آفتاب: پس از 14 سال، با درخواست پدر دختر 9 سالهای که به طرز مرموزی به قتل رسیده بود، کارآگاهان جنایی پلیس آگاهی پایتخت بار دیگر رازگشایی از این جنایت را در دستور کار کارآگاهان قرار گرفت.
بیست و دوم آبان ماه سال 75 آتشنشانان، از طریق تماس شهروندانی از وقوع حریق در شهرک شهید محلاتی با خبر شدند.
آتش نشانان با حضوردر صحنه حادثه که خانهای ویلایی بود، دریافتند در حالی شعلههای آتش خانه را در کام خود میکشد که هیچ یک از ساکنان آن در منزل حضور ندارند.
با تلاش آتشنشانان مهار آتش ساعتی به طول انجامید، آتشنشانان با بررسی خانه نیمه سوخته دریافتند، دپوی پوشاک در بخشی از منزل علت این حادثه بوده است.
این در حالی بود که آتشنشانان در بررسیهای دقیقتر و تخصصی دریافتند شواهد نشان از عمدی بودن حریق میدهد.
صاحبخانه هنگامی که از این حادثه مطلع شد با حضور در پلیس، به ماموران گفت که چون انبار کارخانه از پوشاک پر شده بود به اجبار بخشی از خانهاش را به انبار تبدیل کرده است.
با ثبت این اطلاعات پروندهای در مورد رسیدگی به این حریق عمدی در پلیس آگاهی باز و رسیدگی به آن در دستور کار کارآگاهان پلیس قرار گرفت بررسیهای ماموران در مرحله ابتدایی قرار داشت تا اینکه هنوز ساعتی از این حادثه نگذشته بود که صاحبخانه کارآگاهان را در جریان مفقود شدن دختر 9 سالهاش به نام «سحر» قرار داد.
پدر«سحر» به کارآگاهان گفت که براساس برنامه روزانه دخترش هر روز صبح با سرویس به مدرسه میرفت و هنگام ظهر، همان سرویس او را به خانه برمیگرداند، اما تا عصر خبری از او نشده بود و هیچ فردی نیز از وی خبر ندارد.
براساس اظهارات پدر«سحر» کارآگاهان راننده سرویس مدرسه را احضار کرده تا با تحقیق از وی سرنخی از سرنوشت دختر مفقودشده بدست آوردند.
این مرد به ماموران گفت که سه سال است که راننده سرویس مدرسه است و در این مدت همیشه «سحر» را مقابل خانه پیاده کردم و روز حادثه سحر به طرف در خانه رفت و کلیدش را از داخل جیب روپوشش بیرون آورد تا وارد خانه شود، اما چون من عجله داشتم، حرکت کردم.
با توجه به اظهارات راننده سرویس و با توجه به متمول بودن خانواده «سحر»، فرضیه آدمربایی قوت گرفت.
تحقیقات ادامه داشت و در چنین شرایطی کارآگاهان از پدر «سحر» خواستند در صورتی که آدمرباها با وی تماس گرفتند با آنان قراری صوری ترتیب دهد.
سه روز از ناپدید شدن سحر 9 ساله گذشت اما خبری از آدمربایان احتمالی نبود تحقیقات کارآگاهان برای یافتن سرنخی از سحر ادامه داشت تا اینکه ظهر 25 آبان ماه همان سال، ماموران پلیس با چهره مضطرب سه شاگرد مدرسه روبرو شدند که ادعا میکردند در حالی که از یکی از کوچههای حوالی خیابان منصور عبور میکردند با یک پاکت در وسط کوچه روبرو شدند.
اظهارات این سه پسربچه خط بطلانی بر فرضیه آدمربایی پلیس کشید چرا که یکی از بچهها هنگامی که برحسب شیطنت ضربهای به پاکت زد با صحنه عجیبی روبرو شد چرا که سر یک دختربچه از داخل پاکت بیرون افتاد.
اظهارات این سه نوجوان و با حضور افسران پلیس آگاهی پایتخت مشخص شد سر بریدهای که پسران نوجوان آن را پیدا کردند، متعلق به «سحر» 9 ساله است.
با مشخص شدن قتل سحر 9 ساله، پرونده برای بررسی تخصصی در اختیار کارآگاهان جنایی پلیس آگاهی قرار گرفت و آنان تلاش خود را برای رازگشایی از این جنایت آغاز کردند و با توجه به یافتهشدن سر کودک تلاشها برای یافتن جسد او بینتیجه ماند و جنازهاش کشف نشد.
با توجه به مدارک پرونده، اینبار کارآگاهان فرضیه انتقامجویی از پدر «سحر» را مدنظر قرار دادند چرا که این مرد به خاطر گستردگی فعالیت اقتصادی با افراد زیادی داد و ستد داشت و اختلافات مالی احتمالی میتوانست به انگیزه خوبی برای انتقامگیری از او تبدیل شود.
به این ترتیب با کمک پدرسحر، فهرستی از مظنونان احتمالی تهیه شد، اما کارآگاهان در بررسی وضعیت این افراد دریافتند هیچ کدام از آنان نمیتوانند انگیزههای کافی را برای کشتن «سحر» داشته باشند.
با گذشت سالها از این جنایت، ازآنجا که پدر دختر9 ساله همچنان خواستار مشخصشدن متهم به قتل دخترش است، پرونده برای رسیدگی به شعبه 1156 مجتمع قضایی بعثت ارسال شد.
درجریان رسیدگی به این پرونده به دلیل این که هیچ سرنخی از متهم یا متهمان به قتل وجود ندارد، قاضی محمدرضا گیوکی، از اولیای دمخواست با دریافت دیه از بیتالمال پرونده مختومه شود، اما با اصرار پدر «سحر» به کشف واقعیت پرونده پس از 14 سال از زمان جنایت بار دیگر به اداره دهم پلیس آگاهی ارجاع داده شد، تا کارآگاهان پلیس آگاهی بار دیگر تلاش خود را برای رازگشایی از زوایای پنهان این جنایت بکار گیرند.