کد خبر: ۱۱۴۹۰
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۱۲ شهريور ۱۳۸۴ - ۱۴:۲۸

تراژدي‌ نفت‌ و پتروشيمي‌

مرجع: کتاب «تهدیدها و فرصتهای صنعت ملی» در دست انتشار
آفتاب‌‌نیوز : آفتاب‌- دكتر جليل‌ مستشاري‌: مشكل‌ اول‌ من‌ آن‌ است‌ كه‌ اصولاً علاقه‌اي‌ به‌ شركت‌ در چنين‌ جلساتي‌ ندارم‌. علت‌ آن‌ روشن‌ است‌ علم‌ و فن‌ در قدرتهاي‌ سياسي‌ تأثيرگذار نيست‌ يا بهتر بگويم‌ توان‌ اثر ندارد. هر مقدار كه‌ حق‌ با علم‌ و فن‌ باشد باز به‌ علت‌ آنكه‌ حق‌ قضاوت‌ با سياست‌ است‌ حكم‌ هم‌ به‌ نفع‌ آنها تنفيذ مي‌شود. طبعاً در چنين‌ شرايطي‌ آدمي‌ كوشش‌ مي‌كند كار بي‌حاصل‌ نكند. از طرف‌ ديگر اگر هم‌ مسائلي‌ مطرح‌ كنم‌، شما تصورتان‌ اين‌ خواهد بود كه‌ من‌ بد بين‌ يا ناتوان‌ از شناخت‌ زحمات‌ هستم‌ يا قدر نمي‌دانم‌. همين‌ تصور شماست‌ كه‌ كار مرا دشوار مي‌كند. مشكل‌ دوم‌ من‌ مربوط‌ به‌ برداشتي‌ است‌ كه‌ از توسعه‌ دارم‌. به‌ ويژه‌ توسعه‌ي‌ ايران‌ به‌ عنوان‌ كسي‌ كه‌ سي‌ و چند سال‌ است‌ در صنعت‌ و اقتصاد ايران‌، حضور داشته‌، بايد بگويم‌: به‌ باور بنده‌ تنها راه‌ نجات‌ ايران‌ در قرن‌ 21، صنايع‌ شيميايي‌ و از جمله‌ نفت‌ و پتروشيميايي‌ است‌، به‌ علت‌ اينكه‌ در شرايط‌ حاضر ما توان‌ رسيدن‌ به‌ مجموعه‌هاي‌ فعال‌ تكنولوژي‌ اطلاعات‌ را نداريم‌. در اين‌ زمينه‌ متأسفانه‌ هنوز در ايستگاه‌ اول‌ ايستاده‌ايم‌ و تا رسيدن‌ به‌ پيست‌ مسابقه‌ جهاني‌ راه‌ بسيار است‌. در مقابل‌، وضع‌ ما در صنايع‌ شيميايي‌ به‌ دليل‌ قدمت‌ وضعيت‌ فعلي‌ روشن‌تر است‌. به دلايلي‌ چون‌ منابع‌ معدني‌ متنوع‌ و تعداد تحصيلكرده‌هايي‌ كه‌ در اين‌ بخش‌ داريم‌ و پيشينه‌اي‌ كه‌ در اين‌ صنعت‌ تدارك‌ ديده‌ايم‌ می‌تواند پتانسیلهای خوب توسعه را برای ما رقم بزند.

در کنار این پتانسیلها بزرگ‌ترين‌ معضلات‌ هم در برابر صنايع‌ شيميايي‌ و به‌ ويژه‌ پتروشيميايي‌ وجود دارد. ازجمله: اول‌ آنكه‌ به‌ باور من‌، نه‌ تنها علم‌مان‌ راجع‌ به‌ فرآيندهاي‌ نوين‌ شيميايي‌ خيلي‌ حقير است‌؛ بلكه‌ اين‌ ضعف‌ مشهودگريبان‌ دانشگاه‌ هايمان‌ را هم‌ گرفته‌ است‌ . ناچارم‌ خدمتتان‌ عرض‌ كنم‌ كه‌ در دانشگاه‌ صنعتي‌شريف‌، در رشته‌ مهندسي‌ شيمي‌- كه‌ فرزند من‌ آنجا درس‌ خوانده- حتي‌ يك‌ كرسي‌ فرآيند نيست‌، طراحي‌ فرآيند هست‌، خود فرآيند نيست‌! آنچه‌ كه‌ طراحي‌ مي‌كنند (Unit Opration) است‌. مي‌توانند طراحي‌ پمپ‌، طراحي‌ لوله‌، و... آن‌ هم‌ با نرم‌ افزارهاي‌ موجود بكنند ولي‌ اصلاً نمي‌دانند كه‌ چرا اين‌ نوع‌ تقطير را به‌ كار مي‌بريم‌ و آن‌ نوع‌ را نه‌!!

بگذاريد با چند مثال‌ مهم‌ شروع‌ كنيم‌، در گزارش‌ پتروشیمی کشور گفته شده که جنگ‌ شد و مجتمعهاي‌ ما تحت‌ آتش‌ دشمن‌ ويران‌ شد، و ما ناچار شديم‌ دست‌ به‌ بازسازي‌ بزنيم‌. اما در اين‌ شرايط‌ كه‌ موقعيت‌ بازسازي‌ فراهم‌ شده‌ بود آيا باز هم‌ مجبور بوديم‌ براي‌ واكنشهاي‌ كلر و آلكاليهايمان‌ از سلولهاي‌ الكترونيكي‌ جيوه‌اي‌ استفاده‌ كنيم‌؟ و برويم‌ آنها را خريداري‌ كنيم‌؟ آن‌ هم‌نه‌ براي‌ يك‌ واحد. ما، هم‌ براي‌ آبادان‌ و هم‌ براي‌ بندر امام‌ خميني‌ چنين‌ كرديم‌. به‌ طوري‌ كه‌ هم‌ اكنون‌ مشغول‌ مصرف‌ چهل‌ تن‌ جيوه‌ در سال‌ هستيم‌. كه‌ به‌ معني‌ آن‌ است‌ كه‌ بين‌ 38 يا 36 تن‌ جيوه‌ را به‌ آبهاي‌ ساحلي‌ مي‌ريزيم‌. اين‌ جيوه‌ كجا مي‌رود؟ توي‌ بدن‌ ماهيها، توي‌ سرخو، توي‌ حلوا، توي‌ شير. چاره‌ ندارد و شما مي‌دانيد كه‌ فاجعه‌ي‌ جيوه‌ چه‌ فاجعه‌اي‌ است‌، جيوه‌ اتم‌ است‌. عنصر سنگين‌ است‌. نمي‌شكند. اكومولاتيو است‌ يعني‌ مدام‌ در بدن‌ جانداران‌ جمع‌ مي‌شود و بعد از طريق‌ همين‌ مواد غذايي‌ وارد بدن‌ ما مي‌شود و ما را و نسل‌ ما را مسموم‌ مي‌كند. آيا ناچار بوديم‌، از اين‌ پروسه‌ استفاده‌ كنيم‌؟ مثالها در اين‌ موارد زياداند...

گزارش‌ پتروشيمي‌ موارد ديگري‌ را هم‌ نشان‌ مي‌دهد. از جمله‌ مي‌توان‌ به‌ توليد MTBE اشاره‌ كرد. متأسفانه‌ ما زماني‌ شروع‌ به‌ توليد MTBE كرديم‌ كه‌ جهان‌ مي‌دانست‌؛ استفاده‌ از MTBE كمكي‌ به‌ رفع‌ آلودگي‌ محيط‌ زيست‌ نمي‌ كند. درست‌ است‌ كه‌ از ريزش‌ سرب‌ جلوكيري‌ مي‌كند ولي‌ در عوض‌ آلودگي‌اي‌ را كه‌ به‌ جا مي‌گذارد، اگر زيانش‌ از سرب‌ بيشتر نباشد كمتر نيست‌. هم‌ اكنون‌ در حدود 500 هزار تن‌ MTBE توليد مي‌كنيم‌ كه‌ خوشبختانه‌ در همين‌ سقف‌ متوقف‌ شده‌ است‌.

به‌ هر صورت‌ من‌ قصدم‌ نه‌ بي‌حرمتي‌ به‌ شما است‌ و نه‌ ندانستن‌ قدر اقداماتي‌ كه‌ در پتروشيمي‌ شده‌ است‌. من‌ مي‌دانم‌ كار آنها مشكل‌ است‌. هم‌ اكنون‌ وقتي‌ به‌ بندر امام‌ مي‌رويد، متوجه‌ مي‌شويد كه‌ در آن‌ گرماي‌ شديد چه‌ زحمت‌ مشقت‌باري‌ عزيزان‌ پتروشيمي‌ مي‌كشند. به‌ دليل‌ گرماي‌ مشقت‌ بار آنجا حتي‌ مسير اتاق‌ كنترل‌ تا به‌ اتاق‌ مدير را با مشكل‌ ميتوان‌ طي‌ كرد.دما50 درجه‌ سانتي‌ گراد است‌، آن‌ هم‌ با 90 درصد رطوبت‌ و در مقابل‌ بچه‌هاي‌ ما با 250 هزار تومان‌ حقوق‌ در چنين‌ محيط‌ سوزاني‌ مشغول‌ به‌ كار هستند. آنها هيچ‌ پاداشي‌ هم‌ نمي‌خواهند. از كسي‌ هم‌ توقعي‌ ندارند. به‌ كسي‌ هم‌ منت‌ نمي‌گذارند. اين‌ قابل‌ ستايش‌ است‌.

قصد من‌ هيچ‌ گاه‌ تحقير، كاهش‌ عظمت‌، كاهش‌ ارزشهاي‌ شما عزيزان‌ نيست‌. اميدوارم‌ نكاتي‌ كه‌ مي‌گويم‌ شما را عصباني‌ نكند. اگر غلط‌ مي‌گويم‌ مرا تصحيح‌ كنيد، اگر درست‌ مي‌گويم‌، علي‌رغم‌ اينكه‌ ممكن‌ است‌ احساس‌ كنيد كمي‌ به‌ مجموعه‌ شما بي‌انصافي‌ شده‌، نظر درست‌ را بپذيريد، آن‌ هم‌ در راه‌ رشد خودتان‌. در راه‌ رشد ايران‌. من‌ 65 سالم‌ است‌، در آستانه‌ي‌ مرگم‌، امّا شما هنوز در ابتداي‌ كار هستيد و....

ببينيد پتروشیمی اعلام‌ کرده‌ که مي‌خواهد‌ 7 ميليون‌ تن‌ اوره‌ براي‌ كشور توليد كنيم‌، كسي‌ كه‌ خاك‌ ايران‌ را نمي‌شناسد و كسي‌ كه‌ نمي‌داند سه‌ چهارم‌ خاك‌ ايران‌ قليايي‌ است‌ و PH آن‌ بين‌ 2/7 تا 5/8 است‌، شايد اين‌ نكته‌ را درك‌ نكند كه‌ اوره‌اي‌ كه‌ توليد مي‌شود، نه‌ تنها موجب‌ افزايش‌ توليد كشاورزي‌ نمي‌شود، بلكه‌ بازده‌ محصول‌ را هم‌ پايين‌ مي‌آورد. آيا اين‌ خيانت‌ نيست‌ كه‌ من‌ اين‌ اوره‌ قليايي‌ را به‌ دهقان‌ ایرانی يا هر جايي‌ كه‌ خاكش‌ كربناتي‌ است‌ بدهم‌؟ و بگويم‌ اين‌ كود را براي‌ افزايش‌ محصول‌ خود به‌ كار ببر، چرا كه‌ محصولات‌ شما زياد مي‌شود؟ و بعد معلوم‌ شود كه‌ نتيجه‌ عكس‌ آنست‌! يعني‌ آن‌ كشاورز ملاحظه‌ كند قند چغندرش‌ به‌ 9 درصد هم‌ نمي‌رسد. آيا واردات‌ قند و شكر به‌ دليل‌ همين‌ نكته‌ نيست‌؟ ما چرا قند وارد مي‌كنيم‌؟ به‌ خاطر اينكه‌ چغندري‌ كه‌ بايد 18 درصد قند اكتيو داشته‌ باشد تنها بين‌ 9 تا 14 درصد دارد. كشاورز، كود مي‌زند، سم‌ مي‌زند، علفش‌ را مي‌كشد، با اين‌ مشقت‌ و سختي‌ محصول‌ را به‌ كارخانه‌، مي‌برد و كارخانه‌ به‌ دليل‌ همين‌ كاهش‌ به‌ او قيمت‌ مناسب‌ براي‌ چغندرش‌ نمي‌دهد. كشاورز يك‌ دفعه‌ مي‌بيند اين‌ همه‌ چغندر آورده‌ امّا چيزي‌ گيرش‌ نيامده است‌. به‌ خاطر اينكه‌ نه‌ وزارت‌ كشاورزي‌، نه‌ پتروشيمي‌ كه‌ توليدكننده‌ اين‌ اوره‌ است‌ و نه‌ ديگري‌ حاضر به‌ قبول‌ اين‌ مسئوليت‌ نيستند. كسي‌ در آنجا به‌ داد كشاورز نمي‌رسد. كسي‌ به‌ او نمي‌گويد: آقا تو اين‌ اوره‌ را كه‌ مورد استفاده‌ قرار مي‌دهي‌ مناسب‌ نيست‌. اوره‌ مناسب‌، بايد در داخلش‌ اسيدنيتريك‌ باشد. يعني‌ بايد آن‌ را از حالت‌ قليايي‌ بالا به‌ درآوري‌. بايد PH به‌ فلان‌ مقداربرسد. وقتي‌ 7 ميليون‌ تن‌ اوره‌ درست‌ مي‌كني‌ بايد 4 ميليون‌ تن‌ اسيد نيتريك‌ هم‌ درست‌ كني‌. اصلاً اين‌ محصول‌ را بايد به‌ صورت‌ نيترات‌ اوره‌ بفروشي‌ نه‌ به‌ صورت‌ اوره‌. متأسفانه‌ در اين‌ سو وزير نفت‌ ايستاده‌ و در آن‌ سو وزير كشاورزي‌، هر دو هم‌ بي‌سواد، و هر دو هم‌ نمي‌دانند چه‌ كار مي‌كنند. آنها هيچ‌ از خود سؤال‌ نمي‌كنند كه‌ اين‌ دهقان‌ زحمتكش‌ از كجا بايد چنين‌ اطلاعاتي‌ داشته‌ باشد؟ و چه‌ بلايي‌ بر اثر مصرف‌ اين‌ اوره‌ بر سرش‌ مي‌آيد؟!

شما كه‌ به‌ عنوان‌ يك‌ فرد معمولي‌ هرگاه‌ مي‌خواهيد كاري‌ انجام‌ دهيد و مثلاً چيزي‌ را توليد كنيد، كوشش‌ مي‌كنيد تمامي‌ جوانب‌ امر را بسنجيد. پس‌ چگونه‌ ممكن‌ است‌ اين‌ همه‌ نيرو جمع‌ شوند و همين‌ يك‌ نكته‌ مهم‌ را مثل‌ توپ‌ فوتبال‌ به‌ هم‌ پاسكاري‌ كنند؟ اين‌ بگويد اين‌ مورد به‌ من‌ مربوط‌ نيست‌، آن‌ بگويد، من‌ هم‌ در اين‌ زمينه‌ مسئوليت‌ ندارم‌، پس‌ كه‌ بايد اين‌ معضل‌ را حل‌ كند؟ ما را كه‌ خانه‌نشين‌ كرده‌ايد. آخر چگونه‌ مي‌شود قبول‌ كرد كه‌ مجموعه‌ اين‌ چنين‌ عظيم‌، تا اين‌ حد نسبت‌ به‌ گردآوري‌ اطلاعات‌ بي‌تفاوت‌ باشد؟ جوابش‌ را شما بدهيد. موارد زياد است‌. در مورد LAB (آلكيل‌ بنز خطي‌) نيز مي‌توان‌ نكات‌ زيادي‌ را مطرح‌ كرد. اگر نمي‌دانيد، بدانيد كه‌ يك‌ واحد 50 هزار تني‌ LAB ، در كرمانشاه‌ در حال‌ ساخت‌ است‌ همچنين‌ يك‌ 60 هزار تني‌ هم‌ در خرمشهر با كمك‌ چينيها تأسيس‌ مي‌شود. هدف‌ هر دو فرآيند، توليد محصول‌ LAB است‌. آن‌ هم‌ در چه‌ زماني‌؟ در زماني‌ كه‌ توليد آن‌ در حال‌ خروج‌ از چرخه‌ فعاليتهاي‌ صنايع‌ شوينده‌ جهاني‌ است‌. در حدود 8-9 سال‌ است‌ كه‌ MLAB جانشين‌ آن‌ شده‌ است‌!

گاهي‌ اوقات‌ صحبت‌ از انتقال‌ تكنولوژي‌ به‌ ميان‌ مي‌آيد. از آن‌ حرفهاي‌ مضحک! ما چند بار دانش‌ فني‌ و توليد PVC را خريديم‌؟ يا دانش‌ كه‌ چه‌ عرض‌ كنم‌ دستورالعمل‌ توليد پلي‌ اتيلن‌ را خريديم‌؟ همه‌ هم‌ تحت‌ عنوان‌ انتقال‌ تكنولوژي‌، به‌ راستي‌ آنچه‌ كه‌ انتقال‌ مي‌دهند تكنولوژي‌ است‌؟ يا فقط‌ نام‌ آن‌ است‌؟ اينكه‌ انتقال‌ تكنولوژي‌ نيست‌، آيا مي‌دانيد پلي‌اتيلني‌ كه‌ به‌ ظاهر تكنولوژي‌اش‌ وارد شده از تكنولوژي‌ زيگلر نسل‌ چندم‌ است‌؟ در حال‌ حاضر به‌ نسل‌ بيست‌ و هفتم‌ رسيد. ما نسل‌ چندمش‌ را وارد كرده‌ايم‌؟ ببينيد، تكنولوژي‌ از يك‌ نسل‌ به‌ نسل‌ ديگر، مدام‌ خود را بهره‌ورتر مي‌كند. وقتي‌ شما بتوانيد يك‌ سوم‌ ظرفيت‌، كاتاليست‌ بيافزاييد، يعني‌ همه‌ حجم‌ كار تا يك‌ سوم‌ كوچك‌ مي‌شود. حالا شما روي‌ هزار تن‌ حساب‌ كنيد. اگر شما تكنولوژي‌ انتخاب‌ كنيد كه‌ در روز 300 تن‌ توليد داشته‌ باشيد، در سال‌ چه‌ حجمي‌ از توليد را از دست‌ مي‌دهيد؟ در مقابل‌ رقبايتان‌ چقدر ارزان‌تر توليد مي‌كنند؟ خوب‌ معلوم‌ است‌ كه‌ در اين‌ شرايط‌ قدرت‌ رقابت‌ ما به‌ آنها نمي‌رسد. آيا نمي‌توان‌ گفت‌: عقل‌ نداريم‌؟ در اراك‌ 30 تا 35 هزار تن‌، آكسو مي‌گذاريم‌ آن‌ وقت‌ چه‌ آكسويي‌ به‌ كار مي‌بريم‌؟ آكسوي‌ (40-60)! آكسويي‌ كه‌ به‌ ما 60 درصد بوتير الدئيد مي‌دهد در مقابل‌ 40 درصد ايزو بوئيد الدئيد. ايزوبوتير الدئيد كاربردي‌ ندارد، يعني‌ 40 درصد را بايد دور بريزيم‌. ما كه‌ هدفمان‌ از اين‌ روند دستيابي‌ به‌ بوتانل‌ و دو اتيل‌ هگزانول‌ است‌ بايد ببينيم‌ 80 درصد بوتير الدئيد توليد شود. براي‌ اين‌ هدف‌ فقط‌ كافي‌ بود كاتاليست‌ مناسب‌ انتخاب‌ مي‌شد. امّا آيا دانش‌ انتخاب‌ داريم‌؟

وقتي‌ شما مي‌خواهيد خريد كنيد طبيعي‌ است‌ كه‌ بايد بدانيد چه‌ مي‌خواهيد بخريد! اگر ندانيد مغازه‌دار هر چه‌ دستش‌ بيايد به‌ شما مي‌دهد. بايد توانايي‌ مذاكره‌ داشته‌ باشيم‌ چنين‌ توانايي‌ داريم‌؟ وقتي‌ كه‌ كاملاً به‌ فرآيند مسلط‌ باشيم‌، تمام‌ ريزه‌كاري‌اش‌ را بدانيم‌. آن‌گاه‌ خواهيم‌ دانست‌ چه‌ بخريم‌. منتها دانش‌ فني‌اش‌ را نداريم‌، مي‌رويم‌ صحبت‌ مي‌كنيم‌ و اعلام‌ مي‌كنيم‌ همه‌ چيز را مي‌دانيم‌، امّا آيا واقعاً مي‌دانيم‌ چه‌ مي‌خريم‌؟ بايد بدانيم‌ براي‌ TPA و PTA چه‌ ABSORPETION CATALIST بخريم‌. اختلاف‌ دانايي‌ تا ناداني‌ در خريد همين‌ كاتاليست‌ گاه‌ تا 40 درصد ظرفيت‌ و بهره‌وري‌ كار مي‌رسد.

ما بايد از پوست‌ خودخواهي‌ و گروه‌گرايي‌ بيرون‌ بياييم‌، يك‌ ايران‌ داريم‌ كه‌ ناچاريم‌ همگي‌ برايش‌ تلاش‌ كنيم‌ هر چه‌ درتوان‌ داريم‌ براي‌ ايران‌ باشد، هر كس‌ هر چه‌ از هر جا بلد است‌ دعوت‌ به‌ كار شود. اين‌ كه‌ اين‌ مال‌ من‌ است‌ و آن‌ مال‌ من‌ است‌ و آن‌ مال‌ تو است‌. تو حق‌ دخالت‌ در كار من‌ را نداري‌ را كنار بگذاريم‌، در وزارت‌ صنايع‌ با يكي‌ از مسئولان‌ بحثي‌ داشتم‌ ايشان‌ گفت‌: فلان‌ كار وظيفه‌ وزارت‌ علوم‌ است‌، گفتم‌ آخر اين‌ چه‌ حرفي‌ است‌؟ خوب‌ دو معاون‌ وزير اين‌ مشكل‌ را با هم‌ حل‌ كنيد، همه‌ مي‌گوييد ما مسلمانيم‌، نماز خوانيم‌، روزه‌ گيريم‌، به‌ معاد اعتقاد داريم‌، شما كه‌ معتقديد و باور داريد و انسانهاي‌ شريفي‌ هستيد، حداقل‌ مشورت‌ كه‌ بد نيست‌. با اهلش‌ مشورت‌ كنيد. من‌ مي‌دانم‌ كه‌ شماها در كارهاي‌ اداريتان‌ چقدر گرفتاريد، 80 نفر را بايد راضي‌ كنيد تا يك‌ بودجه‌ كوچك‌ با يك‌ امضاي‌ كوچك‌ به‌ شما بدهند و علي‌رغم‌ همه‌ اين‌ مشكلات‌ داريد كار مي‌كنيد، اصلاً قصد تنقيد نيست‌. اين‌ روشها، روشهاي‌ مثمرثمري‌ نيست‌. با اين‌ بهانه‌ها هم‌ نمي‌توانيم‌ از ميدان‌ سوال‌ آيندگان‌ فرار كنيم‌.

شما بايد به‌ ازاي‌ هر ريالي‌ كه‌ مي‌گذاريد يك‌ صنار در سال‌ بابت‌ بازگشت‌ سرمايه‌ و يك‌ صنار بابت‌ سود داشته‌ باشيد يعني‌ هر ريال‌ بايد به‌ شما حداقل‌ دو صنار بدهد اگر نمي‌دهد يك‌ جايي‌ از اين‌ سرمايه‌گذاري‌ مي‌لنگد. حالا اگر يك‌ صنار سود نمي‌دهد حداقل‌ بايد يك‌ شاهي‌ بدهد، اگر 15 درصد سود نداري‌ چه‌ فايده‌؟ يعني‌ من‌ اگر 30 ميليارد دلار در پتروشيمي‌ سرمايه‌گذاري‌ كردم‌ بايد سالي‌ 5/4 ميليارد دلار سود بدهم‌ و چون‌ سود در پتروشيمي‌ بين‌ 5 تا7 درصد است‌، يعني‌ به‌ ناچار بايد 90 ميليارد دلار فروشم‌ باشد. آيا توانايي‌ لازم‌ براي‌ فروش‌ 90 ميليارد دلار را دارم‌؟ در مورد اين‌ كشور كه‌ نزول‌ پول‌ 20 درصد است‌ داريم‌ صحبت‌ مي‌كنيم‌، من‌ دارم‌ در مورد پيرزني‌ حرف‌ مي‌زنم‌ كه‌ شما داريد سرمايه‌اش‌ را سرمايه‌گذاري‌ مي‌كنيد. هم‌ اكنون‌ قيمت‌ گاز براي‌ مسائل‌ صنعتي‌ با يك‌ قيمت‌ حقيري‌ به‌ فروش‌ مي‌رود. در هر صورت‌ بايد سودي‌ باشد، حتي‌ بگوييد سود هم‌ نمي‌خواهيم‌. برای نقطه‌ بازگشت‌ سرمايه‌ در اين‌ صورت‌ ناچاريم‌ سه‌ ميليارد دلار در سال‌ كنار بگذاريم‌. در اين‌ صورت‌ ناچاريد 60 ميليارد دلار فروش‌ داشته‌ باشيد. آيا اين‌ امكان‌پذير هست‌؟ براي‌ نمونه‌ به‌ PET توجه‌ كنيد: پتروشیمی اعلام کرده 1150 دلار قيمت‌ تمام‌ شده‌ آن‌ است‌، من‌ همين‌ جا سندي‌ دارم‌ (پروفرم‌) كه‌ نشان‌ مي‌دهد كشور كُره‌ 670 دلار مي‌فروشد!

پتروشيمي‌ جعبه‌ي‌ در بسته‌اي‌ است‌ كه‌ دسترسي‌ به‌ اطلاعات‌ آن‌ ظاهراً براي‌ ما مشكل‌ است‌. خارجيها بهتر در اين‌ جعبه‌ را باز مي‌كنند. اين‌ اروپاييها هستند كه‌ از وضع‌ پتروشيمي‌ مطلع‌اند. آنها مي‌دانند پتروشيمي‌ دارد با چه‌ كسي‌ قرارداد مي‌بندد؟ به‌ چه‌ مبلغي‌ قرارداد مي‌بندد؟ از پتروشيمي‌ در ايران‌ چيزي‌ دستگيرتان‌ نمي‌شود. از طرفي‌ ديگر هميشه‌ وقتي‌ از پروژه‌اي‌ سخن‌ به‌ ميان‌ مي‌آيد فقط‌ از دلارش‌ مي‌گويند. مثل‌ اينكه‌ ريال‌، اين‌ پول‌ ايراني‌ ارزشي‌ ندارد، در حالي‌ كه‌ پول‌ ايراني‌ درست‌ است‌ که ارزش‌ آن‌ خيلي‌ پايين‌ آمده‌ است‌ ولي‌ بالاخره‌ 800 تومان‌ آن‌ يك‌ دلار است‌. مخارج‌ ريالي‌ را هم‌ بايد حساب‌ كنيم‌ و تبديل‌ به‌ دلار كنيم‌، همان‌ كاري‌ كه‌ در حسابداري‌ اراك‌ هم‌ بايد بكنيم‌، ما در اراك‌ چون‌ وقتي‌ حساب‌ باز كرديم‌، دلار هفت‌ توماني‌ به‌ بانك‌ مركزي‌ پول‌ داديم‌، مجموع‌ سرمايه‌گذاري‌ ما چنين‌ محاسبه‌ مي‌شود كه‌ شد مثلاً هر چه‌ دلاري‌ خريده‌ايم‌ ضرب‌ در هفت‌ تومان‌ به‌ اضافه‌ مخارج‌ ريالي‌ آن‌. شما فقط‌ نرخ‌ استهلاك‌ را به‌ اين‌ شكل‌ حساب‌ كنيد. يعني‌ يك‌ بار با دلار هفت‌ تومان‌ و يك‌ بار با دلار 850 توماني‌، آن‌گاه‌ در مي‌يابيد كه‌ تفاوت‌ سرمايه‌گذاري‌ از زمين‌ تا آسمان‌ است‌. اينكه‌ نمي‌شود. آيا مي‌توانيد بگوييد براي‌ اين‌ مردم‌ كدام‌ عدد واقعي‌ است‌ و سود واقعي‌ و نرخ‌ بازگشت‌ سرمايه‌ واقعي‌ را بايد با كدام‌ عدد محاسبه‌ كرد. ما كه‌ در كنج‌ خانه‌ نشسته‌ايم‌. مي‌گويند تا آخر برنامه‌ هفتم‌ حجم‌ توليدات‌ عظيم‌ پتروشيميايي‌ كشور به‌ 68 ميليون‌ تن‌ مي‌رسد اين‌ افتخار آفرين‌ است‌. امّا ديگر نمي‌گويند با چه‌ قيمتي‌؟ اگر مي‌خواهيم‌ حقيقت‌ را بگوييم‌ همه‌اش‌ را بگوييم‌ نه‌ نيمي‌ از آن‌ را. براي‌ همه‌ شما آرزوي‌ موفقيت‌ دارم‌.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
انتشار یافته: ۱
دبیر شیمی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۸:۰۱ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۹
0
0
عالی بود متن، ممنون از دلسوزی شما
نظر شما
پربحث ترین عناوین
پرطرفدار ترین عناوین