کد خبر: ۱۲۹۰۶۴
تاریخ انتشار : ۲۱ خرداد ۱۳۹۰ - ۱۸:۱۸

روایت اصغرزاده از درگیری‌هایش با هاشمی درباره مهندس سحابی

آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: محمدابراهیم اصغرزاده از نمایندگان دور سوم مجلس به بررسی عملکرد جریان چپ در انتهای دهه 60 و ابتدای دهه 70 پرداخت.
 
گزیده از از گفت و گوی نماینده شورای شهر نخست تهران با ماه نامه نسیم بیداری در ادامه می آید:

- ما نه اطلاعی از پشت صحنه جنگ داشتیم و نه حق خودمان می­دانستیم وارد این قضایا شویم. این مناسباتی بود که از قبل بین مقامات عالیه کشور تفاهم شده­بود و آن­ها با خودشان تصمیم می­گرفتند. 

- انتخاب آقای هاشمی هم ربطی به مجلس نداشت و شاید حضرت امام محاسباتی کرده­بودند که وی با توجه به این­که رئیس مجلس است، قائم­مقام ستاد فرماندهی کل قوا هم باشد. 

- تعارض اصلی ما با آقای هاشمی­رفسنجانی بر سر قضیه قطعنامه نبود. چون مسئله قطعنامه را خود امام جلو می­برد و بعد هم محکم ایستاد و اجازه نداد کسی شک و شبهه­ای داشته باشد. حوادث مربوط به مرصاد و سپس مذاکرات قطعنامه یا نامه-هایی بین آقای هاشمی و صدام ردوبدل شد، چیزهایی نبود که مورد ایراد و انتقاد یا حتی سوال قرار بگیرد. ما فکر می­کردیم به دلیل اشراف امام به قضیه، مسائل در مسیر درست است. این­ها محل سوال نبود. به هر حال اختلاف ما با آقای هاشمی در مجلس خیلی زیاد نبود اما وقتی که ایشان رئیس جمهور شد، روابط مقداری شکرآب شد. 

- در مورد مسائل مربوط به جنگ، هاشمی رفسنجانی تا حدودی مجلس را در جریان می­گذاشت. در روزهای نزدیک قطعنامه ما از نامه­نگاری­هایی که شده بود و نظر آقای مهندس موسوی، محسن رضایی و نظر خود آقای هاشمی­رفسنجانی مطلع شدیم. آقای هاشمی در جمع ما در مجلس به این اعتراف داشت که ادامه جنگ برای­مان هزینه دارد و نمی­توانیم بجنگیم و شعار ادامه جنگ را یک نوع تندروی می­دانست و خود من تحلیلم این بود که آقای هاشمی در این­که به جنگ خاتمه داده شود، نقش دارد. منتهی شواهدی که داشتیم همین گزارشات رسمی بود تا زمانی که رسما اعلام شد. البته سقوط هواپیمای ایرباس و شهادت حدود 300 نفر از هم­وطنان نیز همه را متأثر کرد که علامتی جدی از طرف آمریکایی­ها برای پایان هرچه سریع­تر جنگ ارزیابی می­شد. 

- ما از طریق آقای موسوی­خوئینی­ها، خبردار شدیم که امام بعد از فتح خرمشهر علاقمند به پایان جنگ بودند و گفته بودند که جنگ تمام شود و در جلسه­ای با سران کشور این را گفته بودند. ولی بقیه آقایان نپذیرفته و گفته بودند ما برای صلح با عراق احتیاج به جای پایی داریم که بتوانیم مذاکره کنیم که این جای پا هم باید در عراق باشد. 

- هنگام معرفی وزرای کابینه اول آقای هاشمی، آقای فلاحیان وزیر اطلاعات بود و آقای­هاشمی گفت کسی جرأت نمی­کند از آقای فلاحیان صحبت کند. اما من اتفاقا به عنوان مخالف سخنرانی کردم که نطق مشهوری در مخالفت با وزیر اطلاعات شد. در آن نطق گفتم ایشان قدرت ریسک بالایی دارند و وزیر اطلاعات به دلیل حساسیت­هایی که هست باید کسی باشد که خیلی ریسک­پذیر نباشد و خیلی منطقی و مستدل حرکت کند. آقای فلاحیان رأی خیلی بالایی نیاورد اما تمام کابینه آقای هاشمی رأی آورد. 

- دو موضوع مجلس سوم را خیلی درگیر کرد؛ یکی مسئله دولت آقای هاشمی، یکی هم مسئله انتخابات خبرگان. در مورد دولت آقای هاشمی من اعتقادم این است که باید با آقای هاشمی کنار می­آمدیم و بی­توجهی ما به آقای هاشمی و نقدی که از دولت هاشمی داشتیم مقدماتی را فراهم کرد که او به جناح راست نزدیک شود به­گونه­ای که در ردصلاحیت حدود 80-70 نفر از کاندیداهای مجلس چهارم که حدود 40 نفرشان نماینده مجلس سوم بودند توسط شورای نگهبان، آقای هاشمی سکوت کرد. در حقیقت در مقابل سکوت آقای هاشمی ما ردصلاحیت شدیم و انتخابات مجلس چهارم به­گونه­ای برگزار شد که جناح چپ غایب بود.
من به شوخی می­گفتم ماه عسل آقای هاشمی با جناح راست شروع شده است. البته آن هم خیلی دیری نپایید و جناح محافظه کار در مقابل هاشمی موضع گرفت و سیاست­های دولت را به نقد کشید. اما در مجلس سوم به نظرم ما یک خطای استراتژیک کردیم. 

- آقای مهندس سحابی به دلیل نقشی که در شورای انقلاب و بعد در نظام بودجه­ریزی کشور داشت همیشه مورد احترام بود. به‌خصوص در ابتدای انقلاب در سال 58 وقتی من و دوستانم اقدام به تصرف سفارت آمریکا کردیم، وی از جمله کسانی بود که در حقیقت در شاخه جوانان نهضت آزادی به نوعی با ما ابراز هم­دردی و هم­دلی و از اقدام ما حمایت می کرد. به همین دلیل من خیلی برای ایشان احترام قائل بودم و الان هم احترام قائلم. مهندس سحابی را که دستگیر کردند، آقای هاشمی ­گفت او رویش زیاد شده­بود و می­خواستیم رویش را کم کنیم. دو، سه بار بین من و آقای هاشمی در مجلس سوم درباره این موضوع درگیری لفظی به­وجود آمد تا اینکه یک دفعه ایشان گفتند که «فلانی میخواهد اقتصاد کشور را به جایی برساند که مردم به‌جای برق با چراغ­موشی زندگی و با الاغ رفت­وآمد کنند.» من گفتم این حرف توهین است. 

- چند وقت بعد، آقای هاشمی نمی­دانم سر چه موضوعی به من گفتند اگر دفترتحکیم­وحدت رفتارش را اصلاح نکند، با تو برخورد می­کنم. آقای هاشمی سنت خوبی دارند و خاطرات روزانه­ می­نویسند. قطعا ایشان باید در خاطراتش نوشته باشد. 

24-  ساعت پس از پایان مجلس سوم و در آستانه مجلس چهارم، بازداشت شده و به سلول انفرادی زندان توحید که همان کمیته مشترک ضد خرابکاری قبل از انقلاب بود منتقل شدم. اتهامی که به من زدند اقدام علیه امنیت ملی بود ولی بازجویی ها پیرامون مواضع سیاسی من و به‌خصوص نطقهایم بود. از جمله مواضعی که راجع به مشروعیت عرفی و زمینی حکومت داشتم. بعد از بازداشت برای مدتی از سیاست کنار کشیدم.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین