آفتابنیوز :
آفتاب: تصاویر ترسناک و تاسفبرانگیز حمله عاشق قدیمی به عاشق جدید زنی شوهردار كه همسر نخست خود را به بهانه دوستی با یک بنگاهدار رها كرده بود، این روزها دل هموطنان زیادی را آزرده و چشمان زیادی را حیرت زده كرده است.
پیش از ظهر روز پنج شنبه گذشته در یكی از خیابانهای شمالی میدان كاج منطقه سعادت آباد تهران، مردی با ایجاد قرار مرگ برای مرد جوان دیگری با كاردی بزرگ به وی حمله كرده و در برابر دیدگان مردم و اهالی محل، جوان مورد اشاره را به شدت مجروح می كند.
در این میان یكی از اهالی محل كه پس از حمله ضارب به سمت خودش و ناامیدی از امكان نجات مجروح ضرب خورده ( نقل به مضمون ضبط شده در فیلم ) با موبایل خود جریانات كامل این درگیری مرگبار را به تصویر می كشد تا مقدمه ساز اثری تكان دهنده برای ارزیابی های اجتماعی، اخلاقی و پلیسی و بررسی دقیق تر این پرونده فراهم كند.
این ویدیو كه كمتر از 10 دقیقه از جدال 45 دقیقه ای ضارب با مردم و دوستان خود را برای جلوگیری از نجات پسر جوان غرق به خون نشان می دهد، بیشک جزو تكاندهندهترین تصاویر اجتماعی چند سال اخیر كشورمان است كه نباید در میان خبرها گم شده و بیتوجه باقی بماند.
در بخش نخست واكاوی این حادثه بسیاری از مردم و حتی كارشناسان با احساسات تحریک شده از فیلم آماتوری پخش شده روی اینترنت در شرایطی قرار می گیرند كه اجازه تحلیل منطقی را پیدا نمی كنند.
این فیلم كه پر از جملههایی است كه بهصورت مشخص به "دزدیدن ناموس"، "تسویه حساب"، "گفتم میكشمت" و "شما چه میفهمید من چه كشیدم!" موجب شد كه هم واكنشهای مردم و اهالی محل در برابر اقدام جنونآمیز مرد قاتل محدود شود و هم مخاطب آن توجیه احساسی لحظاتی سكوت در برابر این حركت قاتل پیدا كند.
در واقع قاتل باهوش سعی كرده با زمینهسازی ناموسی، راهی برای فرار و البته تسكین لطمه مالی سنگینی كه در ادامه به آن اشاره خواهد شد، برای خودش فراهم كند و هم امكان كاهش ضربات قانونی احتمالی را برای افكار عمومیبینی كرده باشد، در حالی كه گویا او خودش با زنی شوهردار رابطه پنهانی برقرار كرده بود و نیمی از داستان را بهوجود آورده بود!
به همین دلیل میبایست اصل ماجرا را برای مخاطب توضیح داد تا شاید برخی رسانههای بزرگ و مسئول، به جای تولید برنامههای مشاركتی گرانقیمت برای بالا بردن راندمان گزارشهای برخی مسئولان كشورمان، به جایگاه آموزش در ایجاد امنیت اجتماعی و اخلاقی جامعه پی ببرند.
اصل ماجرا اینگونه بوده كه مرد بنگاهدار وقتی با خانم 28 سالهای روبهرو میشود، براساس اعتراف شخصی به رابطه پنهانی، موفق به جلب نظر خانم جوان شده و با خرید آپارتمانی 220 میلیونی به نام وی، او را از زندگی سابقش دور میكند. به اعتراف مرد ضارب، كیمیا پس از این ماجرا با وجود داشتن پسر 13 ساله، از شوهرش طلاق گرفته و با بنگاهدار زندگی جدیدی را شروع می كند.
در این میان بنگاهدار كه با زرنگی زندگی را از هم پاشیده و به عشق هوسانگیز خود رسیده بود، با دست تقدیر گرفتار جوانی میشود كه او نیز با رابطه پنهانی معشوقه او را از دستش بیرون آورده و تا جایی پیشروی میكند كه كیمیا قید زندگی با او را میزند.
یزدان، جوان 30 سالهای كه در این ماجرا كشته شد، روز حادثه به پیشنهاد بنگاهدار شكست خورده برای برخی بدهیهای مالی و البته تسویهحساب عشقی به محل قرار مرگ كشیده میشود، در برابر دیدگان مردم ضربات هولناكی از مرد بنگاهدار متحمل میشود و زمانی كه مردم برای نجات وی به صحنه میآیند با تهدید و عربدهكشیهای بنگاهدار در برابر خودزنی رگ دستش لحظات مرگباری را تحمل كرده و سرانجام روی تخت بیمارستان با دنیا وداع میكند.
به هر دلیل مردم وحشتزده و ناتوان از دانش و تجربه برخورد با چنین صحنههای جنونآمیز و خطرناكی توانایی كنترل بر اوضاع را نیافته و مضروب بخت برگشته حدود 45 دقیقه در خون خودش غلتید تا در نهایت پس از رسیدن به بیمارستان مدرس كه كمتر از 500 متر با محل حادثه فاصله دارد، جان خود را از دست بدهد.
در این میان به نظر میرسد در نیم ساعت اول نه پای پلیس به محل رسیده نه اورژانس كه این موضوع در فیلم ضبط شده كاملا مشخص است و جالبتر اینكه وقتی پلیس هم میرسد به نظر توان فكری و تخصصی برخورد با این حادثه را نداشته و دایم در حال كسب تكلیف از مقامات بالاتر است.
البته در این میان برخی رسانهها و كارشناسان بابت عدم دخالت مردم با تراوش احساسات انساندوستانه به مردم پرخاش كرده و موضوع را ناشی از مرگ مردانگی و انسانیت در جامعه دانستند.
اما در این ماجرا دو نكته مجهول وجود دارد، نخست مرد ضارب در فیلم میگوید هم مالم را دزدیدی، هم ناموسم را! باز شدن ماجرای شوهردار بودن كیمیا در زمان رابطه پنهانی، آپارتمان 220 میلیونی و بعد ادامه رابطه پنهانی با یزدان نشان میدهد، مرد بنگاهدار در یک تله گرفتار شده و هزینه وحشتناكی برای هوس خود پرداخت كرده بود كه ناگهان دست به تسویهحساب شخصی با یزدان زد.
دوم، حتی اگر فرضیه همكار بودن ضارب با یزدان هم وارد شود، باز هم مشخص است كه كلاهبرداریهای نوین چنان گسترش یافته كه با تلههای عشقی و رابطههای نامشروع به ناكجاآباد میرسد.
این فرایند تحلیل وضعیت و توانایی مدیریت بحران موضوعی است كه در این حادثه از گردن مردم و اهالی محل بالاتر است و میبایست پلیس آموزش دیده و آشنا به دورههای لازم با آن برخورد میكرده است.
تعجببرانگیز است كه حتی چند مامور پلیس دوره ندیده و ناآگاه به برخورد با چنین حوادثی را در حاشیه این جدال مرگآفرین به بازرسی ناجا معرفی كنند، در حالی كه بدنه آموزش و تربیت پلیس ویژه كلانشهرها یا متروپل در كشورمان به جز اندک زمانی پیشرفت چندانی نداشته است، كه اگر چنین نبود بیشک حادثه سعادتآباد بیش از یک درگیری خونین فرایند گستردهتری نداشت.
اما در بخش دوم بررسی این حادثه باید به نیازهای یک شهر بزرگ بالای 10 میلیون نفر مانند تهران در حوزه چتر امنیت اخلاقی و اجتماعی اشاره و مواردی مهم از قواعد مدیریت برنامهریزی متروپلهای بزرگ جهان را یادآوری كرد.
این سوال مهم است، اگر چنین حادثهای در شهرهایی مانند لندن، لس آنجلس، نیویورک، پاریس، برلین یا حتی كوالالامپور رخ داده بود، چه اتفاقی میافتاد؟
در لس آنجلس: از میان شهرهای برشمرده شاید در نگاه نخست تنها در این شهر به دلیل دیدگاه خاص به مدیریت یک شهر پهناور بزرگ، ضارب براساس رسم پلیس این شهر به تهدید جدی و سپس شلیک، ابتدا توصیه به تسلیم میشد و در نهایت پس از 10 ثانیه مقاومت كشته میشد و مضروب به بیمارستان انتقال یافته و پرونده پلیسی و قضایی شكل میگرفت.
در پاریس، برلین و لندن: در این سه شهر براساس ساختار پلیس متروپل كه با قواعد و استانداردهای پلیس اتحادیه اروپا تجهیز و آموزش دیدهاند، پلیس با سه روش حضور ماموران لباس شخصی برای ایجاد حواسپرتی، ماموران عادی پلیس و ماموران بخش ویژه به مقابله چنین حادثهای میآید.
در لحظههای نخست محل را تخلیه و آرام میكردند، مردم را به دورترین نقاط میرسانند و در این میان پلیس لباس شخصی و پلیس ویژه با استفاده از تجهیزاتی مانند بیهوش كردن ضارب، حمله ناگهانی و غیرقابل پیشبینی به وی قبل از لطمه زدن شدید به خود، او را بازداشت و مضروب را به بیمارستان انتقال میدادند، تا روند تشكیل پرونده پلیسی و حقوقی فراهم شود.
در نیویورک: پلیس ویژه كه هم نیویورک و بیشتر شهرهای بزرگ و متروپلهای آمریكایی از آن بهره میبرند، در كمترین زمان ممكن بدون واكنش واضح با استفاده از فضای هوایی پرواز هلی كوپترهای پلیس و تکتیراندازها ضارب را از پای درآورده تا مقدمات نجات مضروب فراهم شود.
اما كوالالامپور:
در این شهر بزرگ آسیایی كه میزبان میهمانان خارجی و افراد گوناگونی است كه آرامش و امنیت آنها با اقتصاد و زیربنای توسعه یافتگی مالزی همراه است، مردم با اطلاع از قوانین سخت اجتماعی و اخلاقی و توسعه اقتصادی و درآمدهای مشروع دلیلی برای انجام فعالیتهای نامشروع و غیرقانونی ندارند.
مهاجران و ساكنان خارجی نیز در روند این قانون قرار گرفته و به دنبال رعایت حقوق خودشان در میان این قوانین سخت و فضای ارزش محور جامعه مالزی می باشند.
جالب است كه دولت این كشور آسیایی بهترین راه برای كنترل اجتماعی و نظارت همگانی را در ایجاد فرهنگ زندگی سالم و بزرگ جلوه دادن هنجارها و ضد ارزشها قرار داده و همین حس بی اعتمادی برای افراد قانون گریز و سودجو بزرگترین دردسر را ایجاد میكند.
در حادثه تلخ و غمانگیز سعادت آباد كه جان یک انسان بدون توجه به پس زمینه و پیش زمینههای آن هزینه شد، نخست باید به ریشههای اجتماعی ایجاد انگیزه در روابط پنهانی و روابط نامشروع در جامعه فعلی كشورمان پرداخت.
روابطی كه امروز كانون خانواده های بسیاری را متلاشی كرده و متاسفانه متولیان اجتماعی كشور گرفتار سر و صداهای رسانهای بیارزش بوده و هیچ توجهی به آن نمیكنند. پروندههای متعدد در خصوص از هم پاشیدگی ارزشهای اخلاقی، همخانه شدنهای غیر عرف با زندگی ایرانی، روابط پنهان و نامشروع زنان شوهردار و مردان متاهل شاید با چنین اتفاقاتی آشكار شده و دردناک به نظر برسد.
و اگر چنین نشود، این آینده سیاهزنان و مردان هوس باز در گوشه بیمارستانهای روانی و كودكان رها شده طلاق چنین زندگیهای از هم گسیخته در جامعه كجا به تصویر كشیده میشود یا مورد بررسهای كارشناسی قرار میگیرد؟
با این وجود به هیچروی نمیتوان كاهش اعتماد به نفس پلیس در این حادثه و عدم توانایی ماموران در كنترل و مدیریت بحران را فراموش كرد و میبایست فرماندهان ارشد ناجا را به این نكته یادآوری و دقت داد كه مدیریت پلیس و امنیت یک متروپل بزرگ نیازمند حركاتی متوازن و قانون مند است كه به صورت مستمر آموزش، به روز رسانی و ارزشیابی شود.
با طرحهای مقطعی امنیت اجتماعی و اخلاقی امكان نظمدهی به جامعه بزرگ شهری مانند تهران منطقی نیست و ناجا باید برای راهاندازی پلیس ویژه تهران بزرگ و آموزش ماموران تمامی كلانتریها به برخورد با چنین حوادثی اقدام جدی كند.
از سوی دیگر بحث حضور به موقع نیروی ویژه پلیس برای كاهش هزینه های انسانی و اخلاقی رابطه كاملا متوازنی با امنیت ملی و بحث تبلیغات برون مرزی از داخل كشورمان خواهد داشت.
متاسفانه در بخشهای خبری تلویزیون كشورمان برای كشته شدن مجرمان قاتل یا زندانیان فراری آمریكایی در تعقیب و گریز از پلیس لس آنجلس یا پلیسهای اروپایی اندوهناک شده و گاهی هم احساسات انسانی بروز میدهند!
اما به این نكته دقت نمیكنیم، اقتدار پلیس در برخورد با مجرم زمانی است كه مضروب نجات مییابد، قانونشكن راه فرار ندارد و پلیس با افتخار از روند جاده بیبازگشت مجرم به سمت مرگ یا بازداشت فیلم و تصویر تهیه میكند و در اختیار رسانهها قرار میدهد.
چنین رویهای كمترین تاثیر آن آموزش نسل جوان و تهدید به كجاندیشی ساكنان شهرهای بزرگ جهان است، اما آیا ما با مردمی بزرگوار و محجوب و این همه رسانه و دستگاه فرهنگی و آموزشی امكان فرهنگسازی و توسعه رفتار اجتماعی و تجهیز پلیس حرفهای ویژه پایتخت را نداریم؟
دیدن این تصویر برای بچه ها و افرادی كه بیماری قلبی دارند مناسب نمی باشد. {$old_album_112761}