آفتابنیوز : آفتاب: جریان انحرافی که این روزها مخصوصا از جانب اصولگرایان با اتهاماتی ریز و درشت مواجه میشوند، چه اهدافی را به عنوان برنامه خود در نظر گرفته است و آیا میتوان رابطه نامطلوب دولتی که عنوان اصولگرایی را روی پیشانی خود حک کرده با روحانیت را نتیجه عملکرد و رفتارافرادی دانست که هم انحرافی خوانده میشوند و هم نزدیکان احمدینژاد؟
آیا احمدینژاد بالاخره به اظهارات "همنظر"های سیاسی خود در خصوص جدایی از چهرههای نزدیک به خود که عملکرد نامتعارفی نشان داده اند، توجه نشان میدهد یا همچنان با وجود هجمههای پرشمار، نسبت به عملکرد اطرافیان خود حمایت را بر برخورد ترجیح خواهد داد.
این سئوالات بیپاسخ، این روزها به عنوان مهمترین سئوالهای سیاسی کشور در سطح جریان اصولگرایان مطرح است.
مرتضی نبوی عضو شورای مرکزی جامعه اسلامی مهندسین با تاکید بر اینکه گروه انحرافی را نباید در حد "جریان" مهم دانست، در همین رابطه به پرسشهای "ایلنا" پاسخ میگوید:
برای سئوال اول، رابطه نه چندان خوب دولت با روحانیت را میتوان به افرادی مرتبط دانست که این روزها با عنوان "انحرافی" زیر سئوال هستند؟
اینکه دولت در حال حاضر چه رابطهای با روحانیت دارد و نگاه روحانیت به عملکرد دولتیها چه نوع نگاهی است، به بحث مفصلی احتیاج دارد. واقعیت موجود، این است که عدهای در دولت دنبال این هستند تا روحانیت را حاشیهنشین کنند و حتی جایگاه خاصی هم برای مرجعیت قایل نیستند. با این شرایط به راحتی میتوان به این نتیجه رسید که وقتی عدهای در دولت اصولگرایی بله فکر حذف روحانیت هستند، نمیتوان نسبت به چنین رویکردی بیتفاوت بود.
منظور از "عدهای" همان جریان موسوم به جریان انحرافی است؟
تاکید من این است که نباید تعدادی از مدیران دولتی که با اهداف خاصی، کارهای خاصی را از خود نشان میدهند را تا حد یک جریان مهم بدانیم.آنها فقط گروهی کوچک در دولت هستند. البته تاکید دیگرم این است که نباید بیش از آن چیزی که هستند، جدی گرفته شوند.
حتی با وجود اهدافی که "روحانیت" را مانعی برای رسیدن به آن میبینند؟ بنده ماهها قبل گفتم که دنبال این هستند تا اسلام منهای روحانیت را ترویج دهند که این هدف، میتواند دلیلهای مختلفی داشته باشد. آنها کار را حتی به جایی رساندهاند که حتی از عدم لزوم وجود مرجعیت و حتی ولیفقیه حرف میزنند.
"حاشیهنشین کردن روحانیت" این هدف آن هم در نظام اسلامی برای رسیدن به چه هدف کلیتری دنبال میشود؟
یک نظریه که اتفاقا در خیلی از کشورهای جهان هم پیگیری میشود و در خصوص آن برنامهریزیهایی صورت گرفته است، ترویج دینی است که در آن مردم دیندار بر این باور هستند که همه ادیان آسمانی و زمینی در روح واحدی اشتراک دارند که بر اساس آن بیتوجهی به صلح، امنیت، معنویت و اخلاق رفتاری خارج از چارچوب منطق تلقی میشود. این تفکر دارای پایگاه جهانی است و به همین دلیل اعتقاد دارم که که گروه یا گروههایی که این نوع رفتارها را پیگیری میکنند، به طور حتم مورد حمایت آنچنانی سردمداران خارجی این دین قرار میگیرند.
مروجان این دین مشخصا چه کسانی هستند؟
از چهرههایی چون "رنه گنون"، "شوان" میتوان به عنوان مروجان چنین دینی نام برد. این درست است که این تفکر با هیچ کس و طرز فکری وارد جدل نمیشود، اما نباید نسبت به این مساله بیتوجه بود که آنها به اصل مهمی چون شریعت اعتقاد و اطمینانی ندارند، که همین موجب میشود تا مراقبت لازم را برای موفق نشدنشان انجام دهیم.
آنها برای رسیدن به اهداف ایرانی خود چقدر میتوانند امیدوار باشند؟
تحلیل من این است که مروجان این دین، خوشبینانه در حال اجرایی کردن برنامههای مخصوص ایران هستند و گمان میکنند که در داخل کشور از پایگاه زیادی برخوردار هستند و به راحتی میتوانند حمعیت زیادی را به سوی خود جلب کرده و بایدها و نبایدهای دین خود را به اذهان آنها تزریق کنند.
این امیدواری، امیدواریای منطقی و بر اساس واقعیتها است؟
اصلا، آنها تحت هیچ شرایطی نمیتوانند به انحراف مسلمانانی که نظام اسلامی را در کشور خود تجربه میکنند، کمترین امیدی داشته باشند. شرایط حاکم بر جامعه ما با به گونهای است که چنین تفکری حتی در به دست آوردن ذرهای نفوذ در بین مردم، ناکام خواهد ماند.
اینکه اشخاصی که جامعه ذهینت خاص و البته زیر سئوالی از آنها دارد، "اطرافیان" رییس دولت خوانده شوند، چقدر میتواند هزینهساز باشد؟
خب! با توجه به انتقاداتی که احمدینژاد در این چند وقت اخیر به جان خریده است، میتوان چنین گفت که تحرکات گروه انحرافی وجهه نفر اول اجرایی کشور را حتی در ذهن همطیفیها و حامیانش دچار خدشه کرده است. به همین دلیل بزرگان و هر کسی که به نوعی او را دوست دارد، به طور دائم توصیه میکنند که حساب خود را افراد زیر سئوال جدا کند تا بلکه هم از اتهامهای احتمالی مبرا شود و هم اینکه دولتش را با آرامش بیشتری اداره کند.
اما "حمایت" همچنان تنها واکنش احمدینژاد به این گروه است؟ باید به دلیل این حمایتی که دلیلش برای هیچ کس مشخص نیست، تاسف خورد. امیدوارم احمدینژاد هر چه زودتر به این نتیجه برسد که آنها فاصله دولتش با جبهه اصولگرایی را روز به روز بیشتر میکنند.
این گروه به طور مشخص چه هزینههای احتمالی برای جریان اصولگرایی میتواند داشته باشد؟
اینکه گروه انحرافی از متن اصولگرایی برخاسته است را نمیتوان کتمان یا انکار کرد. با این حال به دلیل موضعگیریهایی که چهرههای مختلف اصولگرایی از خود در این چند مدت علیه آنها داشتهاند، میتوان اطمینان داشت که نتوانند ضربهای به جبهه مهم و تاثیرگذار اصولگرایی بزنند.
حتما میدانید که حرف و حدیثهایی درباره فعالیتهای انتخاباتیشان مطرح است.
هر فرد یا گروهی اگر در چارچوب قانون اساسی باشد و ضوابط انتخاباتی را رعایت کند، میتواند به عنوان فرد یا لیست در انتخابات شرکت کرده و بخت خود را برای رای گرفتن از مرم بیازماید و هیچ کس با هیچ توجیهی نمیتواند مانع از حضورشان در انتخابات باشد.
جبهه اصلاحات هم میتواند در انتخابات حضور داشته باشد؟
صد در صد! اصلاحات در جامعه از پایگاه اجتماعی خوبی برخوردار است و به همین دلیل میتوانند با حضور در انتخابات مجلس بار دیگر فعالیتهای سیاسی خود را از سر بگیرند.
اما چهرههایی به صورت آشکار از عدم ضرورت حضور اصلاحات حرف میزنند و حتی آنها را شایسته حضور نمیدانند.
اینکه افراد به خود اجازه بدهند که درباره فعالیتهای سیاسی جریانی تصمیمگیری کنند و حتی رای به حضور یا عدم حضورشان بدهند، رویهای اشتباه است. تاکید میکنم که اصلاحطلبهایی که در چارچوب نظام هستند و اصول قانون اساسی را قبول دارند، میتوانند در انتخابات شرکت کنند.
میتوان گفت حضور اصلاحات به نوعی ضرورت است؟
آنها حق حضور دارند، اما اینکه اصلاحات برای شرکت در انتخابات التزامی را بالای سر خود ببیند، نمیتواند منطقی باشد.
سئوال را اصلاح میکنم. غیبت اصلاحات چه تبعات منفی میتواند در پی داشته باشد؟
انتخاباتی را میتوان انتخاباتی استاندارد دانست که هم با مشارکت بالای مردم مواجه شود و هم اینکه جریانهای مختلف در فضایی رقابتی برای رای گرفتن از مردم وارد رقابت با یکدیگر شوند. طبیعی است که حضور جدی و پررنگ اصلاحات میتواند انتخابات ایران را به این شرایط نزدیکتر کند، چون آنها میتوانند بخشی از جامعه را به پای صندوقهای رای بیاورند.
مشارکت احتمالی پایین، چه تاثیرات منفی در کشور خواهد گذاشت؟
مطلوب نظام، انتخاباتی با مشارکتی حداکثری است و به همین دلیل باید از همه فرصتها و امکانات استفاده کرد تا انتخابات نهمین دوره مجلس با شور و شوق زیادی برگزار شود.
" اصلاحات برای داغ کردن تنور انتخابات میآیند" نظرتان در خصوص این ذهنیت چیست؟
نه تنها اصولگرایان، بلکه اصلاحطلبها هم میدانند که پرداختن به چنین بحثی غلط است. چهرههای برجسته آنها دنبال فرصتی هستند تا با یک برنامهریزی مناسب، دوباره به بطن سیاسی کشور بازگردند و انتخابات مجلس بهترین فرصتی است که میتواند به آنها حیاتی دوباره بدهد.