دیاکو عزیزی- در سالهای اخیر، رابطه ایران و چین بهعنوان «شراکت راهبردی جامع» معرفی شده است؛ توافقی که قرار بود در چارچوب تفاهمنامه ۲۵ ساله، به نوسازی اقتصاد، زیرساختها، صنایع پایه و حتی صنایع نظامی ایران بینجامد. با این حال، واقعیت میدانی چیز دیگری میگوید: نه سرمایهگذاریهای وعدهدادهشده عملیاتی شده، نه پروژههای صنعتی بزرگ شکل گرفته، و نه صنایع کلیدی ایران از فناوری روز چینی بهرهمند شدهاند. پرسش بنیادین این است که چرا چنین فاصلهای میان «عنوان راهبردی» و «واقعیت عملی» وجود دارد؟
نخست باید به ماهیت سیاست خارجی چین اشاره کرد که بر اصل «عدم مداخله، سودمحوری و احتیاط ژئوپلیتیکی» استوار است. چین برخلاف ایالات متحده، مایل نیست برای هیچ شریکی وارد تقابل مستقیم با نظم بینالمللی شود. بنابراین، تا زمانی که ایران در چارچوب تحریمهای شدید بانکی و صنعتی قرار دارد، پکن نمیتواند سرمایهگذاری یا انتقال فناوری در سطحی انجام دهد که منافع اقتصادی گستردهاش در آمریکا، اروپا و شرق آسیا را تهدید کند. چین همواره سیاستی دوگانه را دنبال کرده است: حفظ همکاری انرژی با ایران از یکسو و رعایت محدودیتهای غیررسمی تحریمها از سوی دیگر.
دوم، باید به محدودیتهای داخلی اقتصاد ایران توجه کرد. محیط سرمایهگذاری در کشور به دلیل نبود شفافیت حقوقی، نرخ بالای ریسک سیاسی، نوسانات ارزی و ضعف در نظام مالی بینالمللی، برای شرکتهای چینی جذابیت عملی ندارد. حتی پروژههایی که قراردادشان امضا شده، مانند توسعه فاز ۱۱ پارس جنوبی یا برخی خطوط ریلی، در مرحله اجرا با موانع مالی، اداری و تحریمی متوقف ماندهاند.
سوم، تفاوت ساختار صنعتی دو کشور نیز عامل تعیینکنندهای است. صنایع چین در چهار دهه گذشته با اتکا به فناوری غرب و شبکه جهانی تولید رشد کردهاند؛ در حالی که ایران بهدلیل انزوای فناورانه، از این زنجیره جهانی جدا مانده است. بنابراین، انتقال مستقیم فناوریهای حساس – بهویژه در صنایع نظامی، الکترونیک و پتروشیمی – بدون چارچوبهای مشترک تحقیق و توسعه ممکن نیست. چین حاضر نیست فناوریهایی را که خود با هزینه سنگین و تحت مجوز غربی توسعه داده، در اختیار کشوری تحریمشده قرار دهد.
در نهایت، باید گفت رابطه ایران و چین بیش از آنکه راهبردی باشد، مصلحتمحور و مرحلهای است. پکن ایران را بخشی از طرح بزرگ خود در «کمربند و جاده» میداند، اما نه بهعنوان شریک اولویتدار، بلکه بهعنوان یکی از مسیرهای بالقوه در کنار آسیای مرکزی، پاکستان و ترکیه. برای تبدیل این رابطه به شراکت واقعی و پایدار، ایران باید با بازتعریف سیاست خارجی خود، کاهش ریسک سرمایهگذاری، و عضویت فعالتر در زنجیرههای منطقهای تولید، زمینه همکاری اقتصادی متوازنتری فراهم کند.
تا آن زمان، چین همچنان شریک راهبردی در گفتار و همپیمان محتاط در رفتار باقی خواهد ماند — ناظر صبور یک فرصت بزرگ که هنوز از سوی ایران به واقعیت بدل نشده است.