آفتابنیوز : آفتاب: گلآقا در سال ۱۳۷۶ گزیدهای از مطالب تذکرةالمقامات را به صورت کتاب منتشر کرده بود که حالا دوباره برای تجدید چاپ این کتاب نایاب، آن را برای دریافت مجوز به وزارت ارشاد ارائه کرده است.
«تذکرة المقامات» نام یکی از ستونهای هفتهنامهگلآقا بود که در آن شرح حال شخصیتهای سیاسی ایران به چاپ میرسید. این ستون که نظیرهای از کتاب تذکرةالاولیا بود با قلم ابوالفضل زرویی با نام مستعار ملانصرالدین هربار سراغ یکی از چهرههای دولتی میرفت و به زبان طنز به نقد و بررسی اقدامات او میپرداخت. گلآقا در سال ۱۳۷۶ گزیدهای از مطالب تذکرةالمقامات را به صورت کتاب منتشر کرد. این کتاب مدتی است برای دریافت مجوز به وزارت ارشاد ارایه شده است.
در ستون تذکرة المقامات شماره 52 مجله گلآقا میخوانیم:«آن کافی معانی، آن وزیر امور کانی، آن صاحب عینک ته استکانی، آن جگر گوشه اهل معرفت، آن دولتمرد عالی صفت؛ آن گشاینده درهای ورودی و آن بندنده(!) راههای خروجی، آن فارغالتحصیل انستیتو تکنولوجی! مولانا مهندس حسین محلوجی مقیم تهران بود و زمانی نماینده کاشان بود و بانی کارخانجات ذغالشویی زرند کرمان بود و استاندار لرستان بود و عامل در کارخانجات شیشه قزوین و مخمل و ابریشم کاشان بودو مجری تأسیسات خطوط لوله نفت و گاز و آب اهواز و بوشهر و آبادان و جزایر خارک و لاوان بود و عهدهدار ذوبآهن سپاهان بود و مسؤول دفتر عمران کردستان بود و با این همه از عاقبت کار، ترسان بود! و پیوسته مریدان را گفتی: «دریغا که عمر، در بیکاری و بطالت گذراندیم!»
در باب آن جامع المشاغل، گویند: اهل کاشان و اهل لرستان، او را «محلوجچی» گفتندی، از آن بابت که در زمان تصدی وی در آن سامان، پشم و پیل مردمانِ آن بلاد، به تمامت ریخته بود، به سبب شدت آن سختی و ریاضتها که این مرد- حفظهاللـه- به ایشان داده بود!
روزی از وزارت، سخت به تنگ آمده بود، بر سبیل تبری گفت: «اگر کس را بضاعت بودی، ما این خرقه وزارت به دو جو بفروختیمی.» مریدی آن جا بود. در حال دو جو بداد. گفت: «نادان مریدا که تو باشی! ما دو جو «اورانیوم غنی شده» قصد کرده بودیم(!) و گرنه خرقه وزارت را در نزد ما تا این اندازه قرب و اعتبار هست!»
نقل است که سالی در سپاهان بود. مگر روزی بر بازار حلبی فروشان گذشت. اصحاب، طلب کرامت کردند. درحال، آب خرمالو با گرده سنجد به هم درآمیخت و در حلبیها بمالید. پس تمامی حلبیها، فولاد شد به برکت انفاس او- مداللـه طول وزارته- و مجتمع فولاد مبارکه که مشهور افواه است، هم در آن سال، به حرمت او در آن جایگاه با دید آمد و گفت: «چهل سال بود تا ندانستم نان و آب در کدام چشمه است، حال دانستم که در مس سرچشمه است.»
روزی در هیأت دولت، او را گفتند که: «ما را نصیحتی کن.» گفت: «دل در مقامات زودگذر مبندید.»
گفتند: «چیزی بر این بیفزا.» گفت: «ای عزیزان! طاعتی، عبادتی، معدن سنگ نیریزی، نورد اهوازی، آلومینیوم اراکی، چیزی برای روز مبادا کنار گذارید تا در وقت ناچاری، خلق اللـه را به کار آید!»
نقل است که کسی از بیگانگان، پیش او آمد. پس بر طریق انکار، او را گفت: «شما در این مملکت، هیچ معدن طلا دارید؟» گفت: «نی. لیکن تا بخواهید، روی (!) هست!»
گویند: پس از مولانا محمد غرضی، مجیب مسائل اصحاب، او بود. چنان که روزی او را پرسیدند که: «پروفیل چیست؟» گفت: «دانه ذرت است که بر آتش نهند و بترقد و سفید شود و به هم برآید و آن، خوراک اهل دل است!»
وچون آهنگ رفتن کرد، میگریست و میگفت: «از این همه نعمت که کاشتیم و بر جای گذاشتیم، لااقل لوله دودکش کورهای به ما ندادید تا با خود ببریم!» پس اصحاب را به مشاهده این حال، رقتی و عبرتی به حاصل آمد و دانستند که جهان غذار را بر اوتاد و ابرار- رحمةاللـه علیهم- التفاتی نیست!».
انتشارات گلآقا قصد دارد در دوره جدید فعالیت خود علاوه بر چاپ مجموعههای رمان نوجوان و آثار طنز تالیفی، تعدادی از آثار مطرح و نایاب انتشارات خود را تجدید چاپ کند. از این مجموعه به زودی کتاب جامعالحکایات نوشته منوچهر احترامی نیز تجدید چاپ می شود.