کد خبر: ۱۰۶۹۸۵
تاریخ انتشار : ۱۰ شهريور ۱۳۸۹ - ۱۵:۱۷
به مناسبت سالروز ربوده شدن امام موسی صدر

موسای صدر؛ مکتب فراموش شده

فرید مدرسی
آفتاب‌‌نیوز : آفتاب - فرید مدرسی: امام موسی صدر چهره‌اش آشناست و نامش شهره شهر. در لبنان قدم به قدم تصویرش در خانه، مغازه و خیابان‌ها دیده می‌شود و در ایران خیابان‌ها و مدارس را به نامش لقب داده‌اند. اما او نیست و همچون خودش، مکتبش فراموش شده است. پس از ربودنش، دیگر راه و روشش یافت نمی‌شود و رهرویی نیست تا پای در جای پایش بگذارد. 

او مکتبی را تاسیسی کرد که توانست از کوچه پس‌کوچه‌های قم بگذرد و آن را در خاورمیانه و دنیای معاصر به نمایش بگذارد و کسی توان رد و طرد آن را نیابد. او این مکتب را رسمیت داد و منزلگه تمامی صاحبان قدرت بر او گشوده شد؛ تا لااقل اگر به کلامش عمل نکنند، در ظاهر از پایبندی به آن بگویند. کلام و رفتارش آنچنان منطقی و اخلاقی بود که مخالفانش هم گریزی نداشتند تا آن را در عیان نفی کنند. چراکه مکتب صدر، مکتبی فراتر از خطکشی های مذهبی، سیاسی و جغرافیایی مرسوم بود. 

سیدموسی صدر پایش را از جبهه‌بندی‌های روز فراتر گذاشته بود و با ادبیاتی سخن می‌گفت که مقبول دوست و دشمن بود. او وقتی شعائر تشیع را ترویج می‌کرد، از اصولی یاری می گرفت که مورد تایید نه تنها شیعیان بلکه دیگر فرق باشد؛ البته بدون نفی اصول دیگر. اگر با آرای دیگر عالمان مرزبندی داشت، سعی می‌کرد جبهه گیری‌اش را به گونه‌ای به نمایش بگذارد که مانعی برای اهدافش نشوند. 

وقتی از سیاست حرف می‌زد، آن‌گونه نظر می‌داد که مخالفانش هم نمی‌توانستند بگویند این روش صحیح نیست. بلکه بر اساس ظن‌و گمان برچسب می‌زدند که این برچسب‌ها کارایی نداشت و مقبول افکار عمومی قرار نمی‌گرفت. البته در مواجهه با سیاست‌مداران و رهبران سیاسی – مذهبی نیز به دنبال همرنگی مطلق آنان با افکارش نبود و تلاش می‌کرد از هر کدام بر اساس موقعیت‌شان یاری بگیرد. 

صدر مردم شناس بود و با آنان زندگی کرده بود. از این‌رو، دغدغه‌ها و ریزترین رفتارهای‌شان را می‌فهمید و نسخه‌ای می‌نوشت که قابلیت اجرایی شدن داشته باشد. او دغدغه‌های روزمره، ارزش‌های دینی و علایق سیاسی شیعیان لبنان را می‌شناخت. اگرچه خود فراتر از آنان فکر می‌کرد، اما بلند بلند آن را فریاد نمی‌زد. بلکه تا آنجایی سخن می گفت که آنان همراه باشند و اهدافش؛ لااقل به صورت حداقلی عملی شود. البته تمامی این رفتارها در چارچوب اخلاقی اش قرار داشت. 

امام موسی صدر برای هر بخش از جامعه حسابی ویژه باز کرده بود و چشم بر هیچ طبقه یا جریانی نمی‌بست. همه را به کمک می‌گرفت و هیچ‌کس را فراموش نمی‌کرد. او مدیری همه‌جانبه نگر و رهبری فراجریانی بود. او افکارش را به نخبگان، سیاسیون و مردم تحمیل نمی‌کرد، بلکه آنچنان آن را عرضه می‌کرد که آنان پس از اندک زمانی آن را می‌پذیرفتند و خودشان تشنه آن می‌شدند. 

این‌گونه بود که در دو دهه حضور در لبنان، بدون حمایت‌های قدرتمندان آن روز لبنان، نه تنها خود جایگاه بزرگ یافت، بلکه شیعیان را نیز بر صدر نشاند. از این رو، آنان که در عرصه عمل نتوانستند او را مغلوب کنند و انزوا را به جامعه شیعی لبنان بکشانند، تنها راه‌کار را حذف فیزیکی یافتند و او را ربودند. 

پس از او، دیگران روشی دیگر برگزیدند؛ چه آنهایی که او را دوست می‌داشتند و چه آنهایی که چشم دیدینش را نداشتند. هر دو جماعت باردیگر مرزها را مستحکم خط کشی کردند و دیوارهای اختلاف را بنا کردند و از هر فکری دژی مستحکم ساختند که گویا حق همین است و بس. مرزبندی‌های مذهبی همچون گذشته یرافراشته شد، جریان‌های سیاسی پرنگ شدند و مردم در دسته‌های کوچک مقابل یکدیگر جبهه‌گیری کردند. اینگونه بود که دیگر از مکتب موسای صدر خبری نشد.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین