سارا رضائی در شرق نوشت: تحلیل اولیه درباره خودکشی در ایران باید با حساسیت نسبت به دو خطر مهم آغاز شود: نخست، خطر فروکاستگرایی ساختارگرایانه و دوم، خطر مشروعیتبخشی به اقدام ضد زندگی.
فروکاستگرایی ساختارگرایانه زمانی رخ میدهد که خودکشی تنها به محصول ساختارهای اجتماعی، سیاسی یا اقتصادی تقلیل داده شود و پیچیدگیهای روانی، شخصیتی و بین فردی نادیده گرفته شود. چنین رویکردی، با وجود اهمیت نقد نابرابریها و فشارهای سیستماتیک، ممکن است فرد را از مسئولیت اخلاقی و مراقبت در شبکه انسانی جدا کند و در عمل، خودکشی را به امری قابل توجیه یا اجتنابناپذیر تبدیل کند.
۱. فشارهای ساختاری و دید تونلی
روانپزشکان بر این نکته تأکید کردهاند که اقدام به خودکشی معمولا نتیجه یک روند تدریجی است، نه یک تصمیم ناگهانی. آنها این روند را «دید تونلی» مینامند؛ وضعیتی که در آن فرد امکانها و افقهای زیست معنادار را نمیبیند و تنها یک مسیر، یعنی پایاندادن به زندگی را پیشروی خود احساس میکند. در این وضعیت، حتی عناصری که تا پیش از آن زندگی را معنادار کردهاند چون روابط، وظایف اجتماعی، امیدهای کوچک به حاشیه رانده میشوند و فرد احساس انزوا و محرومیت از معنا میکند.
فشارهای ساختاری در ایران، از جمله بحرانهای اقتصادی، تورم فرساینده، نابرابری، تبعیض و محدودیتهای دسترسی به خدمات بهداشت روان، زمینه این دید تونلی را تقویت میکنند. همچنین نگاههای امنیتی به کنشهای جمعی مستقل کنشهای مدنی را محدود میکند و فرصتهای بازسازی امید و معنا را کاهش میدهد. فردی که میتوانست از طریق مشارکت جمعی و تجربه پیوند اجتماعی، رنج خود را معنا کند، اکنون بیشتر در معرض فروپاشی روانی و انزوای اجتماعی قرار میگیرد.
۲. نارسیسیسم آسیبدیده و مسیر خشم به خود
یکی از وجوه پیچیده مسئله، تجربه شخصیتیای است که برخی روانشناسان و جامعهشناسان از آن به «نارسیسیسم آسیبدیده» یاد میکنند. این وضعیت با خودشیفتگی متکبرانه متفاوت است؛ در اینجا فرد در اثر تجربه مکرر تحقیر، ناکامی یا محرومیت از بهرسمیتشناسی، ارزشمندی خود را زیر سؤال میبیند. چنین فردی ممکن است خشم بحق خود نسبت به بیعدالتی را، به جای هدایت به جهان بیرون، علیه خود بازگرداند.
این فرایند، همان نقطهای است که تحلیل اجتماعی و اخلاقی باید حساس باشد: چگونه رنج اجتماعی و فردی میتواند به اقدام ضد زندگی تبدیل شود. این موضوع یادآور میشود که نقد ساختارهایی که رنج ایجاد میکنند، بدون نقد واکنشهای ضد زندگی نسبت به آن رنج ناقص است. در این زمینه، اهمیت توجه به وظیفه اخلاقی هر یک از ما در شبکه انسانی روشن میشود. ما نسبت به هر عضو شبکه انسانیای که در آن زندگی میکنیم بهتر است حساس باشیم. هر توجه، گفتوگو و مراقبت کوچک میتواند مسیر فرد را از تونلی تاریک به سوی امکانهای تازه هدایت کند.
۳. اخلاق مراقبت و بازتولید شبکه انسانی
نظریههای اخلاق مراقبت بر این موضوع تأکید دارند که مراقبت، نه تنها یک حس انسانی، بلکه یک مسئولیت عملی است. مراقبت شامل شنیدن رنج، حضور فعال در زندگی دیگران و ایجاد فضاهایی برای پیوند و حمایت است. در بافت جامعه ایران، اخلاق مراقبت به معنای عملی آن، میتواند نقطهای کلیدی برای پیشگیری از خودکشی باشد: دیدن رنج دیگران بدون قضاوت، فراهمکردن فرصت برای گفتوگو، تقویت گروههای اجتماعی کوچک و بازگرداندن حس تعلق و کنشگری به فرد. این مراقبتها، حتی اگر جزئی و روزمره باشند، تأثیر عمیقی بر توان زیستن و امید دارند.
۴. امید به عنوان فضیلت عملی
امید، بر اساس دیدگاه ونهوفت با ناامیدی دشمن نیست؛ از دل ناامیدی میآید و نوعی آگاهی دردناک اما فعال را شامل میشود. ونهوفت امید را یک مهارت زیستن میداند که با مراقبه، مواجهه با شکست، رنج زیسته و گفتوگو با دیگری تقویت میشود. د
ر نهایت، امید یک نیروی مقاومت و نوعی موضعگیری سیاسی است؛ موضعی فعال در برابر جبرگرایی، تحقیر و محدودیتهای اجتماعی که فرد را توانمند میکند تا زندگی را با معنا و اتصال به دیگران ادامه دهد. از این منظر، تقویت امید، به معنای ایجاد حس معنا و امکان پیوند با دیگران، میتواند به پیشگیری از خودکشی کمک کند و ظرفیت افراد را برای عبور از بحرانهای روانی و اجتماعی افزایش دهد. اهمیت این رویکرد در زمینه پیشگیری از خودکشی آشکار میشود: امید، در عین آگاهی از رنج و ناامیدی، فرد را نسبت به زندگی مسئول و فعال نگه میدارد.
امید اخلاقی فرد را نسبت به دیگران مسئولتر میسازد. برخلاف خوشبینی ساده، امید به چشمپوشی از دشواریها نیست؛ بلکه مشارکت در تغییر، تخیل و تعامل جمعی را ممکن میکند. ایگلتون هشدار میدهد که خوشبینی سطحی میتواند فرد را از واقعیتها دور کرده و به نوعی از بیعملی و انفعال منجر شود، اما امید واقعی از دل آگاهی تراژیک نسبت به محدودیتها و شکستها زاده میشود.
این نوع امید مهارتی برای زیستن است: مواجهه با شکست، رنج زیسته و گفتوگو با دیگران و تبدیلشدن به نیرویی فعال و مقاومتکننده. چنین امیدی، همواره جمعی و متکی بر معناست و فرد را قادر میسازد حتی در بحرانها و شرایط دشوار، زندگی را ادامه دهد و با دیگران پیوند برقرار کند.
در نتیجه، تمرکز بر تقویت این نوع امید میتواند ابزار قدرتمندی برای پیشگیری از خودکشی باشد و ظرفیت افراد برای تحمل رنج و انتخاب زندگی را افزایش دهد. این نکته در مسئله خودکشی اهمیت مضاعف دارد. وقتی امید تنها در سطح فردی و در انزوا تجربه شود، شکننده و آسیبپذیر است. اما زمانی که شبکههای انسانی حمایتی فعال هستند، امید به واقعیت ملموس تبدیل میشود و افقهای زیست معنادار گشوده میشوند.
۵. نگاه امنیتی و محدودیت کنش جمعی
در ایران امروز، محدودیتهای امنیتی نسبت به هر نوع کنش جمعی مستقل، یکی از عوامل مخرب ظرفیت بازتولید معنا و امید اجتماعی است. کنش جمعی، از گروههای کوچک داوطلبانه تا انجمنهای مدنی و فعالیتهای محلی، فرصتهای ارتباط، تجربه معنا و بازسازی حس اثرگذاری را ایجاد میکند. وقتی این مسیرها محدود میشوند، افراد بیشتری در معرض دید تونلی و انزوای اجتماعی قرار میگیرند.
۶. جمعبندی و پیامدهای اجتماعی
مواجهه با خودکشی نیازمند همزمان دو سطح نقد و عمل است:
۱. نقد ساختارهایی که رنج ایجاد میکنند: از تبعیض و نابرابری تا محدودیتهای مشارکت و نگاه محدودگرا به کنش جمعی.
۲. نقد واکنشهای ضد زندگی: رنج واقعی است، اما اقدام علیه زندگی نمیتواند پاسخی مشروع به آن باشد.
در نهایت، مواجهه با مسئله خودکشی بدون در نظر گرفتن ساختارهای اجتماعی و سیاسی که زمینهساز رنج و محرومیت هستند، ناقص خواهد بود. نقد ساختارها، شناسایی فشارها و بیعدالتیها و آگاهی از محدودیتها و انسدادها، نخستین گام برای درک عمق مشکل است.
اما این کافی نیست؛ بدون اخلاق مراقبت، بدون توجه عملی و مستمر ما نسبت به شبکه انسانیای که در آن زندگی میکنیم، حتی آگاهی کامل از ساختارهای اجتماعی نمیتواند مسیر بازگشت به زندگی را هموار کند. گوشدادن، همراهیکردن، ایجاد فضاهای امن و بازسازی حس تعلق و اثرگذاری، پل میان رنج و توان زیستن را میسازد.
از دل این تعامل انسانی و شبکههای مراقبتی است که امید متولد میشود؛ امیدی که نه سادهلوحانه و خوشبینانه، بلکه عملی، مسئولانه و واقعی است. امید یعنی باور به امکانهای تازه، حتی وقتی افق زندگی تاریک به نظر میرسد؛ یعنی توان دیدن و ساختن معنا، با وجود فشارها و محدودیتها. در این چشمانداز، جامعهای که رنج را میبیند، ساختارهای خود را نقد میکند و مراقبت را در دل روابط انسانی جاری میسازد، میتواند زمینهای فراهم کند که افراد دوباره مسیر زندگی را تجربه کنند و امکانهای زیست معنادار بازسازی شود.
به عبارت دیگر، نقد ساختارها، اخلاق مراقبت و خلق امید در دل ناامیدی، سه رکن یکدیگر هیتند؛ بدون هر یک، تلاش برای پیشگیری از خودکشی و بازتولید زندگی انسانی ناکامل خواهد بود. این سه عنصر، مسیر روشن و عملی برای جامعهای پایدار و انسانیتر را نشان میدهند.
ارجاعات و منابع
تحلیل اولیه درباره خطر فروکاستگرایی ساختارگرایانه و ضرورت پرهیز از مشروعیتبخشی به خودکشی، با الهام از یادداشت بشیر خادملو ارائه شده و در این متن بسط یافته است.
مفهوم «دید تونلی» و تحلیل روند خودکشی برگرفته از درسگفتارهای آذرخش مکری است.
چارچوب اخلاق مراقبت با ارجاع به کتابهای نظری اخلاق مراقبت شکل گرفته است.
بحث امید و توان زیستن با استناد به کتاب امیدواری بدون خوشبینی (تری ایگلتون) و پژوهشهای ونهوفت تقویت شده است.