آفتاب-محمدجواد حقشناس(دیپلماسی ایرانی): تحولاتى که در مصر رقم خورد قطعهاى از پازلى است که در منطقه خاورمیانه در حال شکلگیرى است. تحولاتى که از منتهى الیه شمال غربى افریقا یعنى از تنگه جبل الطارق تا شبه جزیره عربستان در تنگه باب المندب را شامل مىشود.
این حوادث مبتنى بر مجموعهاى از اعتراضهاى مردمى و جنبشهاى فروخفتهاى است که ریشه در چندین دهه از فشارهاى ناشى از استبداد حاکمان آنها که متکى بر دنیاى غرب بوده و از طرف دیگر مجموعه اى از ناکارامدىها و فساد در حوزههاى مالى، ادارى و اجتماعى را در کشورشان رقم زدند و از طرفى با ایجاد محدودیتهاى سنگین و قابل توجهى در عرصه آزادیهاى سیاسى و واگذارى حقوق اساسى مردم به آنها زمینه فشار را به حداکثر رساندند و با اتخاذ سیاستهاى خارجى در رابطه با مناقشه اعراب واسراییل به نوعى مشکل افکار عمومى را در سطح نخبگان، جوانان و نظامیان این کشورها دامن زدند.
این مجموعه عوامل موجب ایجاد رفتارها و واکنشهایى شده که برخى از نتایج آن بازتابهاى منطقهاى و برخى از انها بازتابهاى بینالمللى و برخى از آنها داراى بازخورد ملى بوده است.
در دهه گذشته دنیا پس از فروپاشى شوروى و پایان یک جهان دو قطبى حدود یک دهه را با تلاشهاى صورت گرفته توسط امریکا که قصد شکل دهى یک جهان تک قطبى و یک هژمونى خاص داشت، شاهد یک اتفاق نادر در حوزه مسایل بین المللى بوده و ان تهاجمىبود که به منافع استراتژیک و حیاتى امریکا در نیویورک و واشنگتن توسط گروهى که بعدها به القاعده شهرت یافت، صورت گرفت. بزرگترین مرکز اقتصادى نظام بین الملل یعنى برجهاى دوقلو و مرکز نظامى جهان پنتاگون در اثر این تهاجم به اتش کشیده و ویران شد. ضلع سوم کاخ سفید بود که به عنوان قطب سیاسى بود و به نتیجه نرسید.
بعد از این اتفاقات ما شاهد دو تهاجم بزرگ در اروپا بودیم، متروى لندن و مادرید در شمال و جنوب اروپا از این تهاجم در امان نماند. این اتفاقات نشان از پدیده جدید در عرصه روابط بین الملل بود که بعدها به عنوان جایگزین جدى در رابطه با رقابتى که قبلا امریکا به عنوان مقابله با شوروى در یک دنیاى دو قطبى اعمال مىکرد. دنیای غرب تمام هم وغم خود را براى مقابله با این پدیده نوین و نگران کننده که در اعماق صدها میلیون انسان غربى ریشه دوانده، گذاشته بود.
در بررسى میان مدت و بلند مدت شکل گیرى این پدیده بخش زادگاه این حرکت و واکنش در منطقه خاورمیانه و از دورن کشورهایى همچون عربستان که زادگاه بن لادن و مصر که زادگاه الظواهرى مرد شماره دو القاعده و عنصر تشکیلاتى القاعده است و همچنین عزام به عنوان رهبر ایدوئولوگ این مجموعه در فلسطین و مجموعه اى از افرادى که با گرایشهاى شدید رادیکالى و ضد غربى نوعى برگرفته از خوانش ایدوئولوژى اسلامى، عامل و محرک این اتفاقات قلمداد مىشدند.
در بررسى بیشتر مشخص مىشود که وجود دولتهاى مستبد و وابسته به غرب، به نوعى در رابطه با سیاستهاى اعراب و اسراییل در چهرههایى چون بن على و مبارک و برخى از رهبران کشورهاى حوزه خلیج فارس ظهور پیدا مىکند. زمینه بروز و ظهور چنین رفتارهاى رادیکالى در این کشورها لزوما بازخورد منطقه اى ندارد و مىتواند تبدیل به یک حرکت و جنبش جهانى شود و متکى بر افکار عمومىو گسترده بر تمام دنیا نتیجه چنین رفتارى در سطح منطقه بوده است.
از طرف دیگر به نظر مىرسد گفتمانى که غرب در دورهاى که حاکم بر دنیاى دو قطبى در برابر خطر کمونیسم و براى حفظ منافع خودش در منطقهاى که شریان انرژى در دستان آن بود، نیاز به یک متحد چشم و گوش بسته و گوش بفرمان داشت که با پایان دوره دوقطبى و فروپاشى شووروى ما شاهد تغییر و تحولات جدى در اروپا هستیم. به عبارت دیگر اروپاى شرقى دچار تحول شد اما این تحولات در منطقه خاورمیانه که در ان دوران شکل گرفته بود، خودش را نشان نمىداد و به نوعى با انجماد سایسى در منطقه روبرو بودیم. به نظر مىرسد با توجه به مجموعه سیل دانایی و اگاهىهایى که در سطح این جوامع که عمدتا جوان و داراى اقشار قابل توجهى که داراى تحصیلات عالیه دانشگاهى هستند و مراودات زیادى با دنیاى خارج دارند، شرایط به گونه دیگری درحال شکلگیری بود.از جمله همانند مصر با حدود ۱۰ میلیون توریست در سال و تونس با حدود ۷ میلیون توریست در سال و با گسترش تکنولوژى در عرصه رسانهاى همانند تویتر و فیس بوک و دسترسى گسترده به اینترنت که از کنترل دولتهاى سنتى و نظامىبا عمق بیش از سه دهه خارج است، تغییر و تحول اساسى در میان اقشار مختلف مردم در این جوامع ایجاد مىشود. آن نگرانى و یا خشم فروخفتهاى که از نوع رابطه با اسراییل شکل گرفته در یک ارتش با سابقه و مقدر در مصر عملا زمینه تداوم جکومتى مثل مبارک را با علامت سوال مواجهه کرده است. این امر زمانى خود را بیشتر نشان مىدهد که ما شاهد هستیم که مبارک براى تداوم حکومت خودش فرزند خود را که جمال است به عنوان کاندیداى بعد از خودش معرفى مىکند. درحالیکه ماشاهد هستیم مصر از سال ۱۹۵۲ با کودتاى افسران جوان نزدیک به شصت سال است که توسط ارتشیان مصرى اداره شده است. ارتش در مصر داراى سازمان قوى، منسجم و داراى اعتبار ملى و منطقهاى است. شاید بتوان نقش ارتش در مصر را با نقش ارتش ترکیه یا پاکستان قبل از ۱۹۷۰ مقایسه کرد. به نظر مىرسد با مجموعه اتفاقات در مصر بخصوص بعد از تحولات در امریکا در انتخابات ریاست جمهورى و به قدرت رسیدن اوباما و شعار تغییر، ما باید منتظر تغییرات اساسى در منطقه خاورمانه بودیم که دیر یا زود این سیاستها نتیجه خود را نشان دهد. سیاستى که در برههاى پس از یازده سپتامبر توسط دولت جمهورى خواه بوش تحت عنوان خاورمیانه بزرگ در عراق و افغانستان دنبال شد اما با شیوه کاملا مستقیم و خشن و با دخالت مستقیم نظامیان و بدون همراهى با سایر متحدین خودش و با هزینه بسیار بالاى مالى و انسانى دنبال شد.
به نظر مىرسد با رویکردى که حزب دموکرات واوباما داشته و با اعلام حضورى که در دانشگاه الازهر داشت و با جهان عرب سخن خود را مطرح کرد. این بود که به دنبال حل مسایل بنیادین خودش براى تغییر استراتژى مقابله با نیروهاى بنیادگرا و از بین بودن انهاست. طبیعى است که در این رابطه اتفاقاتى که در منطقه شکل گرفت با توجه به نوع کنترلى که غرب بر شبکههاى اجتماعى مثل فیس بوک دارندو نقشى که شبکهها در راه اندازى جنبشهاى اخیر مردمىداشتند. به نظر مىرسد که به نوعى مدیریت سیاسى و بین المللى غرب در جهت نوعى کنترل و هدایت این امواج برخاسته از موج اتشفشان مردمىاست که خسته از استبداد سى ساله، خسته از تحقیر بلند مدتى که رهبرانشان در قبال اسراییل به مردم و نخبگانشان تحمیل کردند. مردم خسته از تفاوت رفتار و ناکارامدى این حکومتها به خصوص در حوزههاى اجتماعى و اقتصادى این حرکتها را رقم زده اند. غرب نیز زمینه هدایت و انتقال اثار این جنبش که خیلى با منافع درازمدت غرب تضاد نداشته باشد، را برعهده گرفته است. گرچه شروع ماجرا شاید در ابتدا با برخى از سردرگمیها و به نوعى اتفاقاتى که ناشى از عدم امادگى اولیه به دلیل سرعت این حرکت در رهبران و سیاست مداران غربى شکل گرفت.
اما اتفاقاتى که نتیجه شکل گیرى این مسایل در مصرشده، میتوان به این مورد نیز اشاره کرد که شاهد بى طرفى و سکوت ارتش در مصر بودیم و با توجه به نوع وابستگى ارتش این کشور به امریکا در خلال سى سال گذشته که یک میلییارد و سیصد میلیون دلار از امریکا کمک مالى مىگرفت، عملا نوعى چراغ سبز برای جنبش که در قاهره شکل گرفته، محسوب میشد. همچنین نوعى اقدام عدم حمایت مبارک و خاندانش و عمر سلیمان که نماینده سازمان اطلاعاتى در مصر رانیز یدک مىکشید. نهایتا شاهد تصمیم گیرى ستاد عالى ارتش هستیم که با درخواست مبارک موافقت نمىکند و مبارک مجبور مىشود که علیرغم خواستش و خواست سازمان اطلاعاتى مصر از قدرت کنارهگیرى کند.
اولین واکنش ارتش پس از این ماجرا اعلام وفاداریست به پیمانهایى که مصر با همسایگان خود مىبندد. نکتهاى که امروزه مدنظر است با توجه به اینکه ارتش مهلت شش ماههاى گرفته که بتواند با تغییراتى که در قانون اساسى شکل خواهد گرفت زمینه یک انتخابات را فراهم اورد. ما باید حداقل تا یک سال اینده منتظر نوع تغییراتى که نظامیان وعده اش را داده باشیم، باید ببینیم که چه آیندهاى براى مصر رقم خواهد خورد.
اما درباره موضع گیرى وزیرخارجه جدید مصر نیز باید گفت،به نظر مىرسد براى اینکه مصر به ارامىبتواند به عنوان یک کشور تاثیر گذار در جهان عرب، افریقا و در دنیاى اسلام با توجه به سابقهاى که دارد و نخبگان تاثیرگذارى که در جهان سوم داشته همچون جمال عبدالناصر، البرادعى و عمر موسى و پطروس قالى، موقعیت خود را پیدا کند. نیاز به بازسازى چهره خود دارد وپاسخ به جنبشها درنتیجه تحرکهایى که در قاهره و مناطق دیگر و برکنارى مبارک از قدرت داشت، داده شود.این بخش باید در سیاستهاى سى سال گذشته در مصر حداقل براى بازسازى وجهه عمومىمصر و پاسخ به انتظارات جوانان و انقلابیون باشد، باید درباره اسراییل از خود موضع جدیدى نشان دهد. طبیعى است که این خواسته درباره محاسبهاى که توسط مصر در رفح و غزه شکل گرفته بود، پایان پذیرد.
مصر به سمت مدلى که در خاورمیانه جواب داده حرکت مىکند، و ان مدل حکومتى که حزب عدالت وتوسعه در ترکیه از خود نشان داده و ترکیبى از مسلمانان تکنوکراتى است که با تکیه بر منافع ملى و افزایش رفاه در میان شهروندان و ایجاد یک اعتبار در میان کشورهاى خاورمیانه حرکت مىکنند و در عین حال مشکلى رابراى نظم جهانى و یا غرب فراهم نمىکنند. امروزه ترکیه به عنوان عضوى از ناتو و کشورى که خواهان پیوستن به اتحادیه اروپاست و در عین حال در برابر رفتارهاى خشونت امیز و مغایر با حقوق بشر اسراییل مقابله مىکند. همچنین رییس جمهور و نخست وزیر این کشور به شرایع اسلام پایبندى نشان مىدهند ولى در عین حال با اسراییل هم رابطه دارند و تا زمانى این رابطه برقرار است که منافع ملى ترکیه را مورد خطر قرار ندهد و با اهدافی که ترکیه در منطقه دنبال مىکند مغایرت نداشته باشد. این مدل به عنوان مدل موفق و کم هزینه داراى طرفدارانى در نخبگان ارتش و در سایر جوامع است. طراح سیاست خارجى ترکیه یعنى داوود اغلو مورد توجه الگوى اقاى العربى شده است. به دلیل اینکه اقاى نبیل العربى سابقه بسیار خوبى که در دنیای سیاست داشته و به عنوان نماینده در سازمان ملل و دادگاه لاهه بوده، طبیعى است که ما شاهد تعدیل رفتار مصر با اسراییل هستیم وعدم تکرار سیاست مبارک و ابوالغیظ و رفع محدودیتها در رابطه با غزه هستیم. از غزه کمکهاى انساندوستانه و بشردوستانه به آنها بیشتر برسد و به نوعى شاهد تقویت موقعیت فلسطینىها خواهیم بود. بنابراین اسراییلىها از روشهای خشونتامیزى که طى چندسال اخیرداشتهاست به ویژه در خصوص شهرکسازی، دست برخواهد داشت.
به نظر میرسد با تغییراتی که در مصر و اردن و لبنان صورت گرفته اسراییل به صرافت بیفتد که برای منافع ملی خودش این نگرانیها و تحولات را جدی بگیرد. و برای اینکه فرصت را از دست ندهد به سمت یک مصالحه حداقلی به سمت فلسطینیها برود و با شناختن مرزهای بین المللی و به رسمیت شناختن سرزمینهای فلسطینی که هم افکار عمومی جهان و هم کشورهای همچون کشورهای اتحادیه اروپا و امریکا را پاسخ دهد. با توجه به اینکه اسراییل در طول این دو سال به خواستههای اوباما و حزب دموکرات پاسخ مناسبی نداده است، بنابراین باید تلاش بیشتری در جهت تامین منافع این کشورها گام بردارد.
با توجه به تحولاتی که در شمال افریقا در حال رخ دادن است، به نظر میرسد که اسراییل بخواهد خود را هماهنگ کند و درراه تثبیت موقعیت خودش گام بردارد.
تحول در روابط سیاسی با ایران
طبیعی است که رابطه خصمانهای که در دوران مبارک به دلیل برخی حساسیتهای وی که به جهاد اسلامی و ترور سادات و مواضعی که قبلا تهران داشت از یک طرف و عدم اصرار تهران به مواضع گذشته خود و موضعی که اقای احمدی نژاد اصرار به برقراری ارتباط با مصر و مواضعی که در امارات در قبال مصر داشت و حتی اعزام نماینده ویژه خودش به دیدار مبارک، نشان از اشتیاق طرف ایرانی برای برقراری رابطه با مصر داشته و بیشتر طرف مصری بود که استنکاف میکرد. اما امروز دیگر دلیلی برای این استنکاف وجود ندارد و همانطور که دیدیم همراهی برای عبور ناوگان نظامی ایران از کانال سوئز از خود نشان داد و نقشی که امروزه اخوانالمسلمین با موقعیتی که در میان مسلمانان و روشنفکران دارد که شاهد حضور یکی از رهبران اخوان در ایران بودیم. تمامی این عوامل نشان دهنده آن است که نظامیان حاکم بر مصر مشکل جدی برای ایجاد یک رابطه معقول حداقلی با ایران نداشته باشند. به نظر میرسد که دو کشور به سمت برقراری یک ارتباط معقول با پیششرطهایی که منجر به سوء تفاهم یا بحث مداخله نشود، پیش بروند.
درباره حزبالله هم باید که دیگر آن رفتار تند و دفعی حکومت مبارک که در مقابل حزبالله برای شکستن محاصره غزه وجود داشت، پیگیری نشود. و این روابط به نوعی بازسازی شود که با توجه به موقعیت حزبالله که در میان جوانان عرب دارد دیگر سیاستهایی که مبارک در قبال آنها داشت، به مرور زمان تغییر خواهد کرد. البته ذکر این نکته ضروری است که ما چرخش صدوهشتاد درجهای نخواهیم داشت و ارام ارام یخ روابط سرد و نامناسبی که بین ایران و مصر و حزبالله و مصر وجود داشته با تغییراتی که در مصر بوجود امده، شاهد بهبود روابط باشیم.
لازم دیدم به اطاع ایشان برسانم، به گمان من خداوند هم از خاورمیانه روی برگردانده است.