آفتابنیوز : آفتاب: کارمندنیوز: از گذشته تاكنون فروش زنان در افغانستان رفتاری ناپسند در تمام ملل بوده و هیچ گاه تاریخ این سنت غلط را مورد تایید قرار نداده، اما قوم خوگرفته به رفتارهای اینچنینی، این رفتار خلاف مذهب و انسانیت را به دست فراموشی نسپردهاند و اینچنین است كه در قرن بیست و یكم میلادی هنوز كالایی به نام زن توسط افغانها خریداری میشود و عجبا كه بخشی از این كالا توسط هموطنان خوش غیرتمان كه گرسنگی امانشان را بریده، به این كشور صادر میشود و تاسف برانگیزتر، تلاش برای نادیدن و سرپوش گذاشتن بر چنین فاجعهای است.
تصور میكنید یک كارگر افغانی پس از جمعآوری چند میلیون تومان دستمزدش در ایران كه به عنوان نیروی كاری جایگزین كارگر ایرانی دریافت كرده، با رقمیكه ارزشش در افغانستان چندین برابر ایران است، چه میكند؟ برخی با سرمایهشان راهی اروپا میشوند كه بعضا به دست قاچاقچیان انسان در راه تلف شده یا توسط پلیس دستگیر میشوند و دستهای دیگر به مقصد میرسند.
برخی دیگر با این سرمایه در ایران سرمایهگذاری میكنند و زن ایرانی یا افغانی اختیار میكنند و حتی تلاش میكنند تابعیت ایرانی بگیرند. گروهی دیگر اما راهی افغانستان میشوند و برای خود با حاصل كارشان در ایران، ملک و همسر تهیه میكنند و همسر را همانگونه تهیه میكنند كه ملک را میخرند.
بسیاری از آنها، زنان شهرستانی ایرانی (به خصوص زنان خراسانی و بلوچ) را كه ظاهری به مراتب بهتر از زنان افغان دارند، به عنوان زن اول، دوم و حتی سوم برمیگزینند و با مبلغی معادل چند صدهزار یا نهایتاً دو میلیون تومان به خواستگاری رفته و تحت عنوان ولیمه، زن مورد نظر را میخرند و در مقابل آنچه شنیده میشود، پاسخ مثبت پدری خوش غیرت است كه امكان سیر كردن شكم سایر اعضای خانوادهاش را ندارد و ناچار فرزندش را میفروشد تا سیر بخوابد! عموماً افغانی ها با این وعده كه دختران را از ایران خارج نمیكنند، پدران كم عاطفه را راضی میكنند، اما پس از مدتی، زنان ایرانی را كه چون ملكشان، متعلق به خویش میدانند، به افغانستان میبرند و گاه خشونت و تبعیض بر این دختركان ایرانی پس از چند سال، چهرهای تكیده از این ایرانیان نشسته با افغانها باقی میماند.
فاجعه آنجاست كه این زنان همان گونه كه خریده شدهاند، پس از به دنیا آوردن ۵ یا ۶ فرزند طی ۶ تا ۸ سال و فرسوده شدن بر اثر شدت زاد و ولد و زندگی سخت، طبق سنت برخی اقوام افغانستان فروخته میشوند و شوهرانشان زنان جوان دیگری به جای ایشان میخرند.
البته این اوج عقبماندگی فرهنگی این كشور را نشان میدهد، چرا كه اگر مردی به چنین سنتی تن در ندهد، از سوی دیگر مردان به طعنه نامرد خطاب میشود! این روایتی است حقیقی از دختران وطن كه در سرزمینی غریب، مظلوم واقع میشوند، اما مردم ایران حتی به قدر خرد شدن یک برگ پاییزی زیرپای عابرین این روزها نیز، صدایشان را نشنیدهاند.
فاجعهای كه برایش هنوز فریادرسی یافته نشده و به دلایل غیرقابل قبول، در قبالش نیز همواره سكوتی وهم انگیز اختیار شده، در فیلم مستند گیسوی آشفته من (My Disturbed Hair) اثر ماجد نیسی به تصویر كشیده شده است.
یكی از سوژههای متعدد حاضر در این اثر فقط ۲۲سال دارد، با چهار تولد بچه پیاپی، شوهرش قاچاقچی است و در غیاب شوهرش برادر شوهرهایش به او تجاوز میكنند و یكی از بچههایشان را نیز از آنها دارد و در واقع حرامزاده است. در این شرایط، برادران شوهرش به او میگویند در صورت افشاء موضوع او را خواهند كشت!
این اثر كه برنده بهترین فیلم مستند داوران انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران در جشنواره كوثر و برنده جایزه دوم این جشنواره و جزو ۱۶ فیلم مستند برگزیده سال ۸۵ به انتخاب خانه سینما بوده، اما به دلایلی چندان مورد توجه قرار نگرفته! و این فیلمساز جوان كه حق مطلب را در این اثر راجع به این موضوع ادا كرده، حتی نتوانسته برابر تاثیرگذاری این فیلمش، از جشنوارهها جایزه بگیرد.
اگر مطبوعات ما آزادی بیشتری داشتند می توانستند با آگاهی رسانی بیشتر در سطح کشور و رسانه های تصویری مسئولین خواب آلود را بیدار کنند.