آفتابنیوز : آفتاب: سایت«تاریخ ایرانی» در گفتوگویی با آیتالله سید هادی خسروشاهی به ابعاد مختلف زندگی مرحوم نواب صفوی پرداخته است.
در بخشی از این مطلب آمده است.
اقدامات فدائیان اسلام در حذف عناصر وابسته به بیگانگان، كه عامل اصلی فساد و تباهی همه جانبه میهن اسلامی بودند، مانند یک عمل جراحی ضروری، برای نجات جان بیمار بوده و هرگز هدف، حذف مهره سیاسی مخالف یا مهره فكری معارض نبوده است. دشمنی ژنرال رزمآرا با اهداف مذهبی و سیاسی ملت ایران بر كسی پوشیده نیست. او ملت ایران را آنچنان تحقیر كرد كه گویا حتی قادر به ساختن یک «لوله هنگ»!
هم نبودهاند تا چه رسد به اداره امور صنعت نفت و سپس در یک بیان و اقدام سیاسی! دمكراتیک! اعلام كرد كه مسجد را بر سر آیتالله كاشانی و مجلس را بر سر دكتر مصدق خراب خواهد كرد!... موجب تعجب است كه چنین قلدری، از نظر پرسشگر محترم یک «چهره سیاسی» و نه یک «دیكتاتور نظامی» نامیده میشود. اما «برداشتن این مانع از سر راه ملی شدن صنعت نفت» گفته اینجانب نیست، بلكه مرحوم آیت الله طالقانی این تعبیر را در سخنرانی معروف خود بر سر مقبره دكتر مصدق در احمد آباد به كار برده و در تكمیل مطلب خود آن را از اقدامات مثبت جوانان پرشور و متعهد فدائیان اسلام نامید.
جناب «سید احمد كسروی تبریزی» هرگز اهل فكر! و یا در جرگه «متفكران» به مفهوم واقعی كلمه محسوب نمیشود بلكه او نویسنده و حداكثر یک «تاریخ نگار» بود كه استقبال از آثار تاریخی او، موجب «غرور» وی گردید و سپس عضویت وی در آكادمی تاریخ بریتانیای كبیر! و سپس موسسه پژوهشی روسیه هم نوعی «خود گنده بینی» در او ایجاد نمود.
بهنظر من این عادلانهترین و منصفانهترین شهادتی است كه شخصیتی چون امام خمینی(ره) درباره احمد كسروی بیان كردهاند: «مورخ خوبی بود» دچار غرور شد و به كج راهه رفت و خود را «برانگیخته» نامید و آئین ایرانی گری «پاكدینی» را بجای اسلام به ارمغان! آورد تا مردم به «آخشیج»های او در «ورجاوند بنیادش» عمل كنند تا رستگار! شوند... راستی بهتر از این، چه نوع برخوردی، با چنین چالشی میتوان تصور كرد؟!
شهید نواب صفوی در اندیشه تأسیس یک حكومت اسلامی در ایران، با تكیه بر دانش كلی درباره لزوم تأسیس و یک حكومت اسلامی اقدام كرد و كتاب خود را در این رابطه و قبل از همۀ جریانها، تحت عنوان: «اعلامیه فدائیان اسلام یا كتاب رهنمای حقایق»، در سال 1329 ش ـ حدود 60 سال پیش ـ منتشر ساخت. البته این كتاب جنبه «نظریه پردازی» و باصطلاح تئوریک ندارد، بلكه نشاندهنده شور و شوق و عشق و علاقه مؤلف آن بر احیاء اندیشه اسلامی در تشكیل یک حكومت اسلامی است.
بیتردید دانش شهید نواب صفوی در این خصوص همطراز مؤلفان برجسته عصر ما كه درباره چگونگی حكومت اسلامی آثاری دارند، نبود و حتی نوع طرح و بیان هم هماهنگ با شرایط نیم قرن پیش بود و مثلاً برای «وزارت دربار» فصلی ویژه اختصاص یافته است!
در حالیكه اگر این كتاب در عصر ما نوشته میشد، اصل مساله «دربار» منتفی بود تا چه رسد به وزارت دربار!.. این كاستی البته ناشی از تفكر خاص آن دوران، درباره نوع حكومت اسلامی است... و در عصر ما تردیدی نیست كه یك حكومت اسلامی باید جمهوری اسلامی و نظامی تكیه بر اصول اسلام و جمهور مردم باشد... دیدگاههای آیتالله مصباحیزدی در این رابطه، در آثار بیشمار ایشان مطرح شده است و نیازی به بازگویی بنده ندارد ولی بطور كلی باید گفت كه الگوی مورد نظر شهید نواب صفوی با نظام اسلامی مورد نظر آیتالله مصباح، تفاوتهایی دارد كه بررسی آن در این گفتوگوی كوتاه مقدور نیست.