کد خبر: ۱۰۸۵۷
تاریخ انتشار : ۰۷ شهريور ۱۳۸۴ - ۱۵:۲۶

رستگاري روي خط قرمز

آفتاب‌‌نیوز : «رستگاري در هشت و بيست دقيقه» هم‌چنين حكايتي را دنبال مي‌كند. جواناني كه معتقد به پاكسازي اجتماع و عاري شدن آن از پليدي هستند حالا در يك جريان بنيادگرايي گير افتاده‌اند اما فيلم فقط حكايت اين جوانان نيست كه هر دو سوي ماجرا را بررسي مي‌كند. فيلم حكايت دو جوان طه و فواد است كه به خاطر اعتقاداتشان نزديكي زيادي با هم دارند. آنها با هم هم‌پيمان هستند كه هر نوع بدي را از جامعه دور كنند اما طه به وادي‌اي قدم مي‌گذارد كه در اين دوراهي آنها از هم دور مي‌شوند و حالا رستگاري از آن كدام يك است؟ داستان فيلم حول ماجراي بيوه‌زني مي‌چرخد كه با ورودش به محله‌اي در جنوب تهران و خوشنام نبودن شخصيتش سبب مي‌شود اين دوراهي بين فواد و طه به وجود بيايد. اما يك داستان عاشقانه در اين ميان مي‌تواند هر كسي را از جمله تماشاچي را غافلگير كند. 

1- محمدهادي كريمي فيلمنامه اين فيلم را كه بارها دست به دست شده است را زماني به دست سيروس الوند سپرده كه مي‌دانسته الوند توانايي وارد شدن به حيطه‌هاي اجتماعي خاص را دارد و حالا داستان عشق يك پسر با ديدگاه مذهبي به زني را كه قرار است او را بنا به وظيفه شرعي‌اش بكشد فيلم را روي خط قرمز نگاه مي‌دارد. ديدگاهي كه هر آن ممكن است منجر به شكست شود. اينكه اصلاً وارد شدن به اين حيطه‌ها چقدر در سينماي ما شهامت مي‌خواهد، بماند اما بسيار خوب است كه سينما يكبار ديگر به وظيفه‌اش كه موشكافي و يادآوري يك سري قضايا است كه تأثيرش در تصوير بيشتر است نگاه جدي‌اي بكند و اين بار سيروس الوند سعي كرده برخلاف فيلم هفت كه آدم‌ها در پايان انگيزه‌شان مشخص مي‌شود از همان اول آدم‌ها را معرفي كند. آدم‌هايي كه بر اساس انگاره‌هاي مذهبي‌شان به دو دسته متعادل و سنتي مي‌توانند تقسيم شوند. اينكه مذهب در نگاه طه با واقع‌بيني اجتماعي درآميخته شده و از مذهبي كه از نگاه فواد بيشتر روحيه انزواطلبي و بريده از اجتماع را ترويج مي‌كند دور مي‌شود مي‌تواند حس بهشتي را به فيلم تزريق كند، اما در نگاهي جدي‌تر ديدگاه الوند مي‌توانسته دقيق‌تر و متعادل‌تر از اين هم باشد. ديدن قطب‌زدگي، انعطاف‌ناپذيري شخصيتها و روابط كليشه‌اي كه از آدم‌هاي انزواگرا و بنيادي به تصوير كشيده شده باعث شده فيلم عملاً از راه خودش منحرف شود. اينكه در ابتداي فيلم حركت‌هاي خشونت‌آميز و غير قانوني ولو به قصد اصلاح جامعه بد و نادرست معرفي مي‌شود و به همين خاطر بين دو شخصيت فواد و طه مدام فاصله مي‌افتد چون يكي به قتل و اصلاح از طريق خشونت معتقد است و ديگري نه به خاطر دل باختن كه به دليل تحول در افكارش حالا از اين مسير دور شده و اين بار طه مقصر اصلي را نه زن بيوه كه مرد فاسد قلمداد مي‌كند. 

با همه اينها موضوع «رستگاري...» موضوع مهم و ظريفي است كه مي‌تواند راه را براي بيان معضلات اجتماعي از ديدگاهي روشن‌تر و واقعي‌تر باز كند. اينكه تا چقدر مي‌توان از واقعيت‌هاي اطراف كمك گرفت و آن را براي تماشاچي با ديدگاهي ظريف بيان كرد كه البته الوند به خاطر مهارت در قصه‌گويي توانسته از سينماي كليشه‌اي و گيشه‌اي دور بماند و قصه‌اش را روان و تميز بگويد. 

2_ سيروس الوند از جمله قديمي‌ترين فيلمسازان ايراني است كه تقريباً هر سال يك فيلم روي پرده دارد. اما مهم‌ترين خصوصيت فيلم‌هاي الوند نگاه اجتماعي و به‌روز بودن او است. الوند كه همواره نشان داده مخاطب را خوب مي‌شناسد و مي‌داند كه او را تا چه ميزان بايد به خط قرمزها نزديك كرد تا او عادت كند و سريع آلرژي نگيرد تا در فيلم بعدي‌اش بتواند دُز فيلم‌هايش را بالاتر ببرد اين بار هم با دست گذاشتن روي موضوعي كه شايد به خاطر كم‌جرئت و كم‌مايه بودن كارگردانان ديگر چند سال دست به دست شده بود و در پايان الوند به سراغش رفته بود. 

البته با توجه به اوضاع اجتماعي سالهاي قبل و مسئله قتل‌هاي زنجيره‌اي و حواشي اطراف آن هر كارگرداني شهامت بيان اين موضوع را كه درباره معضل مفاسد اجتماعي چه راهكاري را بايد انديشيد را نداشته چرا كه لغزيدن در خط قرمز نتايج خوبي به بار نمي‌آورد و شايد منجر به انحراف و بد برداشت كردن تماشاچي شود. با اين حال الوند با اشتياق دست روي اين فيلمنامه گذاشت و به قول خودش فيلمي را كه پر از جزئيات بود سعي كرد با پرداختي درست به اثري تبديل كند كه خيلي به كارهاي قبلي‌اش شبيه نبوده و در واقع الوند به نوعي وارد موضوعي خاص مي‌شود و سلامت از آن بازمي‌گردد. دو كاراكتر اصلي داستان يعني طه و آهو هر كدام با انديشه‌شان مي‌توانند زمينه‌ساز جرياناتي باشند اما فيلم در كليتش از هر دو نفر جانبداري مي‌كند. 

از طاها به شكل مستقيم به خاطر اعمال و اعتقاداتش و از آهو در روال داستان و خيلي ظريف به طوري كه نگاه تماشاچي در پايان فيلم نسبت به آهو تغيير مي‌كند و ناپاكي‌ها را كه خيلي‌هايش حاصل شرايط اجتماع است را معرفي كرده و اين را مي‌پذيرد كه آهو هم حق حيات دارد. 

3_ اما نكته ظريف «رستگاري در...» رابطه بين آهو و طه است كه پيوندي ميان عشق زميني و الهي در آن به چشم مي‌آيد. ضمن اينكه در مسير قصه عشقي ابراز نمي‌شود بلكه حس مي‌شود. چرا كه عشق مي‌تواند زمينه‌ساز خيلي چيزها باشد از جمله تحول روحي و عاطفي يك انسان دربند، شايد با اين تفاسير بتوان رستگاري را خيلي سياسي هم دانست كه آميزه‌هاي اجتماعي آن قوي‌تر است. 

تفاوت دو كاراكتر طه و آهو را از لحاظ سني هم مي‌شود درك كرد. عدم تناسب سني، رفتاري و حتي طبقه اجتماعي اين دو باعث شده كه هم فيلم از حالت عاشقانه صرف و افتادن در خط سانتي‌مانتاليسم حذر كند و هم اين امكان را به كاراكتر زن بدهد كه بدون احساسات عاشقانه خودش باشد و حرف‌هايش را بزند. به طوري كه در كليت فيلم يك اخلاق‌گرايي هم در جريان باشد. 

4_ «رستگاري در...» از بازيگران خوب و مناسبي هم بهره مي‌برد. الوند براي نقش طه سراغ شخصيتي رفته كه تا به حال با چنين گريمي در سينما حضور نداشته، بهرام رادان با گريمي تازه كنجكاوي هر كسي را براي اين نقش در بر دارد ضمن اينكه در كنار بازي خوب رادان انتخاب مهتاب كرامتي و فاصله سني او با رادان و انتخاب چهره‌اي خاص در مقابل چهره مذهبي رادان باعث شده هم گمان فيلم عاشقانه از ذهن دور شود و هم تضاد اين دو نفر بيشتر به چشم بيايد. 

بازي شهاب حسيني در نقش فواد هم زيبا و به‌جا است. او كه قبلاً در «شمعي در باد» در كنار بهرام رادان بازي قوي‌اي از خود نشان داده بود اين بار هم با همان توانايي توانسته در قالب جوان مذهبي اصولگرا خوب بدرخشد. 

اكران «رستگاري در...» با شكل تبليغاتي متفاوتش كه شامل پلاكاردهاي بزرگ در خيابان‌هاي مهم شهر و پخش سي‌دي‌هاي تبليغاتي كه همراه با پشت صحنه فيلم است شايد در كنار اكران فيلم‌هاي ديگري كه خط و سوي متفاوتي دارند شايد سرنوشت بهتري داشته باشد هرچند كه فروش چند سال اخير نشان داده كه كسي حوصله ديدن فيلم‌هاي اجتماعي تلخ را ندارد. بايد منتظر شد و ديد، چه بسا معادلات ذهني ما به يكباره عوض شود.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پربحث ترین عناوین
پرطرفدار ترین عناوین