آفتابنیوز : 
با عرض ادب و معذرت از حضور شریف و بزرگوار مردم غیور ایران امیدوارم که همیشه زنده و پاینده بوده باشید این بنده حقیر مسعود کاظمی از جانبازان 70 درصد می باشم که در سال 64 روی مین رفته ام که موجب از دست دادن دو پایم شده و یک گوشم بر اثر موج گرفتگی شدید ناشنوا می باشد که تا به حال بیست و پنج بار عمل شده ام یعنی در مدت بیست سال جانبازی لحظه ای را به یاد ندارم که بدون درد و رنج زخم هایم سپری کرده باشم و به قدری دارو برای درمان عفونت و تسکین دردهایم طی این سال ها مصرف کرده ام که دچار امراض دیگری هم شده ام و اگر بخواهم از تمام مشکلاتم و کارهایی که مسئولین امر در حقم روا داشته اند بنویسم باور بفرمایید که خود، مقاله قطوری می شود. درد دل هایی که طی این سال های دراز بیش از زخم هایم زجرم دادند از بی وفایی ها، از حق کشی ها چه در حق شما بزرگواران و چه در مورد ارزش های انقلاب، از بی عدالتی ها در حق محرومین بوده اند.
راستی از عدالت صحبت شد در این روزها از همه جای این کشور ندای اجرا شدن عدالت به گوش می رسد به راستی عدالت اجرا می شود؟ می گویند پدیده سونامی رخ داده انگار که اوایل انقلاب شده. همه امیدوار شده اند که عدالت در مورد همه اقشار اجرا خواهد شد باور کنید بسیار خوشحال شدم انگار همه جای ایران عزیز را با عطر گل محمدی شستشو داده اند چرا که وقتی عدالت اجرا شود ملائک از سوی خداوند مهربان رحمت و بخشندگی آن نور مقدس را برای تمامی موجودات روی زمین به ارمغان می آورند.
در این شور و شعف از همه موارد سخن به میان آمد؛ از قطع شدن دست های ناپاک مسلط بر بیت المال، از احقاق حق ضعفا و جوانان، اما متاسفانه از خاک خورده های هشت سال دفاع مقدس، از آن دست و پاهای قطع شده، از آن وجود های مطهر در خاک خفته،از آن آزاده های غیور اسارت کشیده در بند بعثی ها، سخنی به میان نیامد که چقدر در حق آنها بی عدالتی شده پس کجایند آن بی کفنان و بی مدعای پیر جماران، کجایند آن فرماند هان بزرگوار لشکرهای بزرگ محمد رسول الله،31 عاشورا، که با یک فریاد یا زهرا(س) قلب تاریک بعثی های کافر را به لرزه در می آوردند .بیایند و ببینند که نیروهایشان چگونه به فراموشی سپرده شده اند مگر اینها به کدامین گناه و جرم باید اینگونه مورد سرزنش و بی مهری قرار گیرند، به نظر من تنها جرم ایشان غیرت، شجاعت و مردانگی بود که با یک ندای رهبر لبیک گویان از بهترین و با ارزش ترین متاع خود – وجودشان و جوانیشان – برای حفظ کیان اسلامی گذشتند و اجازه ندادند که کسی به پرچم سه رنگ جمهوری اسلامی و ناموس مردم بزرگوار، توهین و یا تعرض نماید مگر آنها از جوان های امروزی یا از نخبگان عصر حاضر و یا از ورزشکاران چه چیزی کم داشتند؟
در این زمانه عده ای در ورزش یا المپیادها و یا دیگر موارد مدال می آورند همه از آنها به عنوان قهرمانان و ناموران ملی یاد می کنند و حمایت مالی و تقدیر می نمایند و باید هم اینگونه باشد. ولی سئوال حقیر این است که مگر آیا جوان های آن زمان در المپیاد عشق به رهبری و حس وطن پرستی و دفاع از ناموس، مدال آور طلا نبودند؟ و یا اینکه در رشته های دست و پا و چشم دادن و یا شیمیایی شدن طلایه دار جهان نشدند؟ و یا در رقابت های دوی سرعت شهادت از یکدیگر گوی سبقت را نمی ربودند؟ و قهرمان شهید شدن عالم خود نبودند؟ و یا آن پدر و مادران بزرگوار شهدای مطهر که در دادن جوان های مثل کوه خود همیشه سعی در پیشی گرفتن از یکدیگر برای فدا نمودن بیشتر تعداد جوان هایشان برای بقای نظام و آرامش این مرز و بوم مقام قهرمانی را آن خود نمی کردند پس چرا به فراموشی سپرده شده اند؟ پس چرا بعضی ها از این وجودهای مطهر و ارزشمند به عنوان نردبان برای بالا رفتن استفاده نمودند و وقتی به هدف خود رسیدند نردبان را به کنار گذاشتند؟
اینها باید بدانند که ریشه های تنومند انقلاب هم اینها و مردم بزرگوار هستند چرا ریشه های انقلاب را قطع می کنند اگر همه،اینها را به فراموشی می سپارند فردای روز قیامت در محضر پاک الهی چگونه جوابگو خواهند بود؟ و چرا به آنها همانند اشیای تاریخ مصرف گذشته نگاه می کنند و به کنار گذاشته می شوند و فقط در شعارها و قصه ها به یاد آورده می شوند و ایشان در اوج سرشکستگی نزد خانواده هایشان همواره شرمنده هستند؟ ای کاش اینها هم آن زمان شهید می شدند و این همه تحقیر و سرشکستگی مردم و خودشان را نمی دیدند. چقدر دیگر باید تحمل زجر زخم هایشان و از آن بدتر زخم زبان ها و مشکلات معیشتی را نمایند؟
چطور می شود که به مدت طولانی حقوق مزایا و حتی درمان یک جانباز با درصد بالا و وضعیت جسمی وخیم را قطع نمایند و هرگز از او نپرسند طی این سال ها چه کردی و چگونه زندگی را برای معیشت و سرپناه خانواده ات اداره نمودی؟ پیش چه کسانی سر تعظیم فرود آوردی؟ چه زود آن رشادت ها و دلاوری ها از یادها رفتند، آنها قطعه قطعه شدند، بی سر و بدن ماندند، بی دست و پا و نابینا شدند تا در عوض عده ای با حضور چندین ساله در مجلس و پست های مختلف کلیدی، صاحب ویلا، ماشین لوکس، احداث کارخانه و یا اندوخته های مالی فراوان در جاهای مختلف شوند. آیا این است عدالت مولا علی(ع)؟
بنده در زمان انتخابات با دیدن فیلم زمان استانداری آقای رئیس جمهوری منتخب در استان اردبیل به یاد زمان شهدای بزرگواری چون شهید بهشتی و شهید رجایی و شهید باهنر افتادم و از خود پرسیدم آیا این کشور بار دیگر شخصی چون رجایی را به خود خواهد دید؟ به جرات قسم می خورم که تاریخ پرفراز و نشیب این کشور پنج نفر مانند رجایی را به یاد ندارد. رئیس جمهوری که با موتور گازی رفت و آمد می کرد و شخصا و بدون برنامه ریزی قبلی به دیدار مجروحان جنگ می شتافت. در عکسی دیدم که چگونه عاشقانه گوش به سخن یک مجروح در بیمارستان سپرده بود و عاشقانه دست بر سینه آن رزمنده اسلام نهاده بود گوئی او را می بوئید و از وجودش تبرک می جوئید. روی صحبتم با تمامی مدعیان مردم گرایی و رجایی بودن است. کدامتان طی سال ها سری به آسایشگاه مجروحین جنگی زده اید؟
آقایان مسؤول چقدر از وقت گرانبهایتان را به دیدار آنها که در آسایشگاه ها و یا در کنج خلوت خانه هایشان که راه به سوی شهادت تدریجی می پیمایند اختصاص داده اید؟ اصلا آیا دیدار آنان را بدون تشریفات و برنامه ریزی های موسوم، مهم می دانید؟ یا موقعی که به دفاترتان مراجعه می کنند بدون اینکه به حضور بپذیرید و دردشان را بپرسید ردشان می کنید چرا؟ حتی از دیدنشان واهمه دارید چرا که می دانید آنان حق هستند و حق را نمی توان کتمان کرد لذا با دیدن آن فیلم امیدوار شدم که کسی پیدا شده تا به داد بی پناهان و مظلومان برسد از خود پرسیدم که آیا می شود ایشان را از نزدیک زیارت نمائیم و به دوباره احیا شدن روحیه رجایی وار بودن در دولت امیدوار باشیم و فریاد عدالت خواهی و دادرسی خود را به گوش ایشان برسانیم؟ آقای احمدی نژاد ما هم در زمان خود جوان بودیم و برای خود آرزوهایی داشتیم که برای سعادت دیگران فدا نمودیم حال بدون دست و پا و بدون چشم و یا بر اثر شیمیایی، سوخته و به فراموشی سپرده شده ایم .
در یکی از نشریات چاپ شده بود که برای چند تن از مدیران نورچشمی بنیاد جانبازان مبلغ 5 میلیارد ریال داده اند تا در بهترین نقطه تهران برایشان خانه خریداری شود ولی اگر جانبازی برای نجات وجودش برای اینکه پایش یا دستش و یا چشمش از بین نرود و یا اینکه از درد عفونت هایش نداند که کی شب و یا صبح شده و یا جسمش با عمل های مکرر اندک اندک آب می شود و با این اوضاع به قدری شرمنده خانواده اش می شود که خجالت می کشد به روی آنها نگاه نماید، برایش از منع قانون صحبت می شود مگر قانون این کشور و درخت تنومند انقلاب با خون های مطهر شهدا و بدن های تکه تکه شده جانبازان و تحمل اسارت اسرا بنا و تدوین نشده؟ چرا مسئولین امر اینقدر بی انصاف شده اند؟ آیا اگر آن انسان های پاک که حال در گوشه ای به فراموشی سپرده شده اند در آن زمان احساس مسئولیت نمی کردند و به ندای معمار بزرگ انقلاب لبیک نمی گفتند و نمی رفتند مثل بقیه، فرصت های اقتصادی، سیاسی، نخبه بودن و یا قهرمان بودن پیدا نمی کردند؟
پس آنها از همه موقعیت ها گذشتند تا این امکانات امروزی فراهم شود تا این آقایان به این مقام ها برسند و برای آینده خود و خانواده شان ثروت اندوزی نمایند. لااقل اندکی هم به فکر این مردم بزرگوار باشند. این آقایان بدانند که امروز در دادگاه سوم تیر در حضور رأی مردم اینگونه مجازات شدند پس بترسند از روزی که در دادگاه عدل الهی در محضر پاک پروردگار بزرگ با ترازوی عدل الهی که در یک کفه آن مولا علی(ع) است دادگاهی می شوند آن وقت چه می کنند؟
جواب آن مظلومیت ها، دل های سوخته و آن خون های ریخته شده را چگونه خواهند داد؟ آن آقای مسؤولی که از بیت المال برایش خانه 640 میلیونی خریداری می شود. تا با خانواده اش آنجا زندگی نماید و یا آن دیگری با استفاده از موقعیت کاریش برای خودش بیمارستان درست می کند و برای مسافرت و تفریح به کشورهای خارجی می رود در صورتی که مردم عادی از زندگی ساده هم محروم هستند می خواهند جواب عدل الهی را چگونه بدهند؟
ای کاش اینها در سال های گذشته سری به نشریات می زدند و می دیدند که جانبازان برای نجات خانواده شان چگونه التماس می کردند و تقاضای کمک می کردند تا جایی که مردم شریف در یکی از نشریات تقاضای افتتاح حسابی می کنند تا کمک های مالیشان را برای جانبازان به آن حساب واریز نمایند که سردبیر محترم آن نشریه به دلیل روح بزرگ والای جانبازان و ارزش نهادن به این عزیزان این کار را در بی ارزش نمودن ارزش آنها دانسته و از مردم بابت اینهمه بزرگواری تشکر نمودند. این آقایان بدانند که بعد از خدا بزرگترین حامی ما حقیران مقام عظمای ولایت و مردم هستند که همواره پشتیبان و امید ما هستند و به ما ارزش می دهند.
مگر ندیدید که فرزند عزیز زهرا(س) چگونه بر بالین آن جانباز بزرگوار که 18 سال درکما بودند حاضر شدند و بوسه پر از محبت و معنویت بر دستان او زدند و او را برای دیدار حق بدرقه نمودند جناب آقای احمدی نژاد حتما حضرتعالی احساس نمودید که آن دست ها، گویای چه چیز بودند؟ پس به این آقایان بفرمایید که صاحب آن دست ها زمانی مثل یک شیر از وجب به وجب این مرز بوم دفاع نمودند به امید اینکه وقتی تکه تکه شد به کنار گذارده نشود و از جسم باقیمانده اش به نیکی یاد کنند و بدادش برسند و عدالت را در حق او و دیگران اجرا نمایند. ما نمی گوییم که کجای دولت شما قرار داریم و از شما تقاضای پست و مقام نداریم و مطمئن باشید پشتیبان شما هستیم و خواهیم بود فقط امیدواریم که شما هم ما را از یاد نبرید و روزی فرا برسد تا خدمت شریفتان شرفیاب شوم و از ظلم هایی که بیشتر از زخم هایم، وجودم را می سوزاند برایتان بازگو نمایم . به این آقایان بفرمایید خیالشان راحت باشد که عمر کمی از ما، مانده و اندک اندک به خیل دوستانمان در آن دیار باقی می شتابیم و دیگر سربار اینها نخواهیم بود و منت کسی را نخواهیم کشید. امیدوارم که خداوند همه ما را پاک بپذیرد و توفیقی دهد تا جسم باقیمانده مان را برای آرمان های بزرگ رهبرمان فدا نمائیم. انشاءالله...
با احترام
فدای خاک پای رهبر