آفتابنیوز : ايده شكل گيري معاهده عدم تكثير تسليحات هسته اي به فوريه 1960 بازمي گردد، زماني كه اولين بمب هسته اي فرانسه در «صحرا» منفجر شد. براي نخستين بار در تاريخ كشوري موفق شده بود با اتكا به خود و برخلاف تمايل ابرقدرت ها به تسليحات هسته اي دست يابد. به دنبال اين حادثه، هر دو ابرقدرت جهان در هراس از الگوگرفتن ساير كشورها از فرانسه فرو رفتند. در اين ميان كشوري كه به باور بسياري به راحتي مي توانست همان راه فرانسه را بپيمايد، جمهوري فدرال آلمان بود.
انگيزه اصلي از تشكيل NPT در حقيقت اراده ابرقدرت ها براي حصول اطمينان از عدم دستيابي آلمان غربي به تسليحات هسته اي بود. بدين ترتيب جاي تعجب نداشت كه دولت آلمان در مرحله نخست سعي در توقف پروژه NPT داشته و به دنبال آن همواره سعي كرده است تا NPT را مطابق با منافع خود تغيير شكل دهد.
NPT- حكم اعدام بن؟
در فاصله سال هاي 1961 تا 1974 سياستمداران آلماني از هر حزب و جناحي به شدت نسبت به NPT معترض بودند. برخي آن را «حكم اعدام جمهوري فدرال» خوانده و برخي ديگر چون فرانتس جوزف استراوس آن را غيرقابل اعمال دانستند. در 1967 روزنامه بيلد آلمان با تيراژ ميليوني و وسيع خود، بر آتش خشم و نفرت از NPT دامن زد. اين روزنامه با انتخاب تيترهايي چون «زورگويي غول هاي هسته اي» و «ما نمي خواهيم تبديل به ملتي گدا شويم» افكار عمومي را تهييج كرد.
چنين اظهارنظرهايي هرچند غيرمنطقي به نظر مي رسيد اما از همان ابتداي شكل گيري ناتو، موضوع NPT را تبديل به يكي از عرصه هاي نبرد كرده بود، نبردي كه تاكنون نيز ادامه يافته است. اين نبرد متأثر از برهه كنش دو جبهه بود: در يك سوي ميدان قدرت هاي پيروز پس از جنگ جهاني دوم قرار داشتند كه خواهان عدم دستيابي آلمان به تسليحات هسته اي- و در حقيقت موازنه قوا ميان خود و كشور شكست خورده جنگ جهاني- بودند و در سوي ديگر آلمان غربي قرار داشت كه به دنبال كاهش اختلاف و رفع عقب ماندگي خود در عرصه هسته اي در قياس با بريتانيا و فرانسه بود.
نيويورك تايمز در آوريل 1967 مي نويسد: آلمان غربي از جايگاه ويژه اي برخوردار است چرا كه منابع غربي معتقدند كه اتحاد جماهير شوروي حاضر به پيوستن به معاهده اي كه آلمان غربي عضو آن نبوده و به پذيرفتن آن تن در نداده باشد، نيست.
آلمان هم در مقابل براي پيوستن به اين معاهده شرايطي داشت كه مي بايست محقق مي شدند. شروط آلمان ها عبارت بودند از:
- پيش بيني امكان از سرگيري فعاليت هاي هسته اي در چارچوب NPT.
در 1965 «اوه نرليخ» مشاور ارشد دولت آلمان غربي به صراحت گفت: قبل از هر چيز بايد به اين نكته توجه داشت كه جمهوري فدرال علاقه مند به پيش بيني راهكارهايي براي از سر گيري فعاليت هاي هسته اي است چرا كه شايد شرايطي پيش بيايد كه جمهوري فدرال خواهان باقي ماندن در شرايط غيرفعال هسته اي براي ابد نباشد.
- آزادسازي استفاده از پلوتونيوم براي مقاصد تجاري.
- كاهش الزامات معاهده عدم تكثير تسليحات هسته اي آژانس بين المللي انرژي هسته اي.
مخالفت هاي پي در پي آلمان و مقاومت كشورهاي ديگر چندين بار NPT را تا مرز شكست كشاند. در نهايت پس از مذاكرات فرسايشي و طولاني مدت، توافق حاصل شد اما اين توافق به بهاي تعبيه گريزگاه هايي در NPT بود كه چند 10 تن پلوتونيوم از آن عبور كنند! به دنبال شكل گيري اين توافق آژانس عملاً مجبور شد تا امتيازاتي مشابه امتيازات اعطا شده به آلمان غربي را براي تمامي امضاكنندگان معاهده فراهم كند.
نقش آلمان و مذاكرات صورت گرفته ميان اين كشور و آژانس را مي توان كليدي ترين و حياتي ترين عامل شكل گيري سياست مورد اجماع جهاني براي مقابله با تكثير تسليحات هسته اي دانست.
مهمترين نتيجه ديپلماسي آلمان در قبال NPT به لحاظ شدن بند 4 معاهده مربوط مي شود. به موجب اين بند «تمامي اعضاي معاهده حق دارند به كامل ترين صورت ممكن در تبادل تجهيزات، مواد و اطلاعات علمي و تكنولوژيك در راستاي اهداف صلح آميز انرژي هسته اي، مشاركت داشته باشند.
مقاومت و تلاش آلمان در نهايت باعث شد كه نه تنها كشورهاي عضو، مجبور به حفظ حالت «غيرهسته اي» خود نباشند بلكه قدرت ها و دولت هاي هسته اي وادار شوند كه دانش محرمانه و «ممنوعه» هسته اي خود را در اختيار اعضاي غيرهسته اي عضو پيمان بگذارند.
چنين تحولي در حالي صورت گرفت كه بيش از آن در جريان قطعنامه ايرلند در سال 1961، از قدرت هاي هسته اي و ملل ديگر جهان خواسته شده بود كه گامي فراتر از مخالفت با تكثير تسليحات هسته اي برداشته و حتي اطلاعات و دانش مرتبط با آن را نيز به هيچ كشوري يا فردي انتقال ندهند.
در 1970 و با شكل گيري معاهده عدم تكثير دولت آلمان غربي احداث تأسيسات غني سازي اورانيوم را آغاز كرده و در همان سال نخستين واحد بازيافت آلمان در كار لسروهه راه اندازي شد.
تلاش هاي بن، هرچند با انگيزه هايي ملي صورت گرفته و دولتمردان اين كشور منافع خود را در نظر داشتند، اما در نهايت بر سير حوادث آن جهان تأثير به سزايي گذاشت.
تأسيس «يوراتم» يا EURATOM در سال 1957- كه بعدها به جامعه انرژي هسته اي اروپايي موسوم شد- را مي توان مرتبط با پروژه هاي تسليحات هسته اي فرانسه دانست. در بن نگاه همگان به «يوراتم» به گونه اي بود كه گويا اين شركت قرار است راه دستيابي به تسليحات هسته اي را براي آلمان ها هموار سازد. تشكيل يوراتم حاصل توافقي بود در سپتامبر 1956 كه به استناد نوشته هاي فرانتس جوزف استراوس، باعث تشكيل اتحادي ميان فرانسه، آلمان و ايتاليا براي توليد كلاهك هاي هسته اي بود. اين طرح بعدها به صورت كاملاً جدي و با در نظر گرفتن تمامي جزئيات بررسي شده و به امضاي وزراي دفاع هر سه كشور رسيد. به قدرت رسيدن شارل دوگل در فرانسه، اما باعث شد تا اين طرح بايگاني شده و مجال تحقق نيابد.
آلماني ها هرگز تمايل خود به دستيابي تسليحات هسته اي را پنهان نكرده اند، اما همواره تأكيد كرده اند كه استفاده صلح آميز براي آنها اولويت نخست است. به باور سياستمداران آلماني اين كشور بايد به توانايي ساخت تسليحات هسته اي دست يابد اما از بالفعل كردن اين پتانسيل خودداري كند. چنين رويكردي حتي در جريان مذاكرات سال 1974 پارلمان آلمان براي تأييد NPT نيز به چشم مي خورد. رهبر حزب سوسيال دموكرات به وضوح علت حمايت از NPT را اين امر مي داند كه در اين معاهده امكان «گزينه اروپايي» ناديده گرفته نشده است.
«گزينه اروپايي» عبارتي بود كه سياستمداران وقت آلمان براي اشاره به تلاش براي كسب تسليحات هسته اي از سوي خود اشاره كرده و سعي داشتند بدين وسيله تسليحات به دست آمده آتي را تسليحات اروپايي و متعلق به كل قاره نمايش دهند تا بدين وسيله از ميزان مخالفت با سياست هاي خود بكاهند.
آلمان ها اما نقش ديگري هم در شكل گيري NPT ايفا كرده اند. اين نقش به جريان مذاكرات سال 1967 اين كشور با ايالات متحده باز مي گردد. در جريان اين مذاكرات «وولف هافله» از اعضاي مذاكره كننده آلماني مسئول تنظيم متن مربوط به كنترل مواد فيزيوني مي شود. بخشي از متن تنظيم شده وي بعدها بدون حتي تغييري در تركيب كلمات در متن معاهده گنجانده شد.
توافق دو كشور هنگامي كه در جريان اجلاس آژانس بين المللي انرژي اتمي توسط «بن هابرمان» از اعضاي تيم آمريكايي حاضر اعلام شده و متن مورد توافق دو كشور به عنوان «مقررات استاندارد و جديد NPT» معرفي شد. موجي از اعتراضات گسترده را برانگيخت. بسياري از موارد لحاظ شده در اين متن جديد مخالف اصول آژانس تلقي مي شد. آمريكايي ها اما براي خاموش كردن مخالفان به اين موضوع متوسل شدند كه هدف از شكل گيري آژانس بين المللي انرژي اتمي ارائه خدمت به كشورها و اعضاي آن است نه حمايت از منافع آژانس!
ديدگاه هافله در مورد بازرسي كه آن را محدود به «بررسي روند انتقال و منبع مواد فيزيوني با استفاده از ابزارآلات روش هاي ديگر، در نقاط استراتژيك خاص» مي كرد، در جريان مذاكرات بن براي پيوستن به NPT همواره مورد تأكيد قرار مي گرفت. آلمان غربي گذشته از «دكترين هافله» كه زيرساخت ديپلماسي هسته اي اين كشور در قبال NPT را شكل مي داد خواستار آن بود كه نقش بازرسان، ميزان اختيارات و دامنه دسترسي آنها به حداقل كاهش يابد.
ديدگاه هافله درخصوص كم رنگ شدن بازرسي ها و تأكيد آلمان بر كاهش نقش بازرسان هرچند با موافقت ساير كشورهاي هسته اي جهان همراه بود اما آلمان ها مي توانند بند سوم NPT را نيز به نام خود ثبت كنند.
نقش آلمان در جريان مذاكرات دهه 60 و 70 هرچند باعث تاخير مكرر در تداوم روند تشكيل معاهده عدم تكثير شد، اما در نهايت باعث شد فضايي آزادتر براي كشورهاي غيرهسته اي به وجود آورده و آنان نيز در كنار قدرت هاي هسته اي از امكان استفاده صلح آميز از انرژي هسته اي برخوردار شوند. شايد اگر بلندپروازي ها و جاه طلبي هاي مسئولان وقت جمهوري فدرال آلمان نبود، بسياري از كشورهاي در حال توسعه هرگز امكان دستيابي به فناوري هسته اي را نمي يافتند.