آفتابنیوز : آفتاب: پایگاه خبری «روات حدیث» که پایگاه اطلاعرسانی حوزههای علمیه کشور است نوشت:
ائمه اطهار علیهم السلام وسائط فیض پرورگار هستند. ممکنات چه در وجود و چه در بقاء محتاج به مبدأ و علت خود هستند. اینگونه نیست که همهی مخلوقات آفریدهی بدون واسطه حضرت حق باشند، بلکه مخلوقاتی با واسطه هستند که فیض الهی را از مجاری آن دریافت میکنند. این سخن دربارهی چیستی فیض و وسائط و مجاری آن نیست، پاسخ به دریافتی نادرست از این معناست.
برخی ادعا میکنند که امور کشور را و حتی هدفمندی یارانهها را امام عصر مدیریت میکند. این سخن نادرستی است که اگرچه به کام دولتمردان است و در ذائقهی عوام خوشآیند، اما پیآمدهای ناگواری دارد که سکوت قلم را باید شکست و کژی این برداشت را فریاد کشید. لازم است این نکته تأکید شود که نفی مدیریت هدفمندی و امثال آن مساوی نفی واسطهی فیض بودن و هدایت باطنی و دیگر اوصاف ائمه که در کتب کلامی شیعی ذکر آن رفته است، نیست، بلکه هیچ ربط و سنخیتی با آن ندارد و صرفاً برداشتی عوامانه و نادرست از آن است.
ادعای مدیریت حضرت حجت بر کشور و مسائل خاص مانند اصلاح قیمت بنزین و نان و گاز و آب و برق و … با اشکالات مهمی روبه روست. این ایرادات ما را به نادرستی این سخن میکشانند.
اشکال نخست: بیدلیلی. هیچ دلیل عقلی و نقلی بر این ادعا نیست و ما پیروان دلیل هستیم. اگر چه در این چند سال این ادعا جسته و گریخته در جایگاههای مختلف تکرار شد، اما هیچ گاه دلیلی بر آن ارائه نشد. اگرچه بیدلیلی مساوی نادرستی نیست، اما آنچه را که بیدلیل است نباید فریاد کرد و دوم اینکه انتساب امری به خدا و معصومین بدون دلیل جایز نیست.
اشکال دوم: روایاتی که تأکید دارند که خداوند اراده کرده است که چرخ گردون بر محور اسباب عادی بچرخد نه اسباب ماورائی. ابی الله ان یجری الأشیاء الا باسبابها فجعل لکل شی سبباً – کافی، باب معرفة الامام و الرد الیه، روایت هفتم-. اسباب عادی ادارهی یک کشور انتخاب رئیس و گروهی برای ادارهی آن و شور و مشورت و تصمیمگیری آنان برای تأمین معیشت و امنیت و حل مشکلات و پیشرفت و … است. مدیر این کشور چه مؤمن باشد و چه کافر باید بر اساس قوانین حکومتداری فرمانروائی کند و تصمیمات وی سبب پیشرفت یا پسرفت و تعالی یا نابودی کشور است. این اشکال در توضیح اشکالات دیگر بیشتر روشن میشود.
اشکال سوم: این اشکال در پی اشکال بالا به ذهن میآید و از توابع آن است. این پرسش که چرا ائمهی اطهار در زمان حکومت خویش مانند زمان امیرالمؤمنین و چند ماه حکومت امام مجتبی علیهما السلام و در زمان خانهنشینی از اسباب عادی فراتر نرفتند و به اسباب ماورائی دست نزدند، پاسخ همان گزارهی بالاست که در روایات آمده است. وقتی ایشان از این امور در زمان خود بهره نبردند چگونه میتوان ادعا کرد حکومت دیگر را –اگر چه به ایشان انتساب دارد- ادارهی ماورائی کنند.
گفته نشود که این سخن نافی امدادهای غیبی است؛ زیرا اولاً امدادهای غیبی در امور جزئیه با مدیریت متفاوت است. مدیریت به دست گرفتن تکتک اجزاء یک سامانه و نظارت بالادستی به آن است، اما امدادهای جزئی چنین نیست. ثانیاً امدادهای غیبی از اسباب و مسببات عادی این جهان خارج نیست، اگرچه شاید خرد ما آن را نیابد.
سنتهای الهی جزئی از اسباب این جهان است. اینکه قرآن میگوید اگر همهی اهل زمین ایمان آورند و پرهیز پیشه کنند خوان گستردهی نعمات را بر آنان میگشائیم، گوشهای از همین نظام اسباب و مسببات است. ثالثاً اینکه بگوئیم فلان عمل از امدادهای غیبی است خود اول کلام است. به طور کلی نفی ادعای طرح شده منافاتی با امدادهای غیبی ندارد. میتوان از امدادهای غیبی بهره برد درحالیکه مدیریت عمل با خود ما باشد نه امام عصر علیه السلام.
اشکال چهارم: این اشکال و اشکال بعد نیاز به مقدمه و بیش از آن نیاز به دقت دارد. این دو اشکال به این بازمیگردد که مدیریت یک کشور را ارادههای مدیران آن انجام میدهند و نمیتوان غیر – امام و غیر امام- بر اراده دیگری استیلا داشته باشد.
ارادهها گاهی فردی است مانند اینکه من اراده کردهام کلیدهایی را فشار دهم و کلماتی را بنویسم و شما اراده کردهاید این کلمات را بخوانید. گاهی اراده جمعی است. ارادههای جمعی مانند اینکه فلان طرح یا لایحه در مجلس تصویب شد یا نشد. تصویب یک طرح نیازمند آراء مثبت نمایندگان است. هر نماینده به تنهایی اختیار دارد که موافق باشد یا مخالف. ارادههای نمایندگان در کنار هم تصویب یا عدم تصویب یک طرح و لایحه را در پی دارد.
جمع آرائ چیزی غیر از جمع شدن فردفرد ارادههای نمایندگان نیست. اما این تصمیم یک تصمیم جمعی است. گاهی این تصمیم در یک مجلس خاص نیست، شاید در چند جا و شهر و کشور افراد مختلفی اراده میکنند تا یک عمل خاص انجام گیرد. مدیریت کشور از این سنخ است. مثلاً همین اجرای طرح هدفمندی یارانه. گروهی کار کارشناسی کردهاند و سپس لایحهای آماده و در مجلس تصویب شده و به سازمانهای مختلف ابلاغ و برای آن برنامهریزی شده است و… . هر نقطهای را که دقت کنیم جای تلاش افراد مختلفی را می بینیم. اما همین طرح چیزی جز ارادههای جمعی این هزاران نفر نیست. البته در کارهای خیر خدا کمککار است و یدالله مع الجماعة. اما این با مدیریت و انتساب کار خود به خدا تفاوت دارد.
اما اشکال چهارم: گفته شد مدیریت یک مجموعه تابع ارادههای گوناگونی است که حول محور واحدی میچرخند و معمولاً کسی به عنوان رئیس بالای آن است که گاه رأی رئیس مساوی افراد است مانند مجلس شورا و گاه رأی رئیس فراتر از رأی دیگران است. مدیریت چیزی جز این ارادهها نیست. اینک میپرسیم مدیریت امام عصر یعنی چه؟ معنایی که به ذهن میآید این است که ارادههای افراد دخیل را ایشان مدیریت میکنند. این ادعا با دو اشکال اساسی روبه روست. اگر امام عصر یا حتی خدا در ارادههای انسانی تصرف کنند، مستلزم این است که ما قائل به جبر شویم و انسان را مختار ندانیم. طبق عقاید شیعی انسان دارای اراده و مختار است. البته این اراده در طول ارادهی الهی است و نه تفویض صرف. اگر ما بگوئیم ما اراده نمیکنیم، بلکه خدا یا امام عصر اراده میکنند به جبر رو آوردهایم و این مخالف اصول کلامی شیعی است.
اشکال پنجم: اشکال دومی که بر مدیریت ارادهها وارد می شود این است که امکان چنین امری نیست. بیان این ادعا این است که ارادهی انسانی معلول مستقیم نفس انسانی است و تنها علت مستقیم و مباشر میتواند در معلول خود تصرف کند و غیر علت مباشر چه علت بالاتر و غیرمستقیم و چه غیر علت نمیتواند در معلول تصرف کند. اگر بگوئیم انسان میتواند مجرای ارادهی الهی باشد دیگر ارادهی انسانی و اختیار در میان نیست و نفس انسانی دیگر علت نیست.
اگر مراد از مدیریت امام عصر بر کشور امدادهای غیبی است، این معنا غیر متبادر به ذهن است و ثانیاً چه نیازی است این سخن اینگونه گفته شود تا معنای دیگری از آن فهمیده شود. ثالثاً آیا اشتباهات مدیریتی که در هر دولتی عادی است نیز جزء مدیریت ایشان است؟
این که کشور را و فلان برنامه را امام زمان مدیریت نمیکند به این معنا نیست که نظام ما مورد تأیید ایشان هست یا نیست و نیز به این معنا نیست که ما منکر امدادهای الهی شویم. کشور را انسانهای مختار و دارای اراده و تصمیم که امکان اشتباه دارند اداره میکنند و مدیریت کشور به دست آنان است. حتی خدا هم کشور را مدیریت نمیکند. این سخنی نیست که اینک گفته شود، به کسانی که ادعا داشتند حوزه ی علمیه را امام زمان میچرخاند نیز این سخن گفته شده است. حوزهی علمیه را مراجع و مسئولین آن اداره میکنند و اشتباهاتی هم دارند.
خدا به انسان عقل داده است، اراده داده است و راه و چاه را نیز نشان داده است. انسان است که با استفاده از خرد خویش و راهنمائیهای پیشوایان دین زندگی شخصی خود را مدیریت میکند و موفقیت یا عدم موفقیت وی به ارادهی وی مربوط است. و همین انسان با یاری دیگر انسانها مدیریت جامعه میکند. اینکه بگوئیم خدا و امام عصر کشور را اداره نمیکنند نقصی برای آنان نیست، ارادهی الهی بر این است که انسان خود سرنوشت خود را رقم بزند.
اینکه بگوئیم با یاری خدا و حضرت حجت ما کاری را انجام دادیم سخنی درست است، اما اینکه تمام آن را به خدا و امام عصر نسبت دهیم نسبتی بیدلیل و خلاف است. این انتسابات نادرست راه را بر انتقادات دل سوزانه می بندد و راه پیشگیری از خطاهای احتمالی را سد میکند؛ زیرا هر نقدی به مثابهی نقد امام عصر است. نمیتوان نیت گویندگان این سخن را با حکام جور که برای توجیه خود نظریه ی جبر را تبلیغ میکردند یکی دانست، اگر انگیزهی متفاوتی بوده است، اما نتیجه یکی است و آن توجیه رفتارهای خود با انتساب آن به مقدسات است. این سخن راه پاسخگوئی را میبندد و حتی پرسش را از دور خارج میکند.نباید فراموش کرد که عنایات ویژهی الهی مخصوص دوره ی خاصی نیست و نسبت به همهی مؤمنین در همهی اعصار است.
حاصل سخن اینکه اگر منظور از مدیریت این است که ایشان جای مسئولین ما تصمیم میگیرند و تصمیمهای مسئولین تابع تصمیم ایشان است، سخنی نادرست است، اگر منظور چیز دیگری است آن چیز دیگر را بگویند و به گونهای سخن گفته نشود که معانی نادرست به ذهن متبادر شود.