آفتابنیوز : آفتاب- علی شکوهی(نقدزمانه): این روزها عزتالله سحابی در بستر بیماری است و خانواده او از همه خواستهاند که برای سلامتی او دعا کنند. تدبیر با خانواده و دعا از مردم اما تقدیر دست خداوند است. پیرمرد از این بیماری برهد یا تسلیم تقدیر الهی شود، مبارزاتش در تاریخ و نجابتش در باورها و خاطرهاش در اذهان دوستان و همرزمانش خواهد ماند.
سحابی از بازماندگان نسلی است که اسلام و ایران را با هم میخواستند و یادگاری از مبارزان مسلمانی است که از نهضت ملی شدن نفت تا پیروزی انقلاب را در صحنه بودند. وی در این دوره ۲۵ ساله، چهار بار دستگیر و محکوم شد. پس از انقلاب، جدا از چند ساله اول انقلاب که مسئولیتهایی را بر دوش داشت، در دیگر سالهای عمرش به مثابه یک منتقد و مخالف حکومت قلمداد میشد و به همین دلیل زندان پس از انقلاب را هم تجربه کرد.
از نظر سیاسی و اندیشهای قطعا من با ایشان اختلافات جدی دارم و اگر قرار بر ترسیم مرزهای اعتقادی و سیاسی باشد، خیلی از موارد را میتوانم ذکر کنم اما نکته مهم این است که برخی از مخالفان، از صفاتی برخوردارند که انسان را وادار به احترام میکنند. مرحوم بازرگان، مرحوم یدالله سحابی (پدر عزت) و خود عزتالله سحابی از چهرههایی بودند که در طی این سالها، علیرغم همه اختلافاتی که با آنها داشتم اما هرگز بزرگی و احترامشان را فراموش نکردم.
روحیه انقلابی او در سالهای اول انقلاب، حتی دوستان وی را میرنجاند. در اسناد نهضت آزادی دو سند وجود دارد که با بقیه اسناد نمیخواند و با مواضع عمومی نهضت آزادی سازگار نیست. اولی مربوط است به نقد دولت موقت و اعتراض به طرحهای گام به گام مرحوم بازرگان و روحیه انقلابی نداشتن دولت انتقالی و دومی هم مربوط به حمایت نهضت آزادی از تسخیر لانه جاسوسی است. چند سال قبل در سفر به افغانستان از ابراهیم یزدی علت انتشار این دو بیانیه را پرسیدم. توضیح داد که در آن مقطع، عزتالله سحابی و همفکرانش بر دفتر سیاسی نهضت آزادی غلبه داشتند و مواضع خودشان را منتشر میکردند که مورد تایید بازرگان و من نبود. معلوم شد که آن دو نقطه مثبت برجسته در کارنامه نهضت آزادی مربوط به سحابی است.
در سالهای دور وقتی سردبیر کیهان هوایی بودم، در مراسم ختمی، وی را دیدم – شاید مراسم ختم همسر محمد ترکمان، مورخ – و از او خواستم که درباره مسائل اقتصادی و مرتبط با برنامههای سازندگی با ایشان گفتگویی داشته باشیم تا در کیهان هوایی منتشر کنیم. او از عملکرد حکومت در حوزههای سیاسی ناراحت بود و قبول نکرد و بیشتر اصرار داشت که در باره وضعیت سیاسی کشور با هم حرف بزنیم و ما میدانستیم که آن حرفها، اجازه انتشار ندارد و در نتیجه مصاحبه صورت نگرفت.
سالها قبل به خاطر مصاحبهای که از عزتالله سحابی خوانده بودم، یادداشتی را در تقدیر از ایشان در روزنامه انتخاب منتشر کردم. در آن یادداشت نوشتم که ما با هم اختلاف نظر داریم اما متاسفم که برای او محدودیت ایجاد میشود، نقدهای او را تحمل نمیکنند، به خیرخواهیهای او گوش نمیدهند و انصاف او را با مقابله به مثل پاسخ نمیدهند. عنوان نوشته من این بود: «انصاف، شیرین است». سحابی در آن مصاحبه گفته بود که ما راضی به شکست نظام و سرنگونی حکومت نیستیم و برای حفظ ایران هم که شده، خواستار بقای حکومتیم. شاه میگفت من اگر بروم، ایران ایرانستان میشود و نشد چون همین روحانیت آن را حفظ کرد. الان هم اگر این حکومت از بین برود، ما چندتا چهره پیر ملی مذهبی قادر به اداره امور نیستیم و بنابراین، ایران حتما ایرانستان میشود و ما این را نمیخواهیم. ما فقط خواستار اجرای قانون اساسی و اصلاح روشهای حکومت کردن و مملکتداری هستیم و بس. من هم از شیرینی همین انصاف سخن گفته بودم.
چندین سال قبل، در مراسمی که کانون زندانیان سیاسی مسلمان برای بزرگداشت مرحوم صفر قهرمانی (قهرمانیان) بر پا کرده بود، به دلیل عضویت در کانون، شرکت کردم. مرحوم قهرمانی مریض بود و شرکت نکرد و صرفا یک پیام فرستاد که با نام خدا شروع شده بود. برای ما که صفر را به عنوان قدیمیترین زندانی سالهای قبل از انقلاب، یک عضو فرقه دمکرات یا حزب توده میدانستیم، این پیام جالب توجه بود. از قدیمیهای عضو کانون دعوت کردند که در باره صفر قهرمانی سخن بگویند و با اصرار، عزتالله سحابی با همان عصایش پشت تریبون قرار گرفت و علیرغم اختلافات زیادی که با صفرخان داشت اما در تعظیم او سخنان خوبی گفت و خاطرات خودش با او را در چند مقطع از جمله در زندان برازجان تعریف کرد. این آخرین باری بود که او را دیدم.
سحابی از کسانی است که در طی سالهای بعد از انقلاب، هرگاه سخن از یک متخصص مسلمان پاکدست دلسوز حوزه برنامه و بودجه مطرح میشد، بلافاصله نام او به میان میآمد. نقدهای کارشناسانه او به وضعیت اقتصادی کشور، میتوانست فرصتی مناسب برای شناخت ضعفها و اشکالات کار باشد ولی متاسفانه از این فرصت استفاده نشد که هیچ، بلکه او را به دلیل طرح همین نظرات، مورد بیمهری هم قرار دادند. اکنون هم که شرایط به گونهای است که خیلی از خودیهای نظام سیاسی هم در زندان و محدودیت و محرومیتند و طبیعی است که بر امثال سحابی کار سختتر هم شده است.
رنج او از ناگواری روزگار و شرایط نامساعد سیاسی کشور در کنار رنجی که از زندانی بودن بستگانش برده است، آخرین خاطرهای است که در یاد او از این دنیای فانی مانده است. خداوند به او شفای عاجل دهد و عاقبت ما و ایشان را ختم به خیر کند.