شجونی: من بو کنم می‌فهمم، معجزه من باد لاستیک ماشینم است
آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: شیخ جعفر شجونی، دبیر جامعه وعاظ تهران گفت:
برخی علمای ما فریب ظاهر مجاهدین خلق را خوردند و به امام(ره) نامه نوشتند كه دو نفر از اینها به نام حسین روحانی و تراب حق‌شناس را بپذیر و همین آقای دعایی گفت كه با امام(ره) قهر كردم كه چرا اینها را نمی‌پذیرد و دست آخر امام(ره) آنها را پذیرفت.
* در مجلس اول نماینده كرج بودم و خدا می‌داند كه خدمت كردم. بعد در جریان انتخابات مجلس دوم یک مشت آدم‌های شیطان بودند كه بعدها آمدند پیش من توبه كردند و گفتند می‌خواستیم از كسانی كه بعد از تو می‌آیند خوب وام بگیریم. حتی یک مهندسی یک سال است آمده و می‌گوید من با شما بد نبودم اما دنگم گرفته بود رای نیاوری و در یک صندوق 21 هزار رای مخالف شما دادم.
به دستور امام آمدیم كاخ‌ها را رسیدگی كردیم. 20 نفر از آدم‌های خوشنام كرج را انتخاب كردم و 500 پاسدار خوب هم داشتیم البته بدون بودجه. حتی 13 سگ شاهنشاهی را فروختیم اما یک قران پول دست من نبود فقط یک بار نفری 500 تومان به پاسدارها دادیم.
در روز انتخابات خبرنگاری از من پرسید در مرحله دوم از بین موسوی و احمدی‌نژاد به چه كسی رای می‌دهی كه به او گفتم بنویس احمدی‌نژاد 75 درصد رای را می‌آورد. بعضی‌ها چندتا دختر رقاص را در جردن می‌دیدند اما من صف 20 كیلومتری آدم‌ها در اصفهان یا كرمان و در جنوب را. من بو كنم می‌فهمم.
خدا می‌داند دید من دید است. از معجزه خودم بهتان بگویم. در دفتر به كارمندم می‌گویم محمد دارند باد ماشینم را خالی می‌كنند. می‌رود می‌بیند كه بله خالی كرده‌اند. اینها جرقه است.
ما در جوانی آتش پاره بودیم. بعد ساكت شدیم. بعد دیدیم 4 نفر مثل كروبی و موسوی و خاتمی پیدا شدند، به غیرت و شرف مردانگی‌ام برخورد، راه افتادم!
برخی علمای ما فریب ظاهر مجاهدین خلق را خوردند و به امام(ره) نامه نوشتند كه دو نفر از اینها به نام حسین روحانی و تراب حق‌شناس را بپذیر و همین آقای دعایی گفت كه با امام(ره) قهر كردم كه چرا اینها را نمی‌پذیرد و دست آخر امام(ره) آنها را پذیرفت.
* در مجلس اول نماینده كرج بودم و خدا می‌داند كه خدمت كردم. بعد در جریان انتخابات مجلس دوم یک مشت آدم‌های شیطان بودند كه بعدها آمدند پیش من توبه كردند و گفتند می‌خواستیم از كسانی كه بعد از تو می‌آیند خوب وام بگیریم. حتی یک مهندسی یک سال است آمده و می‌گوید من با شما بد نبودم اما دنگم گرفته بود رای نیاوری و در یک صندوق 21 هزار رای مخالف شما دادم.
به دستور امام آمدیم كاخ‌ها را رسیدگی كردیم. 20 نفر از آدم‌های خوشنام كرج را انتخاب كردم و 500 پاسدار خوب هم داشتیم البته بدون بودجه. حتی 13 سگ شاهنشاهی را فروختیم اما یک قران پول دست من نبود فقط یک بار نفری 500 تومان به پاسدارها دادیم.
در روز انتخابات خبرنگاری از من پرسید در مرحله دوم از بین موسوی و احمدی‌نژاد به چه كسی رای می‌دهی كه به او گفتم بنویس احمدی‌نژاد 75 درصد رای را می‌آورد. بعضی‌ها چندتا دختر رقاص را در جردن می‌دیدند اما من صف 20 كیلومتری آدم‌ها در اصفهان یا كرمان و در جنوب را. من بو كنم می‌فهمم.
خدا می‌داند دید من دید است. از معجزه خودم بهتان بگویم. در دفتر به كارمندم می‌گویم محمد دارند باد ماشینم را خالی می‌كنند. می‌رود می‌بیند كه بله خالی كرده‌اند. اینها جرقه است.
ما در جوانی آتش پاره بودیم. بعد ساكت شدیم. بعد دیدیم 4 نفر مثل كروبی و موسوی و خاتمی پیدا شدند، به غیرت و شرف مردانگی‌ام برخورد، راه افتادم!
گزارش خطا
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره عضویت در خبرنامه 
انتشار یافته: ۰
ناشناس
| 
۱۳:۰۴ - ۱۳۸۹/۱۰/۲۷
پاسخ
آه خدای من.... ناشناس
| 
۲۱:۳۵ - ۱۳۸۹/۱۰/۲۷
پاسخ
این که شد 3 نفر نه 4 نفر! 
پربحث ترین عناوین
پرطرفدار ترین عناوین
لینک های مفید