آفتابنیوز : آفتاب: پس از 2 روز نزد پزشک متخصص رفتیم تا باند صورتمان را باز کند ولی ناباورانه دیدیم که صورتمان قرمز و متورم شده است. هیچ نقطهای از صورتمان مثل سابق روشن نبود. مویرگهای صورتمان پاره شده بود و خونریزی داشت.
به گزارش قدس، عروسخانم که میخواست با لایهبرداری صورتش خود را برای جشن آماده کند به دردسر عجیبی افتاد.
این دختر جوان و 2 خواهرش با صورت باندپیچی شده به دادسرای جرائم پزشکی مراجعه کردند و خواستار تعقيب قضایی یک پزشک و همسر وی شدند.
چندی پیش 3 خواهر جوان به دادسرای جرائم پزشکی رفتند و ادعا کردند: چند روز دیگر عروسی خواهر کوچکترمان است وقتی آرایشگر خانوادگیمان گفت برای اینکه چهره زیباتری داشته باشید بهتر است پوست صورتتان را لایهبرداری کنید توصیه وی را پذیرفتیم و برای لایهبرداری صورتمان به چندین آرایشگاه مراجعه کردیم ولی با مشورت دوستان و آشنایان به مطب یکپزشک پوست و مو رفتیم.
پزشک متخصص با دیدن پوست صورتمان چندین دارو و محلول داد و گفت 4 روز بعد برای لایهبرداری به مطب برویم. روز آخر به مطب رفتیم. همسر پزشک معالج، جانشین شوهرش پشت میز نشسته بود و ادعا کرد همسرش به مسافرت خارج از کشور رفته است و در نبود پزشک متخصص وی کارهایش را انجام میدهد.
سارا را به اتاق لایهبرداری هدایت کردند. از ترکیبی به نام فنول استفاده میکرد. خیلی دردناک بود برای آنکه آرامتر شویم مسکن تزریق کردند. همه پوستمان پاکسازی شد، سپس مادهای شیمیایی روی پوستمان مالید تا درون پوستمان نفوذ کند. پس از دقایقی صورتمان را باندپیچی کرد و همسر پزشک متخصص گفت که میتوانیم پس از 2 روز صورتمان را باز کنیم. درد و سوزش شدیدی داشتیم نمیدانستیم هر جراحی کوچک زیبایی میتواند دردسرساز باشد.
پس از 2 روز نزد پزشک متخصص رفتیم تا باند صورتمان را باز کند ولی ناباورانه دیدیم که صورتمان قرمز و متورم شده است. هیچ نقطهای از صورتمان مثل سابق روشن نبود. مویرگهای صورتمان پاره شده بود و خونریزی داشت.
این خواهران گفتند: برای آنکه در جشن عروسی زیباتر به نظر برسیم تن به این جراحی دادیم و هرگز تصور نمیکردیم پوستمان خراب شود.
خیلی ناراحت شدیم به همین خاطر نزد پزشک متخصص پوست دیگری رفتیم که متوجه شدیم در اثر استفاده زیاد از ترکیب فنول در لایهبرداری، پوست صورتمان به سوختگی درجه 2 دچار شده است.
عروس خانم به دادیار گفت: هفته دیگر مراسم عروسیام است همه دوستان و آشنایان را دعوت کردهایم حالا من با این صورت چگونه میتوانم تن به بهترین جشن زندگیام بدهم.
وقتی شوهرم صورتم را دید بسیار وحشت کرد به همین خاطر مجبور شدیم مراسم عروسی را به تاریخ دیگری بیندازیم.