آفتابنیوز : آفتاب: مدتی است که در رابطه با فعالیت گروه های اصلاح طلب و آینده سیاسی آنان بحثهای متعددی رواج دارد که بخشی از آن از سوی اصولگرایان مطرح شده است. رقبای اصلاحطلب ازسویی در نشریات و رسانهای خود از مرگ اصلاحطلبی و طرد این جریان سیاسی از سوی مردم سخن میگویند و از طرفی دیگر صحبت از ائتلاف و شرکت در انتخابات پیشرو میکنند. اما در این میان فعلان اصلاحطلب نظر دیگری دارند و بر عکس رقبای خود اصلاحطلبی را یک جریان زنده و پویا میدانند که به دلیل ریشهدار بودن در عقاید و باورهای مردم ماندگار است.
سید محمد صدر نیز یکی از اصلاحطلبانی است که چنین می اندیشد و چون دیگر همفکرانش اصلاحطلبی را یک جریان اصیل و برگرفته از اندیشه مذهب شیعی میداند و مطمئن است که اگر انتخابات آزاد برگزار شود اصلاحطلبان پیروز میدان خواهند بود.
معاون وزارت خارجه دولت اصلاحات در گفتگو با روزنامه شرق با تاکید بر تداوم حرکت اصلاح طلبی در جامعه، موفقیت این جریان را در بودن در قدرت نمی داند، بلکه وی تاکید می کند که حضور اصلاح طلبان در جامعه و مقبولیت آنان از سوی مردم نشان از موفقیت این جریان سیاسی است. او همچنین در این گفتگو انحصار طلبی سیاسی را رد می کند و شعار ایران برای ایرانیان اصلاح طلبان را گواه این موضوع می داند و مهم تر از همه تاکید می کند که اصلاحات ادامه دهنده راه و خط امام است.
مشروح گفتو گوی دکتر محمد صدر با روزنامه شرق به شرح زیر است:
برخی اصولگرایان نزدیک به دولت میگویند اصلاحطلبان مردهاند و دیگر نیستند و برخی دیگر میگویند برای بازگشت اصلاحطلبان آنها باید توبه کنند. برخی دیگر معتقدند اصلاحطلبان حضور دارند. خود شما به عنوان یک چهره اصلاحطلب در حال حاضر و با توجه به فضای کنونی کشور چه تحلیلی از موقعیت اصلاحطلبان دارید؟ برای پاسخ به این سوال نخست باید درباره ضرورت و علت طرح این سوال سخن گفت. معمولاً زمانی این سوال مطرح میشود که سوالکننده گمان میبرد وجود یک جریان فکری منوط به در راس قدرت بودن است یعنی اینگونه فکر میشود که اگر یک جریان فکری در راس قدرت بود و دولت، مجلس و… را دردست داشت وجود دارد و اگر در راس قدرت نباشد وجود ندارد. این نوع نگاه و بینش صحیح نیست چراکه یک تفکر میتواند نهتنها سال بلکه قرنها بیآنکه در راس قدرت باشد وجود داشته و حق باشد مانند مذهب شیعه، این جریان قرنها وجود داشته و البته در مدت زمان کم نیز بر سر قدرت بوده اما همچنان به وجود مستحکم خود ادامه داده و حاکمانی که میخواستند و سعی میکردند این جریان را منزوی کنند همیشه نگران وجود این تفکر بودند و بهرغم اینکه قدرت را در دست داشتند از این جریان میترسیدند. پس باید به این نکته توجه داشت که اندیشه و تفکر با زور از بین نمیرود. تفکر با تفکر میآید و اگر روزی قرار باشد که از بین برود با تفکر از بین میرود. این مساله درباره جنبش اصلاحطلبی نیز صدق میکند و اتفاقاً از اهمیت بیشتری برخوردار است چراکه اصلاحات و اصلاحطلبی بیرونآمده از بطن انقلاب اسلامی است؛ انقلابی که خود ریشه بسیار طولانی هم در تاریخ ایران، هم در تاریخ اسلام و هم در تاریخ شیعه دارد و بنابراین اینگونه نیست که اصلاحات اگر روزی بر سر قدرت نبود از بین برود. بنابراین اصلاحطلبی تفکری در ادامه تفکر انقلاب اسلامی و امام خمینی (ره) است. با تمام قدرت وجود دارد و وضعیتش هم خوب است اما اکنون بنا به دلایلی در راس قدرت نیست. پس آن چیزی که اصلاحات دارد استحکام و ریشهدار بودن این تفکر است که با هیچ مشکلی مواجه نیست و پایگاه مردمی نیز دارد.
در اظهارات خود اشاره کردید جریان اصلاحطلبی برگرفته از تشیع است و مشابهتهایی را بین این دو جریان قائل شدید، اما جریان اصلاحطلبی یک جریان سیاسی متشکل از احزاب سیاسی است و جریان شیعه یک جریان مذهبی و برگرفته از اعتقادات مذهبی مردم که همه اقشار را نیز دربرگرفته و با آمدن و رفتن شخصیتهای سیاسی دچار رخوت یا انحطاط نمیشود. آیا گمان میبرید شبیهسازی و مقایسه این دو صحیح باشد و اتفاقاً جریان مقابل شما نیز چنین ادعایی داشته باشند؟ همانطور که گفتم مبنای تفکر جریان اصلاحطلبی انقلاب اسلامی است و منشاء تفکر انقلاب اسلامی نیز تفکر شیعه است. هر مکتب فکری از خود اسلام گرفته تا مکاتب سیاسی زمانی که مطرح میشوند با برداشتهای مختلف مواجه خواهند شد. افراد مختلف و جریانهای مختلف برداشتها و قرائتهای مختلف از یک تفکر دارند و اتفاقاً ما انحصارطلب نیستیم که بگوییم جنبش اصلاحات فقط و فقط راه انقلاب و تشیع را ادامه میدهد و هیچ ایرادی ندارد که اصولگراها نیز چنین ادعایی داشته باشند. آنان یک برداشت از اسلام و امام و انقلاب دارند و اصلاحطلبان نیز برداشت خود را دارند.
اتفاقاً همین بحث که چه کسی ادامهدهنده راه امام و انقلاب است نیز خود جای سوال دارد. از یک طرف اصلاحطلبان میگویند ما راه امام و انقلاب را ادامه میدهیم و از سوی دیگر اصولگراها چنین ادعایی را مطرح میکنند، با توجه به اینکه هر دو گروه ادعای ادامه یک راه را دارند و منشاء فکری خود را نیز یک تفکر مطرح میکنند چرا تا این حد اختلاف وجود دارد و یکی درصدد حذف دیگری است؟ این ویژگی بشر است؛ بشر دارای تفکر، اراده و اختیار است و بر مبنای این سه، از مسائل برداشتهای مختلف خواهد داشت منجمله برداشت از مذهب، دین، اقتصاد، امور سیاسی، فرهنگی و… در مکاتب مختلف نیز ببینید مردم برداشتهای مختلفی را ارائه میدهند. مگر همه دانشمندان اقتصادی یک نظر دارند. تمام کسانی که معتقد به مکتب اقتصاد آزاد و سرمایهداری هستند دیدگاهها و برداشتهای گوناگونی دارند و کسانی که مارکسیست هستند نیز برداشتهای متفاوت از یکدیگر دارند. بنابراین برداشتهای مختلف از یک مکتب و اعتقاد مساله عجیبی نیست اما نکته مهم این است که این افراد باید بتوانند اثبات کنند که به ادعایی که دارند عمل میکنند. از حذف سخن گفتید، به واقع در چارچوب تفکر امام حذف وجود نداشت، حال اصولگرایانی که ادعای پیروی از امام میکنند بیشتر دنبال حذف هستند تا اصلاحطلبان. شعار ایران برای ایرانیان از سوی اصلاحطلبان داده شد اما جناح مقابل اقدام به خطکشی کرد و مردم را با عناوین مختلف تقسیمبندی و حذف کرد. باید ادعاها را با واقعیتها سنجید.
مطمئناً در هر مکتب فکری و سیاسی برداشتهای متفاوتی وجود دارد اما مسألهای که تمایز ایجاد میکند این است که در خیلی از مکاتب فکری موجود مسألهای به نام تقدس وجود ندارد و هر کدام از این مکاتب قابل نقد و رد شدن هستند، در حالی که وقتی ما یک تفکر سیاسی را به اعتقادات مذهبی ربط میدهیم راه نقد آن را نیز میبندیم یا محدود میکنیم، فکر نمیکنید این برای یک جریان سیاسی خطرناک است؟ خیر. من چنین نتیجهای را نمیگیرم. اگر شیعه و اسلام را بررسی کنید میبینید راه نقد همیشه باز است. از خدا مقدستر نداریم. اگر نگاهی به رسالهها داشته باشید متوجه میشوید که میگوید اصول دین تحقیقی است، نه تقلیدی، یعنی توحید، نبوت، قیامت، امامت و عدالت را باید تحقیقی بپذیریم. این تحقیق میتواند حتی شک به وجود آورد و جالبتر اینکه همین اصول دینی میگوید اگر یک نفر صادقانه و بدون لجاج تحقیق کرد که خدا هست یا خیر و اگر نرسید به آن به جهنم نمیرود، پس وقتی درباره خدا چنین مسالهای داریم دیگر نقد کردن و پرسش کردن درباره مطالب پایینتر نمیتواند اشکال داشته باشد. اگر کسی آمد و افراد و گروهها را به نحوی مقدس کرد که راه هر نقد، انتقاد و شک را بست در چارچوب اصول اعتقادی شیعه و انقلاب اسلامی و اصلاحات حرکت نکرده است.
با قبول این اظهارات و قبول اینکه جریان اصلاحات یک جریان فکری ماندگار در تاریخ است، اما بالاخره این جریان باید در معادلات سیاسی نیز حضور داشته باشد، در حال حاضر اصلاحطلبان در کجای معادلات سیاسی ایران قرار گرفتهاند؟ پاسخ این سوال به این امر برمیگردد که ما چه تعریفی را از معادلات سیاسی ارائه میدهیم. اگر معادلات سیاسی را حضور در قدرت تعریف کنیم یک جایگاه دارد و اگر در چارچوب صحنه اجتماعی تعریف کنیم موقعیت دیگری دارد. اصلاحطلبان در صحنه اجتماعی حضور فعال دارند و همین فشاری که بر آنان وارد میشود یعنی اینکه هستند، خود نشاندهنده این است که اصلاحطلبان حضور قوی دارند. اگر در صحنه اجتماعی حضور نداشتند که هر روز یکی از سایتهای اصلاحطلب فیلتر نمیشد. همین نشانهها بیانگر این است که اصلاحطلبان در جامعه حضور فعال و قوی دارند و عکسالعمل رقیب نیز ثابتکننده این ادعاست. در خصوص حضور در قدرت نیز بالاخره بخشی از اصلاحطلبان حتی در قالب یک اقلیت در مجلس حضور دارند و در مجموع تجربه نشان داده صحنه سیاسی همیشه ثابت نیست و تغییر میکند و اگر از همان اول انقلاب را بررسی کنید تغییرات و تحولات بیانگر همین امر است. به طور مثال قضاوتهایی که پیش از دوم خرداد در خصوص نتیجه انتخابات میشد کاملاً برخلاف آنچه بود که رخ داد و هیچ کس پیشبینی نمیکرد آن تحول عظیم به وجود آید که نهتنها داخل ایران را تحت تاثیر قرار داد که دبیرکل وقت سازمان ملل نیز بیان کرد انتخابات ایران یک تحول بینالمللی است. در کشوری مانند ایران انتخابات آزاد برگزار شد و کسی انتخاب شد که برداشتها این بود که حاکمیت نمیخواهد او انتخاب شود. ما چنین اتفاقی را دیدهایم، کدام پیشبینی آینده میگوید که دیگر از این اتفاقها نمیافتد؛ خصوصاً با توجه به آن قدرت اجتماعیای که وجود دارد چنین تحولی بعید به نظر نمیرسد.
از روزهای نخست پیروزی انقلاب تا سال ۸۴ اصلاحطلبان هر کدام به نوعی و با عنوانی در عرصههای تصمیمگیری و معادلات قدرت حضور داشتهاند اما اکنون نزدیک به 6 سال است که بهطور کامل کنار گذاشته شدهاند، بهرحال هر چقدر هم که نفوذ اجتماعی وجود داشته باشد اما باز هم فعلاً فعالان سیاسی و احزاب تمایل به حضور در قدرت دارند، برای این حضور باید یک برنامه و استراتژی وجود داشته باشد، برنامه و استراتژی اصلاحطلبان برای بازگشت به قدرت چیست؟ تمامی نگرانیها از این است که چون اصلاحطلبان در قدرت نیستند و آقایان نیز تلاش کردند مدیران باتجربه انقلاب را که سابقه اصلاحطلبی داشتهاند، کنار بگذارند بعدها نیز نخواهند بود. بالاخره ما تجربه داشتن احزاب سیاسی را آن گونه که باید، نداشتهایم. در همه دنیا میبینید که به طور مثال یک حزب حتی برای سالهای طولانی بر سر قدرت نیست و این مساله عجیبی نیست و همیشه یک گروه نباید بر سر کار باشد. مشکل اصلی اصلاحطلبان برگزاری انتخابات آزاد است و اگر انتخابات آنگونه که باید، برگزار شود مطمئناً اصلاحطلبان انتخاب خواهند شد. این نیز که گفته میشود اصلاحطلبان استراتژی ندارند جمله درستی نیست؛ یک حزب سیاسی یا در قدرت هست یا نیست، اگر در قدرت است کشور را اداره میکند و اگر خارج از قدرت است که باید صحنه اجتماعی را دردست داشته باشد تا بتواند در انتخابات آینده پیروز میدان شود و چه استراتژیای روشنتر از اینکه اصلاحطلبان در صحنه اجتماعی حضور دارند.
در خصوص احزاب فرمودید و حضورشان در قدرت، ما احزاب متعددی در کشور داریم که هیچگاه نتوانستهاند آنطور که باید، اثرگذار باشند و در معاملات سیاسی نقش اساسی ایفا کنند در حالی که اکنون میبینیم احزاب منفعل شدهاند و هیچ نقشی در تصمیمگیریها ندارند. چه میزان احزاب اصلاحطلب را در مورد این مسأله مقصر میدانید با توجه به اینکه در این سالها احزاب اصلاحطلب زیادی شکل گرفت؟ در خصوص زمان فعلی آن چیزی که اکنون وجود دارد تفکر ضدحزبی است که با تمام قدرت به دنبال این است کهنه تنها احزاب اصلاحطلب که احزاب ریشهدار و سنتی اصولگرا را نیز حذف کند. اما در مجموع من شخصاً افتخارم این است که شروعکننده قانون احزاب در وزارت کشور آن هم درست چند روز پس از خاتمه جنگ بودهام. اعتقاد داشتهام آزادی احزاب و آزادی فعالیت احزاب، نظام جمهوری اسلامی را بیمه میکند و احزاب مختلف باید در چارچوب قانون اساسی وجود داشته باشند و فعالیت کنند. آن روزی که در وزارت کشور اجرای قانون احزاب را تصویب کردیم در مصاحبهای گفتم وجود احزاب، نظام جمهوری اسلامی را بیمه میکند چراکه وجود تفکرات سیاسی مختلف برای اداره کشور به مردم اجازه میدهد تغییرات را در چارچوب نظام دنبال کنند و اگر حزب وجود نداشته باشد مردم این مطالبات را خارج از نظام دنبال خواهند کرد. تجربه تاریخی نشان داده یک تفکر نمیتواند برای همیشه مردم را قانع کند و به خواستههای آنان پاسخ دهد و همیشه پس از گذشت مدتی مردم تغییر را خواستار شدهاند و برای این کار باید احزاب وجود داشته باشند که در همین چارچوب و تحلیل به عنوان معاون سیاسی وزارت کشور این تفکر را دنبال کردم و آقای محتشمی به عنوان وزیر کشور و نخستوزیر وقت نیز برای تحقق این قانون کمک بسیاری کردند. اما اینکه چرا فعالیت حزبی در کشور ما موفق نبوده، این مساله ربطی به افراد ندارد بلکه علتش سابقه تاریخی احزاب در ایران و عملکردشان است.
احزاب ملی و گروههایی که در چارچوب خواستههای مردم ایران عمل کرده باشند و دارای تشکیلات قوی و محکم باشند و در عین حال مستقل باشند و به قدرتهای خارجی وابسته نباشند نمونه زیادی نداشته است. قویترین حزب فعال قبل از انقلاب و به تعریف علمی حزب توده بوده که بهرغم این ویژگیها یک عامل وابسته به شوروی بود و منافع شوروی را دنبال میکرد، پس از آن نیز مجاهدین خلق بود که یک حزب چریکی بود که پس از مدتی تبدیل شد به یک گروه تروریستی که برادران و خواهران مسلمان خود را ترور میکرد. بنابراین علت اینکه حزب در ایران آن گونه که باید، مورد استقبال قرار نگرفت این است که یک حزب قوی که خواستهها و آرزوهای مردم را دنبال کرده باشد و دنبال یک تشکیلات منظم باشد به وجود نیامده است. پس از انقلاب حزب جمهوری اسلامی تشکیل شد که باوجود بزرگانی چون شهید بهشتی و شهید باهنر و بقیه بزرگان کشور به دلایلی منحل شد، حزب موتلفه که داخل حزب جمهوری بود اما آن تشکیلات و گستردگی را نداشت و… اما تنها حزبی که جنبه حزبی داشت و به صورت نسبتاً گسترده فعالیت داشت حزب مشارکت بود که عمر آن نیز بیشتر از ۱۰ سال نشد و ۱۰ سال فعالیت سیاسی برای یک حزب دوران بسیار کمی است.
اما میبینیم که همین احزاب اصلاحطلب میتوانند در مجلس ششم تاثیرگذار باشند و مردم مستقیماً به لیست آنان رای میدهند که این در تاریخ سیاسی ما یک تجربه منحصربهفرد است و مردم به نوعی آن ذهنیت منفی تاریخی خود را در رابطه با احزاب کنار میگذارند، اما همین احزاب نمیتوانند از این پتانسیل بهوجود آمده استفاده و در انتخابات بعدی از این فرصت استفاده کنند، چرا احزاب اصلاحطلب چنین فرصت تاریخیای را از دست دادند؟ این بحث درست است اما باید توجه کنید همان زمان نیز رای احزاب اصلاحطلب فقط رای به خود حزب نبود بلکه رای به چهرههای شاخصی بود که از این احزاب حمایت میکردند و اسم آنان سبب شد آن گونه رای بیاورند. هنوز افراد مهم و شناختهشده نقش اساسی در اجتماع دارند، منتها این احزاب نیز یکسری اشتباهاتی داشتند که در انتخابات شوراها شکست خوردند اما در آن مقطع اشتباه این بود که به قدرت بیشتر توجه شد تا حزب، یعنی به حضور در دولت و مجلس بیشتر توجه شد تا به گسترش حزب و نهادینه شدن و تشکیلاتی شدن و این در واقع باعث عقب افتادن احزاب شد. البته احزاب به وجود میآیند برای آنکه قدرت را در دست بگیرند اما تنظیم بین فعالیت حزبی در صحنه اجتماعی و حضور در قدرت از هنرمندی رهبران حزب است.
در مقطع کنونی که احزاب فعال نیستند، چهرههای فعال اصلاحطلب چه نقشی میتوانند در انسجام اصلاحطلبان یا تشکیل حزب جدیدی داشته باشند؟ در مجموع تشکیل حزب جدید در شرایط فعلی امکانپذیر نیست و اگر فضا مساعد بود احزاب موجود تعطیل نمیشدند. شبکههای اجتماعی نیز هستند که البته آنها نیز تحت فشار هستند به طوری که میبینید سایت بنیاد باران که یک موسسه فرهنگی و اجتماعی غیرسیاسی است نیز فیلتر میشود. البته این فشارها نتیجه نخواهد داد چراکه تفکر با زور از بین نمیرو
با توجه به گفته شما در خصوص اینکه فعالیت حزبی امکانپذیر نیست، آیا چهرههای اصلاحطلب به فکر امتحان راههای دیگری برای تغییر فضا افتادهاند، مانند دیدار با چهرههای جناح مقابل و انجام گفتوگو تا شاید بتوان از این راه اوضاع را کمی تغییر داد؟ حتماً چنین راههایی در نظر گرفته شده و بیشتر نیز خواهد شد. یک احساس نگرانی ملی هم در اصلاحطلبان و هم در بخشی از اصولگرایان وجود دارد و همین باعث ارتباط میشود و سبب میشود یکسری مسائل که در گذشته به وجود آمده بود و باعث اختلاف و بدبینی بین افراد و احزاب شده بود از بین برود و متوجه شوند که در واقع اختلافی به آن شکل نبوده است و نظریاتی بوده که با یکدیگر فرق داشتهاند و هر کس حق دارد نظر خود را داشته باشد. همین مساله تمام کسانی را که نگران جمهوری اسلامی و آینده کشور هستند به هم نزدیک میکند، طبیعتاً جلساتی خواهد بود، گفتوگوهایی صورت خواهد گرفت اما در خصوص نتایج آن عجله نباید کرد.
اما در مقابل جریانی نیز هست که در خصوص این دیدارها و ائتلافها حساس شده است، دلیل آن چیست؟ این حساسیتها مربوط به کسانی است که با حزب مخالف هستند و میخواهند ریشه احزاب را بزنند چراکه خود تاکنون حزب نداشتهاند و توان تشکیلاتی نیز ندارند. برای همین درصدد هستند احزاب را از بین ببرند که امیدوارم همینها نیز اصلاح شوند و این را درک کنند که باید در همان نرمهایی که وجود دارد حزب تشکیل دهند و با رقبای خود وارد رقابت شوند. در نتیجه سبب میشود این روند معیوب که همیشه زمانی که گروهی به قدرت میرسیده سعی داشتهاند گروه مقابل را حذف کند از بین خواهد رفت و مردم نیز میتوانند انتخاب کنند و همه نیز یک انتخاب سالم را میپذیرند و این گونه ما پیشرفت میکنیم، توسعه سیاسی و اقتصادی پیدا خواهیم کرد و در این صورت یک ایران آباد و آزاد را که میزان تحمل و مسوولیتپذیری بالایی دارد به دنیا معرفی کنیم.
آیا گمان میبرید امکان ائتلاف بین اصلاحطلبان و اصولگرایان منتقد بهوجود خواهد آمد؟ ائتلاف یعنی پیوندی که بین احزاب و گروههای سیاسی به دلایل مختلف تشکیل میشود و زمانی که این دلایل از بین برود ائتلافی نیز نخواهد بود. در این باره میتوان فرانسه را مثال زد. در انتخابات مرحله دوم ریاستجمهوری، ژاک شیراک به همراه رقیبش به دور دوم رفتند. رقیب او فردی تندرو و افراطی بود و همین سبب شد احزاب سوسیالیست و گلیست که رقیبهای سرسختی هستند، احساس کنند اگر این فرد رئیسجمهور فرانسه بشود برای همه بد خواهد بود، در نتیجه با یکدیگر ائتلاف کردند و شیراک رئیسجمهور شد تا از روی کار آمدن آن فرد جلوگیری کنند. همان طور که وجود حزب لازم است ائتلافها نیز وجود دارد. البته احزاب همیشگی خواهند بود اما ائتلافها موقتی است و ضرورت وجودشان بستگی به شرایط دارد.
آیا برای ایجاد این ائتلاف یک چارچوب مشخص نباید تعریف شود؟ اکنون مشکل احزاب اصلاحطلب وجود حزبشان است که دولت مخالف وجود آنان است و تلاش میکند احزاب اصلاحطلب را تعطیل کند. پس در حال حاضر اصلاحطلبان اصلاً حزبی ندارند. البته چارچوبها همه در اساسنامهها مشخص است و باید حزبی وجود داشته باشد تا چارچوبی مشخص کند. دولت باید باور کند که وجود احزاب لازم است و احزاب حق فعالیت دارند، در این صورت ائتلافها نیز شکل میگیرد.
در پایان آینده اصلاحطلبان را چگونه میبینید؟ اصلاحطلبان در صحنه اجتماعی حضور دارند، پس میتوانند در صحنه سیاسی حضور پیدا کنند و در شرایط مناسب فعال خواهند شد.