کد خبر: ۱۱۲۷۲۰
تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱۳۸۹ - ۰۲:۳۰

مقالات لوموند دیپلماتیک

ماه اکتبر
آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: لوموند دیپلماتیک نشریه‌ای است که به 29 زبان و در 57 کشور جهان منتشر می‌شود. آفتاب قصد دارد از این پس مقالات این نشریه را در بخش نگاه از دیگران خود منتشر کند.

مقاله چهارم

سرگذشت موازی سلاح‌ها و ستیزه‌ها -ابداع بیشتر برای بیشتر کشتن (نوشته: ژان- پل ابر (JEAN-PAUL HÉBERT)* و فیلیپ رکاچه ویتس (PHILIPPE REKACEWICZ) )


* ژان پل ابر، محقق مرکز پژوهش میان رشته ای در باره صلح و مطالعات استراتژیک بود. او روز ۲۱ ژوئیه ۲۰۱۰ در گذشت. وی اندکی پیش از مرگش نسخه ای از این مقاله را، چنانکه در «اطلس تاریخ» انتشار یافته، تحویل داده بود.

از تاریخ قرن بیستم چه در یادها خواهد ماند؟ لوموند دیپلوماتیک به دور از قالب های معمولی که همگان می پسندند و می پذیرند، اطلسی «انتقادی»° را منتشر ساخته که در آن بر رویدادهای وارونه نما و تحولات نهان داشته درنگ کرده است: از خودکامگی های «دنیای آزاد» گرفته تا شورش از یاد رفته کامرون، از انقلاب در صنعت حمل ونقل تا پایان اقتصادی که کشاورزی شیوه تولیدی مسلط آن بود. ستیزه هائی که نخست جنگ جهانی اول و دوم و سپس پایان جنگ سرد نقش خود را بر آنها برجای نهادند، به ضرب تغییرات سیاسی و انقلابات فن آوری تحول یافته اند. هنر جنگ به لطف هوشمندی آدمی راه تکامل پیموده، اما شمار قربانیان به آن اندازه کاهش نیافته است، برعکس...

قرن بیستم به رویهم حدود صد و چهل ستیره به خود دید که دو ستیزه آن «جهانی» بودند و چهارده ستیزه دیگر هریک بیش از یک میلیون تن کشته برجای نهادند. تا پیش از سال ۱۹۳۹ می توان بیست و پنج و از سال ۱۹۴۵ به این سو، صد و پانزده ستیزه را برشمرد. دست کم تا پایان جنگ سرد، رفته رفته آهنگ وقوع ستیزه ها همگام با پیشرفت هائی شتاب گرفت که در تکمیل تسلیحات جدید و بیش از پیش پیچیده و هزینه بردار پدید آمد. پس از سال ۱۹۹۱و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، ستیزه‌های میان دولت‌ها بیشتر و بیشتر جای خود را به جنگ‌های داخلی سپردند.

در جنگ اول جهانی ویژگی‌های تازه‌ای روی نمودند که در دهه‌هائی که درپی آمد استحکام و استواری یافتند. تولید تسلیحات، سرشت صنعتی انبوه سازی به خود گرفت. بدینگونه میان سال های ۱۹۱۴ و ۱۹۱۸ فرانسه ۵۱ هزار و ۷۰۰ هواپیما ساخت و ۸‌/۱ میلیون نفر را در تولید فرآوردهائی به کارگماشت که در جنگ ها به کار می رفتند. ورود به بُعد سوم، هم در هوا با هواپیماها و هم در زیر آب با زیردریائی ها نیز در همین مقطع پیش آمد. مکانیکی کردن جنگ، از طریق ارابه ها و تانک ها، انقلابی در پیاده نظام پدید آورد. مخابرات، که برای هدف گیری و هدایت تیراندازی رسته‌های توپخانه، فنی اساسی بود دیگر به مدد چاپار و شیپور به انجام نمی‌رسید بلکه از آن پس تلفن حامل و بُردار آن شد (در پایان سال ۱۹۱۸ سی هزار دستگاه از این وسیله ارتباطی در کار بود).

رویاروئی شرق و غرب در گذار جنگ‌های آزادی‌بخش ملی

مسابقه گزاف جوئی (کالیبر، وزن، فواصل شلیک پی در پی تیربارها) و تولید سلاح های «جدید» (شیمیائی) نیز مشخصه این دوران بود. همه این ویژیگی ها را در ستیزه فراگیری که توده های انبوهی درگیر آن شدند، یعنی جنگ جهانگیر دوم، به اوج رسانیدند.

شکست روس از ژاپن در سال ۱۹۰۵ نخستین شکست «انسان سفید پوست» به شمار آمد و نخستین تردیدها درباره قدرت های سنتی را در برداشت. میان سال های ‌‌۱۹۱۸ تا ۱۹۳۹، در جریان جنگ های مقاومت در برابر استعمار، شورشیان گاه فاتح نبردهائی بودند اما هرگز پیروزی کاملی به دست نمی آوردند (جنگ ریف [۱]). شدت و خشونت، شناسه جنگ های داخلی بود (روسیه، چین)، در حالی که جنگ داخلی اسپانیا (۱۹۳۹–۱۹۳۶) پیش درآمد رویاروئی سال های ۱۹۴۵– ۱۹۳۹ شد.

سلاح شمیائی نخستین بار در دوران جنگ جهانی اول به طرز انبوهی به کار رفت و همانوقت هم قربانیان آن غیرنظامیان بودند. کاربرد این سلاح، نخست به دست بریتانیائی ها در عراق یا ایتالیائی ها در لیبی، در طول جنگ های استعماری گسترش یافت. گرنیکا (۲) فصل بمباران های هوائی به مقیاس گسترده بر فراز قاره کهن را گشود و این عمل به هنگام دومین ستیزه جهانی عمومیت یافت. این جنگ توسعه تسلیحات متعارف را به آستانه جدیدی کشاند.

آنگاه اختراع سلاح ها، تحولات در ستیزه ها را شتاب بخشید: ردیاب ها، نیروی محرک واکنشی هواپیمای ها [موتور جت]، موشک های ضد تانک، تپانچه های تیربار، تیربارهای سنگین، شعله افکن ها، بمب های آتشزا، بمب های ده تنی نفوذ کننده به اعماق زمین، نخستین جنگ افزارهای هدایت شونده، موشک ها (V1, V2)، ردیاب های صوتی، تجهیزاتی برخوردار از پرتو ماوراء قرمز، سیستم های ردیاب الکترومکانیکی و غیره. مقیاس تولیدات صنعتی تسلیحات به ابعاد بازهم گسترده تری دگرگونی یافت: آلمان، بریتانیا و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی هریک تقریبا صد هزار و ایالات متحده سیصد و بیست هزار فروند هواپیما ساختند. زنجیره های مونتاژ آمریکائی نیز دو میلیون کامیون و به همین تعداد جیپ و دویست و بیست هزار زرهپوش را برهم سوار کردند ... فرو ریختن انبوه بمب ها به روی شهر ها (لندن، درسد «Dresde») دامنه بی سابقه ای یافت. سرانجام، رها کردن دو بمب اتمی بر فراز ژاپن جهان را به دوران هسته ای و توازن وحشت کشاند.

از اینرو پس از جنگ جهانی دوم، سازمان پیمان اتلانتیک شمالی (ناتو) و پیمان ورشو در سایه تهدید اتمی به میدان رویاروئی با یگدیگر گام نهادند. واشنگتن و مسکو سی هزار کلاهک استراتژیک و بیست هزار کلاهک تاکتیکی گرد آوردند که بسیار بیش از آنی بود که برای نابودی چندین باره کره زمین لازم باشد. توازن وحشت اتمی ناگزیر راه را بر ستیزه ها در ناحیه اروپا که دو قدرت بزرگ را از یکدیگر جدا می ساخت بست، اما ستیزه ها را به نیابت از آندو به حومه و پیرامون، یعنی به آنچه جهان سوم می خواندند صادر کرد. در این دوران رویاروئی عقیدتی با جنگ های آزادی بخش ملی، مشخصا در هندو چین تمرکز یافت.

این ستیزه ها آنگاه قلمرو آزمایش جنگ افزارهای تازه و آئین [دکترین] کاربرد آنها شد: در الجزایر، فرانسه استفاده تاکتیکی از بالگردان ها و اصول جنگ «ضد– انقلابی» را به قالب نظریه ای درآورد، تا بدینگونه به مقابله با رزم آرایان چینی یا ویتنامی جنگ «انقلابی» قد علم کند. در ویتنام، نیروی هوائی ایالات متحده برای نخستین بار بمب های «هوشمند» را (که برای دقت در هدف گیری هدایت می شدند) به کار برد و کاربرد سلاح های شیمیائی («ماده زرد» برای برگ زدائی از درختان [۳]) را به مقیاس گسترده ای سازمان داد. جنگ ژوئن ۱۹۶۷ در خاور میانه فصل نخسین اژدرهای ضد ناو را گشود.

تمرکز قوی هزینه‌های نظامی در ثروتمند‌ترین کشورها

پایان سیاست بازدارندگی دو قدرت بزرگ که با فروپاشی اتحاد شوروی همراه شد، دورانی از آشفتگی و بی نظمی را گشود: از آن پس ستیزه ها از هرگونه کنترلی به دور ماندند و جنگ های داخلی بیش از پیش جابگزین ستیزه های میان دولت ها شدند. به موازات آن، با جنگ خلیج [فارس (۱۹۹۱)] و «جنگ های خیرخواهانه» موشک های ضد موشک و موشک های قاره پیما تکامل، و کاربرد مهماتی عمومیت یافتند که برای هدف گیری دقیق هدایت می شدند؛ این همان «ضربه های جراحی وار» مشهور بود که با اینهمه غیر نظامیان از آن در امان نمی ماندند. عدم توازن نیروها، چه در صربستان (۱۹۹۹)، چه در افعانستان (۲۰۰۱) و یا عراق (۲۰۰۳)، چنان بود که هیچ گونه تردیدی در باره پایان کار آنگونه ستیزه ها بر جای نمی نهاد، گیریم که ارتش های پیروز لزوما قادر نبودند که جُستارهای خویش را عملی سازند و به مهار درآوردن «شکست خوردگان» را تضمین کنند.

خاورمیانه به شیوه‌ای مداوم صحنه تجربه‌آموزی از فنون جنگ‌های شهری شد: سلاح‌های رعب آور علیه مردمی که جزو پیکارگران نبودند (بمب فسفری، خمپاره های مجهز به تیرک های خوشه ای، مهمات DIME [Dense Inert Metal Explosive]، و غیره)، استفاده از سپرهای انسانی، بولدزرهای غول آسا، گذر از دیوار خانه ها، استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین برای مراقبت و ضربه زدن. حصر اجتماعات از طریق ماهواره، کنترل اطلاعات، قتل کسانی که عامدا هدف گرفته بودند.

این فنون تازه، ابزارهای ناگزیر جنگ هائی شدند که سپاهیان غربی در افغانستان یا عراق به راه انداختند، خصوصا از آنرو که وسائل و تجهیزاتی ورای پیچیدگی که برای مقابله با ارتش سرخ اختراع کرده بودند، نشان دادند که در آن پهنه ها غالبا ناکارآمدند.

شورشیان در عوض فنون ساده و پیش پا افتاده اما مؤثری مانند بمب های دست ساز سرهم بندی شده ای (Improvised Explosive Device- IED) را به کار گرفتند که آنها را در کنار جاده ها زیر خاک پنهان می کردند و یا، البته، به سؤ قصدهای انتحاری متوسل می شدند. ایالات متحده هواپیماهای بدون سرنشین Drone (۴) و قتل های هدف گیری شده «تروریست‌ها» را بیش از پیش به خدمت گرفت، بی اعتنا به آنکه بیشتر وقت ها آنها هدف را اشتباهی می گیرند و غیرنظامیان را می‌کشند.

اما درباره قیمت سلاح ها هم بگوئیم که سر به آسمان می ساید. بدینسان قیمت فقط یک بمب افکن B-2 از بودجه سالانه نظامی صدو بیست و دو کشور جهان بیشتر است، در حالی که حداقل چیزی که در باره [فایده] استفاده از آن، در مواردی جز ستیزی احتمالی میان ایالات متحده و چین، می توان گفت آنست که نامعلوم می نماید. تمرکز هزینه های نظامی رو به افزایش دارد: در مقیاس جهانی، نیمی از بودجه ایالات متحده، و سه چهارم بودجه 10کشور بدان اختصاص یافته است.

نظارت و نگهبانی فضائی عمومیت یافته، که در پیوند با سلاح هائی برخوردار از انرژی هدایت شونده و سفینه های بدون سرنشین، چشم اندار تازه ای را برای کشتن در فواصلی دورتر و با شتابی هرچه سریع تر و به بهائی هرچه گران تر می گشاید. گرچه غالبا از این فنون برنمی آید که چالش هائی را چاره کنند که شورش های مردمی برمی انگیزند، اما شمار کشتگان در میان مردمان غیر نظامی را هم کاهش نمی دهند که همچنان نخستین قرباینان جنگ ها هستند.

° نقش روی جلد این اطلس را در صفحه ۱۷ نشر فرانسوی این ماه مشاهده فرمائید.

پی نوشت‌ها:

۱- در سال های دهه ۱۹۲۰، قبایل منطقه «ریف» در مراکش، به رهبری عبدالکریم با استعمارگران اسپانیولی و فرانسوی به مخالفت برخاستند.
۲- روز ۲۶‌ آوریل ۱۹۳۷، نیروی هوائی آلمان که در کنار کودتاچیان اسپانیولی [نیروهای فرانکو] قرار گرفته بود شهر گرنیکا در ایالت باسک را بمباران کرد. این بمباران صدها کشته برجای گذاشت. این جنایت را تابلوئی از پیکاسو جاویدان کرده است.
۳- مقاله فرانسیس ژاندرو، « در ویتنام "ماده نارنجی رنگ" همچنان کشتار می کند» را در شماره ماه ژانویه ۲۰۰۶ لوموند دیپلوماتیک مطالعه فرمائید.
۴- مقاله لوران چگولا و ادوارد فلیملین، «Drone، مرگی که از آسمان نازل میشود» را در شماره ماه دسامبر۲۰۰۹ لوموند دیپلوماتیک مطالعه فرمائید.

مقاله پنجم

راه گشائی یک ایده (آلن گرش -ترجمه بهروز عارفی)


آنان صهیونیست‌های دوآتشه بودند و «اصلا این پرسش برایشان مطرح نبود که آیا ملت یهود وجود دارد یا نه. نه فقط این ملت وجود اشت، بلکه دارای حق بازگشت به فلسطین نیز بود تا در آن سرزمین نمونه ای شود برای عدالت در جهان (١).» با وجود این، برای فیلسوفی چون مارتین بوبر Martin Buber(١٩٦٥-١٨٧٨) یا خاخام یودا ماگنس Judah Magnes(١٩٤٨-١٨٧٧) نخستین رئیس دانشگاه عبرائی اورشلیم (بیت المقدس)، ایجاد «نمونه عدالت» نمی‌بایست به بهای ستم بر اهالی بومی برپا شود. نظیر مهاجرین دیگر، آنان با تحیر دریافته بودند که فلسطین «سرزمین بدون مردم» نیست و ضروری بود که آنان روشی ابداع می‌کردند تا میان یهودیان و عرب‌ها همزیستی به‌وجود آید.

این وضعیت صرفا اخلاقی و دو ملیت گرائی آن بلند گوی سیاسی پیدا کرد. سازمان هاشومر هاتزائیر Hachomer Hatzaïr(گارد جوان)، تشکیلات نیرومندی بود که در همان سال ١٩٢٢، این مسئله را در برنامه اش آورده بود. این سازمان ایجاد مرکز روحانی یهودی در فلسطین را رد می کرد و در پی پاسخ به «مسئله یهود» از طریق ایجاد یک دولت بود.

رهبران این سازمان به مارکسیسم باور داشتند ولی معتقد بودند که فقط استثمارگران و حزب های ثروتمند با طرح صهیونیسم مخالف اند. طرفداران راه حل دوملیتی به هیچوجه منزوی نبوده و در سال ١٩٤٤ توانستند چهل در صد آرای یهودیان را کسب کنند. اما هاشومار هاتزائیر مانند دیگر سازمان های چپ صهیونیستی از حل تضادهای میان گفتارو کردار ملی گرایشان ناتوان بودند، و نتیجه آن اخراج کشاورزان عرب از زمین هایشان با تکیه بر شعار «کار یهودی» بود. این سازمان در دوره میان دو جنگ جهانی هیچ مخاطب بانفوذ عرب نیافت که مشروعیت استقرار یهودیان را در فلسطین بپذیرد.

در اوایل سال ١٩٤٧، پادشاهی بریتانیا تصمیم گرفت از قیمومت فلسطین که «جامعه ملل» به او واگذار کرده بود، صرف نظر کند. مسئله به سازمان جدیدالتاسیس ملل متحد ارجاع شد. کمیسیونی ایجاد شد تا راه های گوناگون را بررسی کند. سازمان های عربی کمیسیون را بایکوت کردند ولی جنبش های صهیونیستی نظرات خود را با آن کمیسیون در میان گذاشتند. هاشومر هاتزائیر و بوبر به سود یک دولت دو ملیتی نظر دادند ولی اکثریت اعضای کمیسیون باستثنای هند، ایران و یوگوسلاوی این گزینه را رد کردند. در روز ٢٩ نوامبر ١٩٤٧، مجمع عمومی سازمان ملل متحد تقسیم فلسطین به دو دولت و ایجاد ناحیه ای زیر کنترل بین المللی در بیت المقدس را به تصویب رساند. قطع نامه تاکید می کرد که همه این مجموعه باید در یک اتحاد اقتصادی جمع شود که پول، حمل و نقل، گمرگ و غیره را دربر می گرفت.

در آن دوره اکثریت سازمان های فلسطینی نه فقط اصل تقسیم را رد می کردند بلکه همچنین با دادن حقوق سیاسی به مهاجران رسیده از اروپا مخالف بودند. فقط، جامعه آزادی ملی، جنبشی کمونیستی از ایجاد یک دولت حمایت می کرد که در آن برابری همه شهروندان از جمله یهودیان تضمین شود. این طرح که به مدت دو دهه به فراموشی سپرده شده بود، پس از جنگ اعراب و اسرائیل در سال ١٩٦٧، دوباره خودنمائی کرد. طراح آن سازمان الفتح یاسر عرفات بود و عملیات فدائیان مستقر در پایگاه های اردن به آن اعتبار می داد. اول ژانویه ١٩٦٩، کمیته مرکزی الفتح اعلام کرد که این سازمان با یهودیان بمنزله جامعه قومی و مذهبی مبارزه نکرده بلکه علیه اسرائیل به عنوان نماد استعمارگری متکی بر نظام نژاد پرست مذهبی و سلطه گر، نماد صهیونیسم و استعمار مبارزه می کند. (...) القتح رسما اعلام کرد که هدف نهائی مبارزه آن سازمان، بازسازی دولت فلسطین مستقل و دموکرلاتیک است که همه شهروندان، بی توجه به مذهب شان از حقوق مساوی برخوردار خواهند بود. (٢)»

این نقطه عطف مهمی است که فلسطینی ها نه طرح صهیونیستی بلکه عمل انجام شده یعنی حضور چند ملیون یهودی را در فلسطین می پذیرند و لذا الفتح در می یابد که نامعقول و بی عدالتی است که اگر کسی فکر کند که انان «به خانه های خود» باز خواهند گشت یا سرنوشتی نظیر مهاجران فرانسوی الجزایر موسوم به«پا سیاه ها» خواهند یافت.
پنجمین شورای ملی فلسطین وابسته به سازمان آزادی بخش فلسطین (ساف) در ژانویه – فوریه ١٩٦٩ برگزار شد و یاسرعرفات را به ریاست کمیته آن برگزید. در قطع نامه آمده است که هدف ساف «ایجاد جامعه آزاد و دموکراتیک در فلسطین برای همه فلسطینیان چه مسلمان، چه مسیحی و چه یهودی است (٣)»...

در ١٩٧٠، انتشارات مینوئی در پاریس یادداشت هائی از الفتح منتشر ساخت. این مجموعه عنوان «انقلاب فلسطین و یهودیان» را داشت و بازتاب آن موجب مشروعیت آرمان فلسطین در اروپا شد. در آن آمده است: «موضوع جدید این است که عرب های مهاجر غیر یهودی که بدست یهودیان مستقر در فلسطین از خانه هایشان اخراج و از زمین هایشان رانده شده اند، می توانند هنوز (...) به دولتی مراجعه کنند که قربانیان سابق ، متجاوزان سابق آنان و ستمگران را در یک جا جمع کند. این ایده انقلابی است...»

این ایده بی‌تردید انقلابی است ولی مبهم نیز هست: چه نوع دولتی تاسیس خواهد شد؟ کدام قانون اساسی حقوق همه شهروندان را تضمین خواهد کرد؟ فرهنگ یهودی چه موقعیتی خواهد داشت؟ از سوی دیگر، الفتح با پذیرش برگشت ناپذیری حضور یهودی در فلسطین مشکلی را طرح می کند که هرگز قادر به حل آن نخواهدشد. زیرا ایجاد دولت واحد، همکاری بخشی از یهودیان را الزامی می‌کند. در حالی که به رغم مباحثات با گروه‌های کوچک ضد صهیونیستی، الفتح موفق نشد پل های ارتباطی با بخش های تعیین کننده اهالی اسرائیل بوجود آورد. این کمبود عمده، به کنار گذاشتن طرح یک دولت دموکراتیک منجر شد که بصورت متضادی (پارادوکسال) با پذیرش وضعیت برگشت ناپذیر حضور یهودی، فلسطین را برای طرح نقسیم آماده می کند. شناسائی بین المللی آرمان فلسطین، از جمله از سوی اتحاد شوروی که همچون اکثریت بزرگی از دولت‌ها حقانیت اسرائیل را می پذیرفت- بازتاب کم طرح یک دولت واحد در جامعه اسرائیل، بتدریج سازمان منسوب به عرفات را به پذیرش ایده دو دولت در مجاورت یکدیگر سوق داد. قرادادهای اسلو در سال ١٩٩٣ بمثابه راهی بسوی این هدف تلقی خواهد شد که دولت های غربی ، ابتدا اروپا و سپس ایالات متحده آن را تایید کردند. در سال ٢٠٠٣، قطع نامه شورای امنیت سازمان ملل این اتفاق نظر را تایید کرد. سرانجام، نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل، هر چند نوک زبانی، در ١٤ ژوئن ٢٠٠٩ به آن‌ها پیوست.

چرخش ناگهانی تاریخ: درست در زمانی که در خود محل، تقسیم به دو دولت شرط بندی محالی بنظر می رسد، «جامعه بین المللی» در پذیرش این طرح وحدت نظر دارند.
-------------
عنوان اصلی: Le cheminement d’une idée par Alain GRESH
-------------
١ – Susan Lee Hattis, The Bi-National Idea in Palestine During Mandatory Times, Shikmona, Tel Aviv, 1970, p 25.
٢ – Les Palestiniens et la crise israélo-arabe, Edition sociale, Paris, 1974.
٣ – International Documents for Palestine 1969, Institute of Palestine studies, Beyrouth, 1970.
ضمیمه مقاله «یک دولت برای دو رویا»
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین