آفتاب: همشهری ماه، در آخرین شماره خود، مصاحبهای با آقای دکتر حسن روحانی، رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک، نماینده مردم تهران در مجلس خبرگان رهبری و نماینده مقام معظم رهبری در شورای عالی امنیت ملی انجام داده است که نظر به اهمیت موضوع، به حضور خوانندگان تقدیم میشود؛
آقای دکتر! تعاریف مختلفی از دیپلماسی عمومی ارائه میشود، تعریف شما از دیپلماسی عمومی و جایگاه آن در جمهوری اسلامی چیست؟
در گذشته فعالیت دیپلماتیک و کار دیپلماسی اختصاص داشت به یک گروه خاصی از سیاسیون یک کشور مثلاً مأمورین وزارت امورخارجه برخی از وزارتخانهها و برخی از مقامات، اما در دهههای اخیر بحث دیپلماسی از چارچوب دپیلماسی رسمی خارج شده به این معنا که بسیاری از نهادها، نهادهای غیردولتی و حتی شرکتهای تجاری و بهویژه رسانهها و بسیاری از نخبگان و چهرههای فعال به عنوان عناصری که در صحنه دیپلماسی عمومی میتوانند فعال باشند مطرحاند. امروز شما میبینید که حتی قدرتهای بزرگ در صحنه های دیپلماتیک قبل از اینکه مقمات رسمی آنها وارد عمل شوند اول زمینههای آن را آماده میکنند و این زمینهها عمدتاً توسط رسانهها بهویژه شبکههای ماهوارهای، اینترنت و سایر ابزار مختلفی که در اختیار دارند زمینه فکری و عمومی و سیاسی را برای فعالیت آماده میکنند و حتی در این زمینه شرکتهای چندملیتی، شرکتهای اقتصادی و تجاری و تمامی ابزار فرهنگی یعنی از کتاب و CD و فعالیتهای هنری گرفته تا حتی ترویج برخی از غذاها و نوشابهها همه اینها در دنیای امروز به عنوان دیپلماسی مطرح است و در واقع در دیپلماسی عمومی همه مردم، همه نهادهای غیردولتی، همه ابزارهای فرهنگی و سیاسی و اقتصادی وارد عمل میشوند و زمینه را کاملا اماده میکنند برای دیپلماسی رسمی؛ یعنی دیپلماسی رسمی بعد از این مقدمات و زمینهها وارد عمل میشود.
حتی امروز در زمینه جنگها و فعالیت نظامی قبل از اینکه از ابزار نظامی استفاده شود، از ابزار قدرت نرم برای زمینهسازی لازم استفاده میشود و بعد از آن فعالیت نظامی آغاز میشود.
چقدر دستگاه دیپلماسی ما بهخصوص در دولتهای بعد از جنگ توانستند در به کارگیری قدرت نرم موفق عمل کنند؟ مثلاً یکی از ابزارهای دیپلماسی عمومی رسانهها هستند، متولیان امر در کشور ما چقدر توانستند از این ابزار به صورت بهینه استفاده کنند؟
دولتها دو مسأله را باید باور کنند یکی اینکه باید باور کنند که در صحنه دیپلماتیک آنها به تنهایی نمیتوانند به همه اهداف ملی دست پیدا کنند دوم اینکه باید به مردم و نهادهای غیردولتی اعتماد کنند من جمله به رسانهها، به دانشگاهها و مراکز علمی و تحقیقاتی و فرهنگی اعتماد کنند.
اگر در کشوری دولتی نسبت به نهادهای غیردولتی بدبین شد و اجازه فعالیت به انها نداد و یا باور نکرد این قدرت را آنوقت این مشکل پیش میآید که دولتی فکر میکند تنها با ابزار دیپلماسی رسمی میتواند به همه اهداف ملی خود دست پیدا کند در حالیکه در مقام عمل میبینید که اینچنین نخواهد شد. من بهویژه در دولت نهم و دهم احساس میکنم که صحنه دیپلماسی عمومی برای فعالیت نهادهای غیردولتی باز نیست. حتی مثلاً از فعالیت خارجی دانشگاهها جلوگیری میکنند. از اینکه استادی بخواهد برود در یک سمینار خارجی شرکت کند، به آن استاد با دید شک و تردید نگاه میکنند. نهادها و مراکزی هستند که میتوانند در صحنه بینالمللی فعال باشند ولی به آنها اجازه فعالیت نمیدهند. حتی مجلس شورای اسلامی هم آزادی عمل کافی ندارد. نمایندگان مجلس جزو همان دیپلماسی عمومی هستند، نمایندگان مجلس باید بتوانند در کشورها و صحنههای مختلف فعال باشند. البته مواضع رسمی مربوط به سیاست خارجی را افراد خاصی اعلام میکنند و این مشخص است. اما همه دیپلماسی، دیپلماسی رسمی نیست.
احساس من این است که در بعد از جنگ تا اول دولت نهم قدم به قدم دولتها در این زمینه فعال بودند تا از دپیلماسی عمومی استفاده و بهرهبرداری شود ولی در دولت نهم و دهم، ظاهراً این قدرت دپیلماسی عمومی را خوب باور ندارند و به نهادهای غیردولتی اعتماد لازم ندارند.
شما بیشتر بر روی نهادهای غیردولتی تأکید دارید، آیا معتقدید در بخش رسانهها به خوبی کار شده است؟
رسانهها دو بخش هستند، یک بخش رسانه ملی یا روزنامه و سایتهای دولتی است که میتوانیم رسانه رسمی یا دولتی کشور بدانیم و بخش دیگری از رسانه ها که دولتی نیستند ما باید از همه این ابزارها استفاده کنیم. البته صدا و سیما به عنوان رسانه ملی به خاطر امکاناتی که در اختیار دارد شبکههایی که در اختیار دارد و از طریق ماهواره میتواند با بخشهای مختلف جهان و افکار عمومی در ارتباط باشد میتواند نقش بسیار فعال و ارزشمندی داشته باشد. باید از همه این ابزار استفاده کنیم. از طرف دیگر برای اینکه بتوانیم از این امکانات استفاده کنیم باید یک آزادی عمل هم به آنها بدهیم، اگر بخواهیم دستوری عمل کنند یعنی به صدا و سیما دستور بدهیم که اینگونه سخن بگوید و موضع بگیرد و به روزنامهها دستور بدهیم، حتماً در اینکار موفق نخواهیم بود. البته سیاستهای کلی و عمومی کشور و خط قرمزها را باید همه مراعات کنند، در این بحثی نیست. به هر حال چارچوب امنیت ملی و منافع ملی باید مراعات شوند و آن چارچوبها نباید مورد تعرض قرار بگیرند، اما در شیوهها، سبکها و تاکتیکها باید آزاد باشند. و در این زمینهها دست نهادهای غیردولتی و یا نهادهای دولتی غیرمسئول در امور خارجی، که میتوانند در این زمینه فعال باشد باید دستشان را باز بگذارند.
برخی معتقدند که سفرهای استانی و سخنرانیهایی که رئیسجمهور در بین مردم شهرها و روستاهای مختلف انجام میدهند به نوعی دیپلماسی عمومی است بخصوص در زمینه انرژی هستهای.
سفر استانی دیپلماسی عمومی، حداقل در سیاست خارجی نیست. چون رئیسجمهور یک مقام رسمی است و نظر او نظر رسمی است که چه در یک مصاحبه چه در یک سخنرانی بیان شود. بحث این است که مقامات غیررسمی، نهادهایی که دولتی محسوب میشوند اما مسئول سیاست خارجی نیستند مثل نمایندگان مجلس شورای اسلامی، مثل نمایندگان شرکتهای دولتی و همه رسانهها اعم از دولتی و غیردولتی همه اینها باید در عرصه دیپلماسی عمومی فعال باشند. اصلا در عرصه دیپلماسی عمومی باید اجازه بدهیم همه مردم به یک نحوی مشارکت و حضور داشته باشند، مقامات رسمی و مسئول در سیاست خارجی نظراتشان را به هر صورت و شکلی بیان کنند این چارچوب دیپلماسی رسمی حساب میشود. اما اگر گذاشتیم دیگران در این عرصه فعال شوند مثلاً دانشگاهها، اساتید دانشگاهها، مراکز تحقیقاتی و پژوهشی، اینها چقدر آزادند؟ یا افراد و نخبگان کشور چقدر در بیان مطالب و نظراتشان آزادند؟ اتفاقاً گاهی که فردی حرفی میزند، میگویند فلانی که مسئول نیست که حرف زده. اتفاقاً گاهی لازم است غیرمسئولان حرفی بزنند. ما باید اجازه بدهیم همه نظرات خود را بیان کنند.
این نظرات البته باید در چارچوب اهداف ملی بیان شود، در عین حال خیلی از حرفها است که از کانال رسمی نباید زد گاهی باید کانال غیررسمی فعال شود. گاهی وقتها یک مطلب را باید یک نماینده مجلس بگوید. گاهی یک حرف را باید یک شرکت معتبر بزرگ بزند و یا یک نخبه و استاد دانشگاه بزند و نباید مقام رسمی بگوید. ما متأسفانه همه این ابزاری را که در اختیار داریم استفاده نمی کنیم. اساساً دیپلماسی معنایش این است که از تمامی امکانات کشور برای دستیابی به اهداف ملی استفاده کنیم. اگر بخشی از ظرفیتها را کنار گذاشتیم و نتوانستیم استفاده کنیم، حتماً در رسیدن به اهدافمان دچار مشکل میشویم و این موضوع را متأسفانه در کشورمان مشاهده میکنیم.
به اهداف ملی اشاره کردید چه کسی اهداف ملی را مشخص می کند.چون در یکسال اخیر خیلیها میخواهند صحبت کنند در راستای اهداف ملی ولی برخی از حامیان دولت به دلیل اینکه این سخنان خارج از اهداف ملی است مانع از بیان این صحبتها میشوند نظر شما در این باره چیست؟
اهداف ملی را اسناد بالادستی مشخص میکنند. یعنی در یک کشور قانون اساسی و مرجع تصویب سیاستهای کلی مشخص میکنند. البته اهداف ملی باید منطبق با خواست عمومی مردم باشد. چارچوب اهداف ملی را قانون اساسی، سیاستهای کلی نظام که رهبری تصویب و ابلاغ میکنند و یا چارجوبهایی که نهادهایی مانند شورایعالی امنیت ملی در مصوبات رسمی مشخص میکنند. دولت نمیتواند اهداف ملی را مشخص کند. البته منظورم از دولت، هیأت دولت است نه نظام. زیرا دستگاه اجرایی مجری است یعنی برای دستیابی به آن اهداف ملی که مشخص شده است برنامه و سیاست اجرایی را مشخص میکند و در آن راستا حرکت میکند.
شما از لزوم اعتماد میان حکومت و نخبگان یک کشور سخن به میان آوردید ولی در مقطع فعلی این مهم در جامعه ما آنچنان نمود بارزی ندارد حتی وقتی شخص شما هم در یک زمینه اظهارنظر میکنید در مقابل شاهد برخی برخوردهای تند هستیم که از منظر بیرونی هم صورت خوشی ندارد، علت چیست؟
بعضی از شیوههای بهکار گرفته میشود، شیوههای قابل قبولی نیست. البته اگر مقام و نخبهای صحبتی میکند انتقاد از او اشکالی ندارد، ولی متأسفانه در کشور روشی که برای حمله به منتقدین وجود دارد، در غالب تذکر و انتقاد نمیگنجد. بیشتر در غالب اتهام و افترا و تهمت و پروندهسازی است. و این روش به خاطر عدم اعتماد دولت به نخبگان است. دولت به خاطر اینکه در مسایل دیپلماسی تازه کار است تجربه کافی در این زمینه ندارد و فکر میکند اگر در انحصار خودش بگیرد بهتر اداره میکند و ثانیاً فکر میکند اگر کسی لحنش و بیانش از بیان آنها متفاوت باشد به معنای مخالفت است. در حالیکه واقعاً مخالفت نیست. وقتی دولت راهی را میرود کسی ممکن است نقد بکند، باید از نقد استقبال شود. دولت ممکن است در فراز و نشیبها تصمیات مختلفی بگیرد در این تصمیمات مختلف، باید اجازه داده شود تا دیگران در برابر آن سخن بگویند. الان متأسفانه گاهی حتی نظر کارشناسی مجلس را هم تحمل نمیکنند. در حالی که مجلس شورای اسلامی بالاترین نهاد کشور در میان سه قوه است. و این بیتوجهی به نظرات مجلس و نخبگان به ضرر کشور تمام میشود. دنیای بیرون هم وقتی به ما نگاه میکند اگر با انبوه افکار عمومی و نظرات مختلف مواجه شود که همه آنها در چارچوب اهداف ملی سخن میگویند تأثیرش بیشتر است تا اینکه با نظر چهار نفر مواجه شود که به عنوان مقام رسمی مطرح هستند. در حالی که وقتی با یک ملت رو به رو میشوند با یک قدرت بزرگ رو به رو میشوند و ما باید از قدرت یک ملت در بیان سیاستها و چارچوبها استفاده کنیم و اجازه بدهیم کل ملت در صحنه دیپلماسی عمومی فعال باشند.
مسأله حمله به ایران که مدتی در محاق فرو رفته بود، دوباره بهعنوان یکی از سوژههای محافل رسانهای و تحلیلی در جهان بهخصوص غرب مطرح شده، تهدیداتی بعضاً از سوی برخی مقامات غربی عنوان شده و متقابلاً برخی مسئولان نظامی و سیاسی جمهوری اسلامی ایران به این تهدیدات پاسخ دادهاند. با توجه به تحولات اخیر در پرونده هستهای ایران و مسأله تحریمهای ایران و همچنین راهاندازی نیروگاه اتمی بوشهر فکر میکنید چقدر این اتفاق (حمله به مراکز هستهای و زیرساختهای کشور) محتمل است؟
تبلیغات وسیعی که طی ماههای اخیر شکل گرفته همه تحرکاتی برای بازدارندگی از فعالیتهای ایران بوده و همه میدانند تهدیدی بیش نیست. منطقه خاورمیانه و ایران مناطقی نیستند که بهراحتی بتوان به آن ورود کرد و مخصوصاً به راحتی از آن خارج شد. نمونه اخیر آن عراق و افغانستان است؛ شما دیدید آمریکا بعد از مدتها به پیروزی قطعی در افغانستان نرسید و در عراق نیز بدون استقرار امنیت مجبور به خروج شد. این دو نمونه برای آمریکا درسی است که بداند اگر حمله شدنی باشد، عواقب خطرناک آن دامن آمریکا را در درازمدت خواهد گرفت و خلاصشدن از آن، دست آمریکا نیست. اینکه لابی صهیونیستها آرزوی حمله آمریکا به ایران را دارد بر کسی پوشیده نیست، اما تجربه آمریکا نشان داد که با طناب پوسیده اسرائیل میتوان به چاه رفت اما بیرون آمدن از آن بسیار دشوار و گاهی ناممکن است. از طرف دیگر توان ایران در پاسخگویی به هرگونه حملات احتمالی، متفاوت از عراق و افغانستان است. امروز مرزهای جغرافیایی محدود به مرزهای تعیین شده سیاسی نیست بلکه در بسیاری از کشورها این مرزها کشیده شده است، حتی در دل آمریکا و اروپا. به همین جهت آمریکاییها بهخوبی میدانند که جنگ با ایران و حمله به آن متفاوت از حمله و اشغال عراق و افغانستان است.
همانطور که مستحضرید نشست مشترک ایران با کشورهای برزیل و ترکیه به زعم برخی، افق جدیدی در ارتباط با پرونده هستهای ایران گشود که منجر به یکسری توافقات و بیانیه تهران شد. در عین حال نتایج این نشست و راهکارهایش مورد قبول کشورهای غربی و گروه 1+5 قرار نگرفت و نهایتاً پس از قطعنامه شورای امنیت در تحریمهای جدید علیه ایران، ترکیه و برزیل هم رسماً به این تحریمها پیوستند. ارزیابی شما از مجموع آن تلاشها و سپس این خروجی پایانی، ماجرا چیست؟
هم برزیل و هم ترکیه در وهله اول منافع خود را دنبال میکردند. برزیل برای گسترده کردن فعالیتهای اتمی خود به دنبال شریک و یا بهانه میگشت و ترکیه نیز برای اتمی شدن خود به دنبال بهانه بود. اینکه ترکیه میتوانست به بهانه اتمی شدن ایران قدم در جمع و جرگة کشورهای اتمی بگذارد، اهداف پشت پرده ترکها بود. به همین جهت این دو کشور بر مبنای منافع ملی خود و با هماهنگی با آمریکا و همچنین به ظاهر ایجاد یک دیپلماسی فعال در صحنه بینالملل و کسب وجهه و تشخص بینالمللی بودهاند. غرب نیز به اهداف آنها آگاه است و همانطور که قابل پیشبینی بود با پیشنهادات آنها مخالفت کرد و دوباره خواستار مداخله کشورهای اروپایی شد و صحنهگردانی برزیل و ترکیه را علیرغم اینکه ایران امتیازات جدیدی را به غرب پیشکش نمود قبول نکرد. ضمناً به دلیل اینکه ایران قبلاً شروطی را ذکر کرده بود برای تبادل سوخت اینکه تبادل در ایران باشد، همزمان باشد، مقدارش ١٢٠٠ کیلو نباشد و ناگهان از همه شروط خود عقبنشینی کرد، غرب را تشویق کرد به تصویب قطعنامه، به دلیل اینکه عقبنشینی را دلیلی بر ترس ایران تلقی کردند. در حالی که ایران به دنبال راه برونرفت و اثبات حُسننیت خود بود. ایران برای حل مسأله مهم هستهای خود میباید با کشورهایی که دارای وجهه و وزن بینالمللی بالایی هستند مذاکره و همکاری کند نه کشورهایی که میخواهند با اعتبار ایران در صحنه بینالمللی برای خود وجاهت بخرند. در واقع کشورهایی چون برزیل و ترکیه درصدد فراهم آوردن شرایطی هستند که بتوانند نقشهای جدیدی برای خود بهعنوان قدرتهای منطقهای تعریف کنند و سپس در معادلات بینالمللی حرفی برای گفتن داشته باشند و ما با لحاظ منافع ملی نباید در چنین دامهایی بیفتیم، هرچند همکاری ما با کشورهای مستقل در زمینههای مختلف منافاتی با آنچه عرض شده ندارد.
ارزیابی حضرتعالی از راهاندازی نیروگاه بوشهر چیست؟ آمریکا اعلام کرده که راهاندازی این نیروگاه را بهعنوان خطری از جانب ایران تلقی نمیکند. با توجه به اینکه برخی این اقدام روسیه را بعد از مدتها حاصل توافق میان روسیه و آمریکا میدانند، فکر میکنید آمریکا چه هدفی را دنبال میکند؟
قدم اول این بحث آن است که ما بدانیم آیا روسیه حاضر است به تمامی تعهدات خود در قبال بوشهر تا پایان جامه عمل بپوشاند یا خیر؟ دوم این که روسها باید پاسخ بدهند که چرا این همه تأخیر در راهاندازی نیروگاه بوشهر و آیا غرامتهای این تأخیر را پرداخت خواهند کرد یا خیر؟ سوم اینکه این زنجیره و تعهدات روسها صرفاً نباید به تهیه چند مگاوات برق بسنده شود، بلکه در نهایت آیا روسها حاضرند نسبت به انتقال تکنولوژی در ساخت نیروگاه به ایران متعهد باشند. از طرفی دیگر این دستاورد و موفقیت که مرهون فعالیتهای بیستساله پس از جنگ میباشد میتواند قدرت ایران را در منطقه خاورمیانه گسترش دهد، منوط به آنکه این قدرت متکی به بازیهای سیاسی کشورهای ذیمدخل در آن نگردد و به نوعی وجهالمصالحه مذاکرات پشت پرده روسیه و آمریکا قرار نگیرد. ضمن اینکه به نظر نمیرسد کشورهای غربی در ارتباط با نفس راهاندازی نیروگاه بوشهر چندان مشکلی داشته باشند. آنچه تحمل آن برای آمریکا و غرب در ارتباط با برنامه هستهای ایران سخت است و همیشه درصدد فشار بر ایران بوده، مسأله غنیسازی اورانیوم در ایران و پسماند سوخت نیروگاه بوشهر است که به عنوان خط قرمز خود مطرح میکنند. در دولت آقای خاتمی تیم مذاکرهکننده هستهای ایران تلاش کرد این مسأله را بهعنوان یک مسأله فنی و در چارچوب مقررات آژانس جا بیندازد که تا حد زیادی موفق بود اما پس از آن مسأله به شکلی پیش رفت که به آن ابعاد امنیتی داده شد و سپس زمینه صدور قطعنامههایی از جانب شورای امنیت فراهم شد.
همانطور که مستحضرید رهبر معظم انقلاب اخیراً در جمع کارگزاران و مسئولان نظام تأکیدات خاصی بر حفظ وحدت مسئولان و همه گرایشهای درون نظام داشتهاند. پس از آن این مهم از سوی بسیاری از مسئولان و صاحبان گرایشهای مختلف مورد استقبال قرار گرفت. همچنین حضرت آیتا... هاشمی رفسنجانی نیز چندی پیش بر همین مضمون تأکید کرده بودند. به نظر شما اهمیت این بیانات در مقطع فعلی چیست و چه راهکارهایی برای نیل به وحدت به نظرتان میرسد؟
پرسش بسیار بهجایی مطرح کردید. قطعاً بیانات مقام معظم رهبری در این مقطع حساس که شاهد نوعی شکاف داخلی و تا حدی فشارهای خارجی بر کشور افزایش یافته و دشمنان نظام طمع کردهاند که به منافع و امنیت جمهوری اسلامی ایران ضربه بزنند بسیار بهموقع و راهگشا بود. البته ایشان در مقاطع مختلف بر اصل وحدت مسئولان و جامعه و گرایشهای مختلف نظام بهرغم تفاوت دیدگاهها و نظرات تأکید داشتهاند و همیشه به این مهم توجه فرمودهاند. اما این فرمایشات در مقطع فعلی همانطور که عرض کردم اهمیت افزونتری دارد چراکه چنانچه دشمن تصور کند در میان طرفداران انقلاب و نظام و گروههای مختلف در جامعه انشقاق و افتراق وجود دارد، با اعتماد به نفس و توان بیشتری در جهت تقویت جنگ روانی علیه نظام و تحمیل بحران، دستبهکار خواهد شد. این نکته بسیاری مهمی است که امور کشور قطعاً با حفظ وحدت در اصول و هماندیشی و گفتوگوی سازنده و همراه با حسن نیت تمامی مسئولان و دیدگاههای موجود در جامعه، به سامان مطلوبتری خواهد رسید. مخاطب فرمایشات ایشان نیز تمامی دستگاهها و نهادها و مسئولان و احزاب و تشکلها و مردم هستند و در صورت توجه و اهتمام همه نهادها قطعاً آنچه مورد نظر ایشان است محقق خواهد شد. به نظر بنده لازم است که اعاظم و مسئولان در دستگاههای مختلف در این ارتباط پیشقدم شوند و زمینه تحقق منویات رهبری معظم انقلاب را فراهم آورند. نباید با تفسیرهای «مالا یرضیٰ صاحبه» از این مسئولیت مهم فرار کرد و به جای ایجاد زمینه دوستی و اخوّت، بر اختلافات دامن زد. متأسفانه گروهی ظاهراً نان خود را در اختلافات و دامنزدن به تشنجات میبینند و لذا همانند گذشته تلاش خواهند کرد تا این توصیۀ رهبری هم جامۀ عمل نپوشد.
آیا ارادهای برای کم شدن این شکاف وجود دارد؟
این اراده که در مقام معظم رهبری هست. اشکال این است که وقتی مقام معظم رهبری، راه را بیان میکند تا اگر کسی اشتباهی کرده به دامن جمع نظام برگردد، عدهای نمیگذارند. این مهم را باید حس کنیم که یک دشمن زیاد است و هزار دوست کم. اگر یک نفر مخالف هم داشته باشیم باید سعی کنیم به تدریج به فردی که همسو با نظام است تبدیل کنیم. بنابراین اینکه عدهای تلاش میکنند همیشه شکافها را زیادتر کنند و تنها به دنبال این هستند که فضای امنیتی را در داخل کشور حفظ کنند و از طریق فضای امنیتی جلوی نقد و آزادیها را بگیرند. این کار، کار درستی نیست و ما باید فضای امنیتی را به فضای دوستی و مودت برگردانیم. در صحنه بینالمللی هم باید این کار را بکنیم و باید در این صحنه فضای امنیتی از بین برود و به فضای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی تبدیل شود. متأسفانه عدهای مداوم میدمند که فضای جهانی علیه ایران را به یک فضای امنیتی تبدیل کنند؛ در حالی که فضای امنیتی به نفع کشور نیست.
این دمیدن به قول شما برای امنیتیکردن فضای بینالمللی چه سودی به حال طراحیکنندگان این موضوع دارد؟
چون میخواهند در داخل مدام به مردم بگویند ما دشمن خارجی خطرناک داریم و به همین دلیل عدهای نباید در داخل نقد کنند یعنی از فضای امنیتی بینالمللی یک سدی درست کردند دور خودشان برای حفاظتشان در حالی که باید سعی کنیم در داخل فضای مودت و دوستی بهوجود بیاوریم و در صحنه بینالملل هم باید تلاش کنیم تنشها را کاهش دهیم.
آقای دکتر چرا در جلسات جامعه روحانیت شرکت نمیکنید؟
این سؤال مطرح نشود بهتر است (با خنده)
ولی در افکار عمومی برداشتهای مختلفی از غیبت شما در جلسات جامعه روحانیت میشود بهتر نیست اشارهای گذرا هم به این موضوع داشته باشید...
بنده عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت و عضو مؤسس این نهاد هستم و به آن هم افتخار میکنم. ممکن است گاهی اختلاف سلیقههایی باشد که اینها مسأله مهمی نیست و قابل حلّ است.