آفتابنیوز : آفتاب: محرمانهنیوز نوشت: صادق زیباکلام گفت: ببینید رحیممشایی ستاره رو به طلوع و درخشش آینده اصولگرایان است. فیالواقع رحیممشایی باعث بزرگترین تحول و دگرگونی در میان جناح راست خواهد شد.
بسیاری از صاحبنظران معتقدند که حرکتهای جدی برای انتخابات ریاستجمهوری از هم اکنون و به رغم آنکه هنوز 2سال به انتخابات مانده به راه افتاده است. آیا شما این نظر را قبول دارید؟ بله؛ من فکر میکنم که گروهها و جریانات سیاسی از هم اکنون خیلی جدی چشمشان به انتخابات ریاستجمهوری 92 است به رغم آنکه بیش از 2 سال تا آن زمان فاصله داریم.
چرا اینقدرحرکتهای انتخاباتی دور یازدهم ریاستجمهوری دارد زودهنگام به راه میافتد در حالیکه در دورههای قبلی حتی دور دهم در سال88 هم اینقدر زود به راه نیفتاده بود؟ شما درست میگویید و ظرف 32 سالی که از انقلاب دارد میگذرد سابقه نداشته که اینقدر حرکتهایانتخاباتی ریاست جمهوری زود هنگام به راهافتاده باشد.
چرا؟ برای اینکه مسائل و نکاتی در این انتخابات دارد مطرح میشود که در تمامی دورههای قبلی سابقه نداشته است.
خب اینها را مطرح بفرمایید. شاید مهمترین و مقدم بر هر نکته دیگری آن است که انتخابات دورههای قبلی یعنی بعد از آقای هاشمی رفسنجانی به این سو و حتی دوره قبلی یعنی سال88، مبارزه و رقابت میان دو جریان اصلی جناح راست در یکسو و چپها یا اصلاحطلبان در سال 76 این وضعیت بود در دوره دوم حضور خاتمی پیروزی ایشان قطعی بود اما در سال1384 یادمان هست که مبارزه اصلی یا رقابت اصلی میان هاشمی رفسنجانی به نمایندگی از اصلاحطلبان با آقای احمدینژاد به نمایندگی از جناح راست بود. در سال88 باز هم همین وضعیت بود. رقابت اصلی میان اصلاحطلبان و راستها بود. اما معتقدم که بعد از تحولات و رویدادهای بعد از انتخابات 88 آرایش سیاسی ایران تغییر کرد.
یعنی مبارزه یا به تعبیر شما رقابت دیگر میان اصلاحطلبان و راستها نیست؟ بله همین طور است. رقابت اصلی در آرایش سیاسی جدید ایران دیگر میان اصلاحطلبان و اصولگرایان نیست. بلکه میان خود اصولگرایان است.
پس با این حساب برنده انتخابات سال92 اصولگرایان هستند. پس چرا این همه حساسیت و از حالا که 2 سال مانده تا انتخابات ما شاهد این همه جنب و جوش هستیم؟ برای اینکه درست است که اصلاحطلبان دیگر به عنوان یک نیروی سیاسی تهدیدی برای رقیب به شمار نمیروند اما مشکل بزرگتری میان خود اصولگرایان به وجود آمده. ضمن آنکه من دوست ندارم این کار را القاء نمایم که اصلاحطلبان کاملا محو شدهاند.
یعنی اصلاحطلبان هنوز شانسی دارند؟ علل و عواملی که باعث پیروزی خاتمی در 2 خرداد 76 و به وجود آمدن جریان اصلاحطلبی شده از بین نمیرود. تمام ضرورتها و مسائلی که باعث به وجود آمدن و نیاز به اصلاحات در جامعه در سال 76 بود امروزه همچنان باقی است. بنابراین اشتباه نکنید اصلاحطلبان یا آدمهای اصلاحطلب امروزه دیگر توان کار سیاسی ندارند اما نیاز به اصلاحات در جامعه وجود دارد.
یعنی شما فکر میکنید که در آینده رهبران جدیدی به عنوان رهبران اصلاحطلب مطرح خواهند شد؟ من مطمئن هستم چون عرض کردم همه آن اسباب و عللی که دوم خرداد را به وجود آورد سرجایش است.
مثلا چه کسانی ممکن است رهبران آینده اصلاحات شوند؟ مهمتر از نام بردن از آدمها به نظر من ضرورت درک تغییر و تحولات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است. نیاز به تغییرات و برآوردن اصلاحات امروزه اساسیترین نیاز نظام است.
هنوز نامی نبردهاید. بالاخره در میان چهرهها و شخصیتهای فعلی که میشناسیم خواهند بود. قطعا همینطور است، از کره ماه که نخواهند آمد.
وقتی شما اینقدر با اطمینان از ضرورت اصلاحات صحبت میکنید پس افرادش هم در جامعه هستند؟ بله یقینا هستند. کسانی که نیاز به تغییرات را درک کردهاند. من دو تا اسم برای شما ذکر میکنم که حالا اگر گفته باشیم که به عنوان افرادی که ضرورت تغییر و تحول را درک کردهاند در این حال ارتباط مستقیم با بحث انتخابات ریاست جمهوری سال92 پیدا میکنند.
چه کسانی؟ آقای مهندس رحیممشایی و سید حسن خمینی.
جدی میگویید؟ کاملا جدی میگویم.
فرض میگیریم سید حسن خمینی را راضی کردند که نامزدی ریاستجمهوری را بپذیرد. به نظر شما آیا اصولگرایان از حسن خمینی حمایت خواهند کرد؟ به نظرم نه اصولگرایان از ایشان حمایت نخواهند کرد.
چرا اینقدر محکم میگویید خیر؟ برای اینکه اصولگرایان نامزد یا نامزدهای خودشان را خواهند داشت.
باز گردیم به رحیممشایی شما واقعا او را نامزد اصولگرایان میدانید؟ ببینید من خدمت شما عرض کردم که عرصه اصلی رقابت دور یازدهم میان اصولگرایان خواهد بود. سئوال اساسی این است که نامزد آنان برای انتخابات 92 چه کسی خواهد بود.
و شما فکر میکنید رحیممشایی خواهد بود؟ ببینید رحیممشایی ستاره رو به طلوع و درخشش آینده اصولگرایان است. فیالواقع رحیممشایی باعث بزرگترین تحول و دگرگونی در میان جناح راست خواهد شد.
ولی اصولگرایان با ایجاد منشور وحدت دارند خود را برای وحدت مجهز میکنند. همه تلاشهایی که دارند رحیممشایی در یکی از کلامات و بیانات قصارش بر باد خواهد داد. ببینید قدوقواره رحیممشایی خیلی بزرگتر از آن است که بتوان او را در قد و قواره و یک قالب جا داد. من فکر میکنم او به فراست ضرورت تغییر و تحول را در جامعه ایران درک کرده است. در حالی که سایر چهرهها و شخصیتها در همان پارادایم و فضاهای گذشته هستند.
این برداشت بر چه اساسی به وجود آمده؟ من معتقدم رحیممشایی مخالف برخوردی بود که با منتقدان بعد از انتخابات شد.
و دلیلتان برای چنین اظهارنظر عجیب و مهمی؟ برای اینکه در این قریب به یکسالونیمی که از 22 خرداد 88 و آن حوادث و رویدادها گذشته آقای رحیممشایی حتی یکبار هم درباره فتنه صحبت نکرده است.
فکر نمیکنید این یک تاکتیک حساب شده بوده؟ ببینید ما در عالم سیاست با قلب، دل، ضمیر ناخودآگاه، تاکتیک و این دست عوالم کاری نداریم. اینکه در دل آقای رحیممشایی چه میگذرد فقط به خود ایشان و حضرت حق مربوط میشود. آنچه به عنوان یک مشاهدهگر سیاسی به من مربوط میشود این است که میبینم ایشان ظرف این 17،18 ماه گذشته نه به مخالفان توهین کرده، نه آنان را تحقیر کرده، نه گفته وابسته به اجانب و بیگانگان بودهاند.
برخی از اصولگرایان به عنوان مثال آقای علی مطهری گفتند رحیممشایی تعمدا میخواهد که رای 13 میلیونی اصلاحات را به دست آورد. شما این نظر را ندارید؟ نه من این نظر را ندارم. ببینید اگر ما بخواهیم اینجوری به عالم سیاست نگاه کنیم همه چیز تاکتیک تزویر و ریا میشود. معنی حرف آقای مطهری این است که رحیممشایی تاکتیکی دارد این حرفها را میزند که بخشی از آن 13 میلیون رای را به دست آورد و اعتقادی به آنها ندارد. خوب این را آدم به هر کس میتواند بگوید.
از این بحث شخصیتی آقای رحیممشایی بیاییم بیرون و برگردیم به مسأله انتخابات، شما چقدر احتمال میدهید که رحیممشایی واقعا نامزد ریاست جمهوری شود؟
ضمن آنکه شما یکبار گفتید که نامزد اصلی فرد دیگری نظیر بقایی یا هاشمی ثمره خواهند بود. من هنوز هم قطعی نمیگویم که رحیممشایی حکما نامزد اصلی جناح احمدینژاد خواهد شد.
گفتید جناح احمدینژاد؟ آره؛ برای اینکه فاصله میان احمدینژاد و برخی اصولگرایان بوجود آمده است. احمدینژاد دارد یک جریانی می شود برای خودش و خیلی به نظر من خودش را نیازمند عقبه اصولگرایان نمیداند.
یعنی احمدینژاد دارد از بدنه اصولگرایان جدا میشود؟ از دید خود ایشان او هیچوقت وامدار و وابسته به اصولگرایان نبوده که حالا بخواهد از آنان جدا شود.
ولی حمایت و کمک گسترده اصولگرایان برای پیروزی احمدینژاد هم در سال 84 و88 اساسی و سرنوشتساز بود؟ ممکن است. ولی معتقدندکه رای اصولگرایان یعنی رای علی لاریجانی، احمد توکلی، علیاکبر ولایتی، روحانیت مبارز، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، موتلفه و سایر مجموعه اصولگرایی همان 6 میلیون رای ناطقنوری در سال76 است. باقی آن رای احمدینژاد است. یعنی محموداحمدینژاد اگر همین فردا دو مرتبه انتخابات شود و همه اصولگرایان چه در قالب شخصیتها و چه در قالب جریانات و نهادهای اصولگرایی به وی پشت کنند او باز هم 17 ،18 میلیون رای میآورد.
نظر شما چیست؟ ما هیچکدام مطالعات جدی میدانی نکردهایم. واقعیت این است که اقشار زیادی احمدینژاد را باور کردهاند اقشار کم درآمدتر، روستاییان، ساکنین شهرستانهای کوچک و دور افتاده تر و خلاصه همه اقشار و لایههایی که باور دارند سهمشان و حقشان خیلی بیشتر از آنی است که تا به حال به آنان رسیده است. همه آنان که فکر میکنند حق و حقوقشان را مرفهین،سیاستمداران، رجال، آقازادهها، بالاشهرنشینها خوردهاند و حالا احمدینژاد آمده که حق و حقوق آنها را بگیرد.
برگردیم به بحث انتخابات ریاستجمهوری دور یازدهم. فکر نمیکنید اگر قرار شود رحیممشایی نامزد شود شورای نگهبان او را رد صلاحیت خواهد کرد؟ بله درست است شورای نگهبان او را ردصلاحیت خواهد کرد. اما دکتر مصطفی معین هم رد صلاحیت شد ولی وارد رقابت شد. ردصلاحیت و اساسا کنار زدن و کنار گذاردن رحیممشایی به این سادگیها نخواهد بود. بالطبع احمدینژاد با همه وجود پشت رحیممشایی خواهد بود و بخش عمدهای از رایی که او دارد به رحیممشایی خواهد رسید و با آرایی که خود رحیممشایی خواهد داشت، نمیتوانند به آسانی در برابر رحیممشایی بایستند.
به جز رحیممشایی کدام شخصیت دیگر اصولگرا را جدی میگیرید. قالیباف جدیترین رقیب برای رحیممشایی خواهد بود.
نامزدهای دیگر جناح راست. مثلا کی؟
مثلا دکتر ولایتی، خود ناطق نوری احمد توکلی، علی لاریجانی؟ شانس همه اینها صفر است. من اگر در همه موارد با آقای احمدینژاد مخالف باشم در این فقره با ایشان موافق هستم که برای مجموعه جریاناصولگرایی حول و حوش 5، 6 میلیون بیشتر نیست.
یعنی اگر جریان احمدینژاد- رحیممشایی را از اصولگرایان بگذاریم کنار شما هیچ شانسی برای پیروزی اصولگرایان در انتخابات باز هم نمیبینید؟ دقیقا همینطور است.
به عنوان آخرین سوال. شانس رحیممشایی را چطور میبینید؟ ببینید بزرگترین مسألهای که برای اصولگرایان اتفاق افتاده این است که آنان اقشار و لایههای تحصیلکرده، نخبگان سیاسی، نویسندگان،دانشگاهیان، دانشجویان و این دست گروههای اجتماعی را بطور کامل در اختیار ندارند. به نظر من تصمیم مهمی که آقای رحیممشایی باید اتخاذ کند و خیلی هم فرصت ندارد آن است آیا من میخواهم نامزد اقشار و لایههایی باشم که به احمدینژاد رای دادند یا آنکه من میخواهم پایگاه اجتماعیام را گستردهتر نمایم و بروم به دنبال آن 20 میلیونی که در سال76 به اصلاحات رای دادند و13 میلیونی که در 22خردادسال گذشته به اصلاحات رای دادند. اگر استراتژی ایشان برود به سمت نزدیک شدن به اقشار و لایههای نخبهتر و تحصیلکردهتر جامعه قطعا شانس وی برای پیروزی بسیار زیادتر خواهد شد. منتهی به دست آوردن حمایت اقشار و لایههای تحصیلکرده جامعه کار بسیار دشواری است با طرح شعارهای پوپولیستی نمیتوان با آنها کنار آمد.