سوال: با توجه به فرمایشات شما و اشارهای که به مردم داشتید، باید گفت صنعت هستهای بسیار بزرگ، گسترده و نیازمند کشور است. ازاینرو، آینده این صنعت ـ با توجه به اتفاقات ماههای اخیر ـ یکی از دغدغههای جامعه محسوب میشود. شاید یکی از مهمترین مسائلی که اکنون سازمان انرژی اتمی با آن مواجه است، موضوع نحوه تعامل با آژانس بینالمللی انرژی اتمی بهعنوان نهاد ناظر فعالیتهاست. پس از اتفاقاتی که رخ داد، از جمله بمباران تاسیسات هستهای ایران، طبیعتاً نیاز به تدوین چهارچوب و «مدالیتهای» برای تداوم همکاریها وجود دارد. این چهارچوب نیازمند مجموعهای از پارامترهای سیاسی، فنی و حقوقی است. از دیدگاه سازمان انرژی اتمی، این متغیرهای تأثیرگذار بر چهارچوب همکاری چه مواردی خواهند بود و چه خطوط قرمزی وجود دارد؟
پاسخ بهروز کمالوندی: واقعیت موجود در صحنه بینالمللی و در حوزه صنعت هستهای و حتی موضوعات حقوق بشری و اقتصادی این است که استانداردهای دوگانهای در برخورد وجود دارد؛ به این معنا که قوانین برای برخی کشورها مباح و مجاز است و برای برخی دیگر ممنوع. این رویه صحیح نیست. جامعه بینالمللی از سالهای ۱۹۶۷ تا ۱۹۷۰ مباحثی را مطرح کرد و به این نتیجه رسید که برای بهرهمندی همه کشورها از فناوری هستهای که با زندگی انسان و حوزههای مختلف علمی، صنعتی و پزشکی مرتبط است؛ باید سازوکاری مشخص طراحی شود. در آن زمان، «معاهده عدم اشاعه سلاحهای هستهای» یا NPT ارائه شد و کشورها به آن پیوستند. کشور ما نیز چهار سال بعد یعنی سال ۱۹۷۴به این معاهده ملحق شد، درحالیکه حتی پیش از آن نیز عضو فعال جامعه بینالمللی در حوزه هستهای بودیم.
حدود ۵۱ سال است که ما به این معاهده پیوستهایم؛ با این امید که با پذیرش تعهداتی از جمله عدم پیگیری سلاح هستهای، فراهمکردن امکان بازرسی و نظارت و ایجاد شفافیت لازم، بتوانیم از ظرفیتهای این صنعت استفاده کنیم. این موضوع فقط مربوط به کشور ما نیست و شامل تمام کشورهای عضو میشود. ماده ۴ این معاهده تصریح میکند که کشورها مادامی که این محدودیتها و تعهدات را پذیرفته باشند، میتوانند از حقوق خود در حوزه هستهای بهرهمند شوند؛ از جمله حق تحقیق و توسعه و فعالیت در چرخه سوخت که غنیسازی یکی از بخشهای آن است.
ما این محدودیتها را پذیرفتیم با این امید که بتوانیم در چارچوب آن از حقوق قانونی خود بهرهمند شویم. اما متأسفانه قدرتهای بینالمللی به دلیل دیدگاههای خاص خود ـکه ریشه آن گاه به نظامهای استعماری و حتی دورههای بردهداری برمیگردد؛ همواره بهدنبال سلطه بودهاند. شکل نظام سلطه تغییر کرده و امروز از طریق سازمانهای بینالمللی اهداف خود را دنبال میکنند. سازمانهای بینالمللی، بهطور کلی، تحت نفوذ قدرتها هستند و علت اصلی آن نیز نوع انتخاب آنها تحت تاثیر فشارهای سیاسی قرار دارد. کشورها نمیتوانند آزادانه تصمیم بگیرند چه فرد یا کشوری در آنجا باشد. ۵ کشور قدرت در این نهادها حضور دائمی دارند و نیازی به انتخاب شدن ندارند.
در شورای حکام آژانس نیز همین سازوکار حاکم است. پنج کشور اصلی عضو دائمی هستند و ۳۰ کشور دیگر بهصورت چرخشی از مناطق مختلف انتخاب میشوند، اما انتخاب آنها نیز همراه با بدهبستانهای سیاسی است. حتی حرفهایترین سازمانها مانند فائو یا سازمان جهانی بهداشت، که باید کاملاً فنی و تخصصی فعالیت کنند، سیاسی هستند. این وضعیت در حوزههای حقوق بشر، یونسکو و سایر نهادهای بینالمللی نیز قابل مشاهده است. طراحی ساختارهایی مانند شورای امنیت ـ که پنج قدرت حق وتو دارند ـ نمونه بارز این وضعیت است. در بخشهای دیگر نیز همین روند وجود دارد، هرچند به اندازه شورای امنیت گسترده و آشکار نیست.
شورای حکام نیز یکی از این نهادهاست و مشکل ما این است که از ابزار شورای حکام برای فضاسازی علیه کشورمان استفاده میکنند تا ایران را؛ بهغلط، بهعنوان یک تهدید بینالمللی معرفی کنند و مانع پیشرفت ما شوند. برداشت آنها این است که ایران از سرمایه انسانی برجستهای برخوردار است؛ سرمایهای که نتیجه سرمایهگذاریهای و هزینه صدها میلیارد دلاری پس از انقلاب است. این نیروهای انسانی و نسلهای بعد آنها، اگر از چرخه صنایع قدرتزا دور بماند، در سالهای آینده؛ مثلاً ده تا بیست سال بعد کشور مزیت فعلی خود را از دست خواهد داد و دیگر نیروی انسانی کافی برای ادامه مسیر نخواهد داشت. به همین دلیل تلاش میکنند با ایجاد موانع، روند پیشرفت هستهای ما را به تعویق اندازند؛ از جمله این بهانهها هم مواردی است که عمدتاً در شورای حکام مطرح میکنند.
بخش زیادی از مسائلی که اکنون مطرح میکنند، همان موضوعات پادمانی است که ۲۵ سال پیش نیز مطرح شده بود. این موارد در زمان برجام بررسی و بسته شد و آژانس نیز رسماً اعلام کرد که موضوع موسوم به PMD (ابعاد احتمالی نظامی برنامه هستهای) مختومه است و گزارش کامل آن توسط مدیرکل وقت، آقای آمانو، ارائه شد. با این حال، پس از خروج آمریکا از برجام، فضاسازیها دوباره آغاز شد و همان مسائل قدیمی که اولا خودشان ساخته بودند، دوباره مطرح کردند. این موضوعات اولاً ساختگی و ثانیاً بسیار کوچک و فاقد اهمیت بودند؛ در حالیکه در کشورهایی مانند کره جنوبی، ژاپن یا مصر، مواردی بسیار بزرگتر مانند غنیسازی بالای ۸۰ درصد مطرح بود و بهراحتی مختومه شد. اما در مورد ایران، موضوعاتی که اساساً ریشه و ارزش فنی نداشت، در مقطعی بستند اما دوباره باز نگه داشته شد.
بنابراین مشکل ما این است که در آژانس با یک کار حرفهای و فنی مواجه نیستیم. برای مثال، زمانی که ادعا کردند ایران غنیسازی ۸۴ درصد انجام داده است؛ که بعداً آن را پس گرفتند. در همان زمان بسیاری از کشورهایی که در حال رای دادن به قطعنامه بودند، حتی تفاوت بین ۶۰ درصد و ۸۴ درصد را نمیدانستند و دانش فنی لازم را نداشتند. آنها فقط نگاه میکردند ببینند آمریکا و اروپا چه موضعی گرفتهاند و بر اساس مصلحت سیاسی خود سمت آنها قرار میگرفتند.
بنابراین مشکل اصلی ما این است که این سازمانها پیش از آنکه حرفهای و فنی باشند، سیاسی هستند. در واقع، غیرسیاسیکردن این سازمانها باید هدفی باشد که کشورهای مستقل آن را پیگیری کنند. این کشورها کم نیستند در همین رایگیری اخیر، اگرچه ۱۹ کشور علیه ما رای دادند اما تعداد کشورهایی که در کنار ما ایستادند یا رای ممتنع دادند، از نظر آماری و جمعیتی قابل توجه است. کشورهایی که علیه ما رای دادند نماینده حدود یک میلیارد نفر بودند، در حالی که کشورهایی که از ما حمایت کردند یا ممتنع بودند، نماینده حدود ۴.۲ میلیارد نفر از جمعیت جهان هستند. به عبارت دیگر، کشورهای مخالف ما کمتر از یکپنجم جمعیت جهان را نمایندگی میکنند اما به دلیل ابزارها و قدرت سیاسی که در اختیار دارند، از این قدرت سوءاستفاده میکنند.
به همین دلیل، ما واقعاً با وضعیتی پیچیده مواجه هستیم، یعنی میخواهیم و در واقع با آژانس هم همکاری میکنیم اما برای مثال، هنگامی که به عراق و سوریه حمله شد، هم شورای امنیت و هم شورای حکام موضعگیری کردند. با این حال، در قبال ایران ــ آن هم در شرایطی که ما در حال مذاکره بودیم و آژانس بهطور گسترده از ما بازرسی میکرد (بهطوریکه با وجود داشتن تنها سه درصد از تاسیسات اتمی جهان، ۲۲ درصد از بازرسیهای آژانس بر ما متمرکز بود) هیچگونه محکومیتی صورت نگرفت. حتی در قطعنامه اخیر نیز کشورهای اروپایی و آمریکا حاضر نشدند دو کلمه در اشاره به حمله به ایران بیان کنند؛ گویی هیچ اتفاقی رخ نداده است. این رفتار بهوضوح نشاندهنده سیاسیکاری آنان است و نیاز به دانش پیچیدهای ندارد تا روشن شود که روند آنها مبتنی بر سوءاستفاده است. این رویکرد به بیاعتبار شدن چنین سازمانهایی میانجامد و به گونهای برخورد میکنند که گویی این سازمانها فقط در اختیار اهداف آنها هستند.
نمونه دیگر، رای دادگاه بینالمللی کیفری (ICC) علیه نتانیاهو بود که حکم بازداشت صادر کرد. واکنش آمریکا چه بود؟ تمام مقاماتی را که در روند رایدهی مشارکت داشتند، در فهرست تحریم قرار داد و حتی خانواده و فرزندان آنان را نیز مورد اذیت قرار داد. این رفتار نشان میدهد که آنها چه میزان برای یک نهاد بینالمللی احترام قائلاند. این واقعیتی است که ما با آن مواجه هستیم.
در خصوص ایران اما باید گفت که ما کشوری بزرگ هستیم و بر اساس هر معیار معتبری، در زمره یکی از ده کشور نخست جهان ــ یا دستکم بیست کشور اول ــ قرار داریم. توان اقتصادی، ظرفیت نیروی انسانی، منابع طبیعی، انرژی و نیز موقعیت استراتژیک، همراه با ایدئولوژی مقاومی است که تاثیرگذار و الهامبخش در مناطق مختلف جهان است، از جمله مولفههای قدرت ماست. این ظرفیتها اجازه نمیدهد دیگران هر اقدامی که میخواهند علیه ما انجام دهند. البته میدانیم که همواره دورههای سختی پیش رو خواهیم داشت، آنها هرگاه احساس کنند ما ضعیف شدهایم، طمع آنان بیشتر خواهد شد. بنابراین مسیر کشور، مسیر قویشدن است و نباید اجازه دهیم مولفههای قدرت ما تضعیف یا از ما گرفته شود. یکی از این مولفهها، توان هستهای است. توان هستهای مسئولیت همه ماست و دولت و ملت باید محکم از آن دفاع کنند.