به این مدخل از دو جنبه قابل بررسی است؛ دیدگاه اول توجه به ابعاد زندگی و حواشی خانواده قضاوت، وکالت و سایر مشاغل مرتبط با این حوزه و نمایش منصفانه و به دور از احساساتگرایی احوالات این گروه در فیلمها و سریالها و دیدگاه دوم ایجاد فرهنگ رویارویی با آسیبهای مترتب این گونه مشاغل در مخاطبان از طریق ورود به مدخل اول در محصولات نمایشی است.
هرچند که به نظر میآید اولین سریال سیامک مردانه در تلاش است با ورود از طریق مدخل اول مطروحه (به ویژه در اپیزودهای سه تا شش) به بهانه رخداد حاصله، تماشاگر را با ناهنجاریها و نامهربانیهای پیرامون شغل قضاوت آشنا کرده و از سویی دیگر اهمیت توجه به امر داوری را به وضوح مطرح کند، اما در زوایای پنهان و با ورود به دیدگاه دوم در تلاش است مخاطب را در خصوص ابعاد مواجهه غیرمعقول و غیرعاقلانه به محدودیتها و مشکلات کلی و غیرقابل انکار قضاوت آگاه کرده و آیینهای پیشروی مخاطب فهیم در جهت درک موقعیت یک قاضی یا وکیل قرار داده تا بدین شکل بتواند تا حدی تحمل و پذیرش خروجی یک قضاوت یا دادگاه را برای او ممکن و مقدور سازد.
از سویی دیگر، منطق دراماتیک شروع مهیب و وحشتناک محکوم، در قیاس با برخی سریالها (همچون شغال) که با هدف مشابه قصد فریفته ساختن مخاطب در اپیزودهای آغازین را دارند، به ذهن نزدیکتر و متبادرتر است. به بیانی دیگر، مهدویان در قسمت اول، خود را مجاب میکند برای تمام کنش و واکنشهای فیلمنامه روابط علت و معلولی ترسیم کند. از این رو است که فیلمنامهنویس با محدودکردن حدس و گمانهای تماشاگر درباره قاتل و مضنون در قسمت اول، با طرح موضوع پیامکهای حذف شده در قسمت چهارم و در نهایت افشا این پیامکهای تهدیدآمیز در قسمت ششم، بر مبنای منطق اشاره شده، ضمن بازی با ایدهها و احتمالات ممکن، قصد دارد اختلالات شخصیتی و جنون مهیار را علت اصلی مشکلات بداند.
سریال محکوم ساخته سیامک مردانه نیمنگاهی به موضوعات و حواشی پیرامون زندگی وکلا و قضات انداخته و بدین شکل نگاهی آسیبشناسانه به این مشاغل حساس و پراسترس داشته باشد.
اما نکته قابل تامل در خصوص تکرار تولید و پخش سریالهایی همچون محکوم از شبکه نمایش خانگی، توجه به جوانب و عواقب فرمولهای تکراری و گاها عینی این دسته سریالها است. هرچند که به دلیل خلاء ساخت فیلمهایی با مضامین پلیسی–جنایی در بسته فرهنگی سینمای جریان اصلی ایران، نیاز به پرداخت این ژانر در سینمای ایران احساس میشود و از سویی دیگر سیاستهای مسئولین شبکههای نمایش خانگی در این خصوص تا به اکنون موفق بوده و توانسته در جذب مخاطب موفق عمل کند، اما شکی در این نیست که تقلید و تکرار آثار گذشته و پیروی از فرمول محافظهکارانه مورد اشاره در درازمدت میتواند مخاطب را دلزده و یا ناامید کند.