آفتاب: شروع جدی سینمای کودک از سال 1345 است؛ سالی که کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برای اولینبار جشنواره فیلم کودک و نوجوان را برگزار کرد. برگزاری این جشنواره باعث شد تا «مرکز سینمایی کانون» تشکیل شود و کار تولید فیلم برای کودکان را به طور جدی شروع کند.
به نوشته مجالات همشهری؛ بعدها در تلویزیون هم گروه کودک و نوجوان تشکیل شد و در کنار کانون برای بچهها فیلم و سریال تولید میکرد. تا اینکه در اوایل دهه 60 «واحد کودک و نوجوان» در بنیاد سینمایی فارابی هم تشکیل شد تا به سینمای کودک جان حسابی بدهند. تقریبا یکی دو سال بعد از تشکیل این واحد در سال 1362 بود که فارابی برای اولین تهیهکنندگیاش سراغ برومند و «شهر موشها» رفت. فیلم که اقتباسی از برنامه تلویزیونی مدرسه موشها بود، بچهها را به سالن سینما کشاند. شهر موشها پر فروشترین فیلم آن سال بود و استقبال خوبی از فیلم شد.
خوشی زیر سایه موشکباران
استقبال بچهها از فیلم باعث شد تا توجه سینماگران به سینمای کودک جلب شود و به آن جدیتر فکر کنند. اما این جدی فکر کردن سینماگران خیلی طول نکشید و بعد از تقریبا دو دهه (60 و 70) که دوران طلایی سینمای کودک بود، در اواخر دهه 70 دیگر از فیلمهای کودک و توجه فیلمسازان خبری نیست. نکته جالب اینجاست که فیلمهای موفق دوران طلایی سینمای کودک درست در کنار فیلمهای مهم و جریان اصلی سینما اکران میشدند و حتی بعضی وقتها رقیب اصلی برای آنها بودند. مثلا «شهرموشها» سال 64 اکران شد تقریبا همزمان با «عقاب ها» در سالهای جنگ. اما این همزمانی تقریبی در فروش اثری نداشت و فیلم در گیشه خیلی موفق بود.
با اینکه زمان اکران «گلنار» درست با موشکبارانهای شهرها همزمان بود، خیلی از بچهها فیلم را در سینما دیدند و فیلم فروش خوبی داشت. یا «سفر جادویی» ابوالحسن داوودی همزمان با فیلم «عروس» نمایش داده شد و طبق معمول آن سالها بچهها از فیلم به شدت استقبال کردند. دست آخر اینکه همه اینها نشان میدهد شرایط سخت اجتماعی یا رقابت با فیلمهای جریان اصلی نمیتواند دلیلی برای شکست سینمای کودک باشد.
نون بگیرم؟
«کلاه قرمزی و پسر خاله» طهماسب در اوایل سال 70 با فروش عجیب و غریب بیشتر از صدمیلیون تومان که برای آن سالها رقم نجومیبود، پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران شدند و تا سالها این رکورد فروش را برای خودشان نگه داشتند. این رکورد جالب نشان داد که یک فیلم در ژانر کودک میتواند برای سالها عنوان پر فروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران را دنبال خودش یدک بکشد. اما بعد از «خواهران غریب» پوراحمد که سال 1375 ساخته شد و تا سال 1381 که زوج ایرج طهماسب و حمید جبلی با «کلاه قرمزی و سروناز» برگشتند در سینمای کودک هیچ اتفاق مهمی نیفتاد.
جبلی و طهماسب بعد از ده سال با عروسک لجبازشان به گیشه آمده بودند تا رکورد خودشان در گیشه را تکرار کنند. اما بعد از این فیلمسازان سراغ ساختن فیلمهایی درباره کودکان رفتند؛ فیلمهایی که هیچ نشانی از شاخصه اصلی فیلمهای کودک - یعنی شادی، هیجان و حرکت- را نداشتند. حالا سینمای ایران پر بود از فیلمهایی با بچههای بدبخت بیچاره که برای نان شبشان کنار دست پدر و مادرشان کار میکردند. آنها آدمبزرگهای کوچکی بودند که در جشنوارههای خارجی خوش میدرخشیدند اما برای کودکان هیچ جذابیتی نداشتند.
کودک در کما
همزمان با این دوره که فیلمسازان سراغ ساختن فیلمهایی درباره کودکان رفتند، کارتونهای خوش رنگ و لعابی از تلویزیون پخش میشد. کم کم پای بازیهای کامپیوتری و انیمیشنهای فضایی به خانهها و سوپرها باز شد. حالا دیگر کمتر بچهای حوصله دیدن فیلمی مثل «نصف مال من، نصف مال تو» را که در سال 1385 روی پرده سینما رفت داشت.
این سالها اصلا سالهای خوبی برای سینمای کودک نبود. کانون پرورش فکری و واحد کودک فارابی به ندرت فیلمی میساختند و کم کم این ژانر به تعطیلی کشید. با وجود اینکه در تمام این سالها جشنواره بینالمللی رشد به قوت خودش پا بر جاست اما نتوانست به رونق سینمای کودک کمک کند. فیلمهای برگزیده جشنواره خیلی کم اکران میشد و همه اینها دست به دست هم داد تا اثری از فیلم کودک روی پرده سینماها نباشد.
تا اینکه در سال 88 بنیاد فارابی یکدفعه روی خوشش را به سینمای کودک نشان داد و در عرض یک سال هفت فیلم کودک ساخته میشود؛ فیلمهایی که تا الان که در ماههای آخر سال هستیم، فقط سه تا از آنها «نخودی» و «خالهسوسکه» و «خروس بیمحل» آن هم در فاصله کمی از هم و تک سانس اکران شده است. اما با همه این حرف و حدیثها شاید بشود تولید این تعداد فیلم در ژانر کودک را به فال نیک بگیریم و امیدوار باشیم برای بچههای الان درست مثل ما خاطره خوبی از دیدن فیلم در سینما شکل بگیرد.