آفتابنیوز : آفتاب: سایت گل نوشت: در آستانه نوروز، هشت پوش سیاه فرجام فوتبال ایران هنوز روی ویرانهای خاطرات دیروزش با روزگار مدارا میکند. ناصر محمدخانی هرچند میگوید با اجرای حکم شهلا خیالش راحت شده است اما آنچه بر زبان میآورد همه آن چیزی نیست که روزهای کبود برسرش آوردند و تنهاییاش ضرب در هزارشد. ناصر در گفتوگویی با ویژهنامه نوروزی جامجم از روزهای آشناییاش بالاله، شهلا و... میگوید و در این بین فرضیه تازهای را مطرح میکند.
به گزیدهای از جدیدترین حرفهای او توجه کنید:
1-تیر یا مرداد 69 با لاله ازدواج کردم. وقتی در قطر بازی میکردم با او آشنا شدم. او علاقه عجیبی به پرسپولیس داشت و پدرش مرحوم هوشنگخان هم عاشق فوتبال بود. یک شب با پدرش به هتل آمد. من و حمید درخشان را به شام دعوت کردند. سال 65 بود و من خانه آنها رفت و آمد میکردم تا این که یک روز مادر لاله با من حرف زد و گفت: لاله تو را دوست دارد و پیراهن تو را میپوشد. اگر تصمیم به ازدواج داری او زوج مناسبی برای توست. بعداز آن به تهران زنگ زدم و ماجرا را به مادرم گفتم و ایشان هم به من اجازه داد. بعد هم در هتل شرایتون عروسی گرفتیم و من خانهای را در میرداماد، میدان کتابی خریدم که قربانگاه لاله شد.
2-من چوب صداقتم را خوردم. تا زندهام لاله در دلم جا دارد. بسیاری بدون آن که از من شناخت داشته باشند مرا نزد خود محاکمه کردند و برایم حکم بریدند. خانواده لاله مرا بخشیدهاند.
مادرش میگوید: ناصر! تو قربانی صداقتت شدهای و از تو سوءاستفاده کردهاند. با بچههایم هم مشکلی ندارم. علی پسر بزرگم حالا برای خودش مردی شده و چند روز پیش به من میگفت ازدواج کن. با این وضعیت نمیتوانی به زندگی ادامه دهی. لاله هم آنقدر بزرگوار بود که حالا من را بخشیده. مطمئنم.
3-خانواده شهلا می دانستند او با من زندگی میکند.
4-پدر و مادر لاله به شهلا قول داده بود که بیا حرف بزن تخفیف میدهیم. چه تخفیفی من نمیدانم.
5-من عقیده دارم شهلا به تنهایی نمیتوانست قاتل باشد. چون لاله از او قویتر بودوبه راحتی میتوانست از خود دفاع کند. لاله ورزشکار بود و جثه شهلا کوچک. او همدست داشت اما تا لحظه آخر نخواست اسمی از همدستانش بیاورد. نمیدانم چرا اما او رازش را به گور برد و اصرارهای من برای معرفی همدستانش بینتیجه بود.
6-وحید قلیچ دروغ نمیگفت. او وقتی در هواپیمابه من خبر مرگ لاله را داد گفتم بالاخره نامردها کار خودشان را کردند. راستش را بخواهید 3 روز قبل از رفتنم به آلمان یک خودرو پراید یا پژو را دیدم که به فاصله نزدیکی، خانه مرا تحت نظر دارند. 2 بار آنها را دیدم. حتی موضوع را با مادرخانمم هم در میان نهادم. او ولاله هم حرفهای من را تایید کردند و گفتند که آنها هم چندبار این زن و مرد را دیدهاند. منظورم از نامردها آنها بود.
7-مگر شهلا چه کسی بود که بخواهد لحظه آخر به من نگاه کند یا نکند؟ او به خاطر خجالتی که داشت به من نگاه نکرد. او با قتل همسر ناصر محمدخانی معروف شد. همین.
ناصر محمدخانی .....