آفتابنیوز : آفتاب: هفتهنامه حزب موتلفه اسلامی در مصاحبهای با محمدرضا باهنر نایب رئیس مجلس، از قول او نوشت: در انتخابات رئیسجمهور نهم مجموع اصولگراها امتحان خوبی پس ندادیم، علتش هم این بود كه نهایتاً نتوانستیم راجع به كاندیداها علیرغم سازوكارهایی كه تعریف و بحثهای طولانی كه كرده بودیم به تفاهم برسیم. این هم یكی از دلایل - نمیخواهم بگویم بهانههایی - بود كه آقای هاشمی احساس كرد و گفت: «من كاندیدا میشوم»، چون ایشان هم از مدتها قبل گفته بود كه اگر اصولگراها تفاهم كنند من میمانم، ولی اگر تفاهم نكنند نامزد میشوم.
*به نظر من اگر آقای هاشمی همان موقع هم تلاش ویژهای كرده بود میتوانست مجموعه را به تفاهم برساند. ایشان به هر دلیلی وارد میدان نشد و نهایتاً از اینكه اصولگراها تفاهم نكردند، استفاده كرد و كاندیدا شد.
*من مزاحی میكردم كه البته خارج از جدی هم نبود و میگفتم: «علیرغم اینكه ما اصولگراها در دولت نهم همگی دست به دست هم دادیم كه شكست بخوریم، اما خدا نخواست» و بالاخره یک اصولگرا موفق شد و او آقای احمدینژاد بود.
* آن موقع اولویت اول ما آقای احمدینژاد نبود، ما آقای لاریجانی را انتخاب كرده بودیم، اما بعد از نتیجه انتخابات مرحله دوم با حمایتی كه كردیم بالاخره الحمدلله آقای احمدینژاد انتخاب شد و ما راضی بودیم، خوشحال هم بودیم. احساسمان این بود كه باید همه كمکها را به هر صورتی هست به دولت آقای احمدینژاد بكنیم تا ایشان بتواند موفق شود.
*سابقه دوستی ما با آقای احمدینژاد آن موقع بیش از 20 سال بود كه در حال حاضر 26، 27 سال میشود. ما با همدیگر كار اجرایی نكرده بودیم، اما كاملاً با تفكرات، روحیات و توانمندیهای همدیگر آشنا بودیم.
* اوایل دولت زیاد كمک كردیم. یادم هست دور اول آقای رئیسجمهور در حال بررسی اعضای كابینه بودند و هیأتی را مشخص كرده بودند كه ایشان را كمک كنند، آن موقع به آقای احمدینژاد یكسری توصیههایی داشتم كه اگر یک كابینه قوی و قدرتمند میخواهد خوب است از همین اصولگراهایی كه كاندیدا بودند و رأی نیاوردند استفاده كند و اسم آقای قالیباف، آقای محسن رضایی و آقای لاریجانی را بردم. گفتم اینها نیروهای خوبی هستند، به هر حال مدعی بودند كه میخواهند مملكت را اداره كنند، پس الان قاعدتاً باید خوب بتوانند یک وزارتخانه را اداره كنند و شما یک تیم قدرتمند خواهید داشت.
*همان موقع برای اولین بار از آقای احمدینژاد شنیدم كه گفت: «من به دنبال ژنرالها نیستم. من نمیخواهم ژنرال در كابینه بیاورم». بعدها مشخص شد كه گفت من میخواهم سرباز بیاورم.
*با این روحیاتی كه در آقای احمدینژاد كشف كردم كه دنبال ژنرال و آدمهای لااقل شناختهشده نیست، احساس كردم كه چندان نمیتوانیم در تعیین كابینه كمک كنیم، نه ایشان به مشورتهای ما نیاز دارد و نه من احساس كردم كه مشورتهای ما خیلی نتیجه میدهد. شاید بعضیها تعجب كنند، چند بار هم گفتهام كه من حتی یک نفر را برای وزارت به آقای احمدینژاد معرفی نكردم. علیرغم اینكه شایعه این بود كه چند تا از وزرا قبل از اینكه دوستان احمدینژاد باشند دوستان باهنرند.
*بحث دیگری كه آن موقع با ایشان داشتم این بود كه سئوال كردم در مجموعه اداره مملكت تئوری اقتصادیتان چیست؟ ایشان به این مضمون میگفت من كاری به تئوری و این حرفها ندارم، من مهندسم و دنبال این هستم كه تولید در كشور راه بیفتد، به عنوان مثال عرض میكنم مثلاً ده هزار قندان میخواهم، اعلام میكنم هر كس بهتر، سریعتر و ارزانتر میسازد بیاید بسازد. من میخواهم اینجوری مملكت را اداره كنم.
*همانجا عرض كردم كه مسائل اقتصادی مسائل پیچیدهای است و به همدیگر ارتباط دارند، یعنی در همین مثالی كه شما میزنید ما قندان را مجرد از استكان نمیتوانیم بسازیم، نمیتوانیم قندان را مجرد از اشتغال ببینیم، قندان را مجرد از تورم ببینیم؛ اینها مجموعه بههم پیچیدهای است كه همه روی هم اثر میگذارند. بنابراین برای اداره امور اقتصادی باید تئوری داشته باشیم.
* شاید اولین اختلاف جدّی كه بین مجلس و آقای احمدینژاد پیش آمد، مسأله رشد بودجه پروژههای عمرانی در سال اول یا دومی بود كه ایشان لایحه بودجه را تقدیم مجلس كرد. یادم هست رشد 80، 90 درصدی در بودجه عمرانی مطرح كردند كه آن موقع در مجلس در این باره خیلی بحث كردیم. ضمن اینكه موضوع بیماری هلندی هم مطرح بود كه برخی در مجلس میگفتند. خلاصهاش این بود كه پول تنها وسیله كار نیست، بلكه باید مجموعه شرایط جمع شود كه یكی از آنها امكانات مالی و تأمین اعتبار است، اما تأمین اعتبار بهتنهایی نمیتواند مشكل تولید، رشد، رفاه یا عمران را حل كند. ساده عرض میكنم اگر بخواهیم كار عمران را گسترش بدهیم هم باید پول داشته باشیم، هم باید ظرفیتهای اقتصادی كشور رشد كند، هم باید نیروی انسانی لازم را داشته باشیم، هم نهادهای عمومی، دولتی و غیردولتی داشته باشیم تا این توانمندیها با هم جمع شود و به یک كار تولیدی تبدیل شود. والا اگر بودجه كشور در یک سال دو برابر شود، اصلاً معنایش این نیست كه كار هم دو برابر انجام میشود و اینها یک مقدار تورمزا خواهد بود.
* آقای دكتر احمدینژاد این را قبول نداشتند. بعد از دو سه سال تازه این حرف یک مقدار به بار نشست و ما برای مدتها كه داشتیم از تورم دو رقمی نجات پیدا میكردیم یک تورم 25، 26 درصدی نتیجه كار شد، البته كارها و تلاشها هم زیاد بود.
* آقای احمدینژاد نقاط مثبت بسیار زیادی داشت: مردمی بودن، پرتلاش بودن، دلسوز بودن، تعصب خدمت داشتن، حتی میتوانم بگویم در خدمت به مردم و تأمین عدالت ولع داشتند، شجاعتهایی داشتند مثلاً گفتمان امام و انقلاب را مجدداً مطرح كردند، شجاعت در حرفهای بزرگ زدن و كارهای بزرگ كردن؛ اگر بخواهیم اینها را لیست كنیم آقای احمدینژاد مشخصههای زیادی داشتند و همین الان هم دارند، البته ایشان نقاط ضعفی هم داشت.
* معتقد بودیم باید در جاهایی كه میپسندیم و قبول داریم محكم با همه توان دفاع كنیم و در جاهایی كه نقد داریم، نقدمان را بگوییم. البته تلاش میكردیم تا آنجائی كه میتوانیم خصوصی، غیررسانهای و در جلسات و محافلی كه با ایشان داریم مطرح كنیم.
* آقای احمدینژاد سال 84 با آقای احمدینژاد امروز شاید فرقی نكرده باشد و اطلاعات ما درباره ایشان بیشتر شده باشد.
* اولین مقام رسمی كه مسأله انحراف را در كشور مطرح كردند مقام معظم رهبری بودند. ایشان بعد از جریان فتنه 88 و هزینههای سنگینی كه این جریان به نظام تحمیل كرد، هشدار دادند كه زوایای انحرافی دیده میشود و با این تعبیر و به این مضمون اشاره كردند كه من تا زنده هستم نمیگذارم این انحراف در انقلاب اتفاق بیفتد. مشخص بود چه نقاطی و چه كسانی. شاید یک مقدار به قبل از این برگردیم، همان داستان اول دولت دهم بود و انتخاب فرد خاصی از سوی رئیسجمهور به عنوان معاون اول، كه با مخالفت مجلسیها، بزرگان، علما، مراجع و نهایتاً بهطور رسمی با مخالفت مقام معظم رهبری روبرو شد، ایشان هم یك مقدار مقاومتهایی داشت و بالاخره منصرف شد؛ البته احساس ما این است كه آن فرد مخصوص در عمل تقریباً همه اختیارات معاون اول را داشت و هنوز هم شاید داشته باشد، یعنی در جایجای مسائل مختلف آثار تصمیماتش در دولت شاید پررنگتر از آثار تصمیمات معاون اول رئیسجمهور باشد.
* در مسأله وزیر امورخارجه و انتصابی كه انجام شده بود و جریان انحرافی، یک مسأله خاص و ویژه بود كه احساس كردیم بدون استفاده از امكان استیضاح حتی با صحبتی كه با خود آقای دكتر صالحی كردیم، ایشان هم تقریباً به ما میگفت كه چارهای ندارم و باید این كار را انجام دهم، به این دلیل به این نتیجه رسیدیم كه اهرمی غیر از استیضاح نمیتواند مانع این كار شود.
*متأسفانه همینطور كه جلو رفتیم معلوم و احساس شد كه آقای احمدینژاد به تشخیص شخصی خود بیش از قانون اهمیت قائل است و بیشتر تلاش میكند به تشخیصهای خودش عمل كند، بعضی از قوانین را قبول دارد و اجرا میكند و بعضیها را هم قبول ندارد و اجرا نمیكند. این یك اشكال اساسی در روند اداره كشور به وجود میآورد.
* آقای رئیسجمهور تفاسیر خاصی از اصول قانون اساسی داشتند و بعضی از فرآیندهای قابل قبول را كه ما مدعی بودیم اینها طبق قانون اساسی است و در 20، 30 سال گذشته اجرا شدهاند، قبول نداشتند. اگر شما به آرشیو مسائل برگردید نامههای متعدد به مجلس، سخنرانیها و... حاكی از برداشتهایی بود كه خودشان از بعضی اصول قانون اساسی داشتند و اصرار بر دیگران كه آنها هم باید به این برداشتها عمل كنند، آخرینش نامهای بود كه ایشان در پایان سال 88 به آقا نوشتند و حدود 17، 18 مورد اشكال عملكرد مجلس را با استناد به قانون اساسی ذكر كردند كه از نظر ایشان ما مجلس از این خرابتر ندیده بودیم.
*مقام معظم رهبری آن را به آیتالله جنتی ارجاع دادند و از ایشان خواستند یکسری افراد از مجلس، دولت و صاحبنظران حقوقی را جمع كنند و 17، 18 موردی را كه آقای رئیسجمهور ادعا كردهاند بررسی كنند و نظر بدهند. تعداد جلساتی كه تشكیل شد زیاد بود، من هم عضو آن جلسات بودم، آقای جنتی هم جلسات را اداره میفرمودند و نهایتاً نظراتمان را خدمت مقام معظم رهبری دادیم. جمعبندی آن جلسه این بود كه از این موارد 16 مورد آن بیمورد است و اصلاً وارد نیست و دو مورد هم با اصلاحات مختصر و كوچكی قابل حل است.
*جناب رئیسجمهور خیلی از تصمیماتی را كه شخصاً میگرفتند اجرا میكردند حالا چه قانونی بودند و چه نبودند. كمكم یك مقدار طومار خلافكاریهایی كه ایشان انجام داده است و دارد انجام میدهد، طولانی شد.
*من هنوز هم اعتقاد ندارم كه قطعاً بگویم خدای نكرده آقای سجادی با گروه انحرافی زد و بندی داشته است، اما در مجلس سئوالاتی شد. متأسفانه آقای سجادی نتوانستند دفاع قویای از عدم وابستگیشان كنند. باز هم تكرار میكنم هنوز هم این اعتقاد را ندارم كه آقای دكتر سجادی به آن گروه انحرافی وابسته باشد و تفاهم كرده باشد و وعده و وعیدهایی به هم داده باشند. من این ادعا را ندارم، باور هم ندارم، اما عكس این موضوع كه آقای سجادی بتوانند قاطعانه آن را نفی كنند، یا نخواستند، یا اجازه نداشتند كه به هر دلیلی نتوانستند.
* با توجه به اینكه من هنوز بهشدت علاقمند به آقای رئیسجمهور هستم از ایشان میخواهم، آرزو و دعا میكنم كه ایشان زودتر تكلیف گروه انحرافی را روشن كند و این مسأله در مملكت باقی نماند و دوستانی را كه داشته و دارد همینجور نگران و دغدغهدار باقی نگذارد.
*در موضوع انتخابات مجلس نهم ما وحدت اصولگرایان را زیر چتر جامعتین میبینیم و فقط در این میبینیم، قرار نیست از جای دیگری دستور بگیریم یا تفاهم كنیم. چتر كلی وحدت اصولگرایان را جامعتین برداشتند. با سابقه فعالیتهای سیاسیمان در طول 30 سال گذشته، با هر اسمی كه بودیم چه جبهه پیروان خط امام و رهبری، چه تشكلهای همسو و حتی جامعه مهندسین، مؤتلفه و دیگران در عمل نشان دادیم و ثابت كردیم كه هماهنگ و همراه با جامعه روحانیت هستیم و به این امر افتخار میكنیم.
* اصولگرایان در هر ساختاری كه به وحدت رسیدند ما از آن ساختار تبعیت میكنیم كه الان دارد آن ساختار شكل میگیرد. البته یك زمانی بحث بود و آقای رئیسجمهور هم در این قضایا فعال بودند، اما با توجه به روند مسائلی كه پیش آمد و بعضی از جریانهای انحرافاتی كه در همین انتخابات تحت عنوان استمرار رئیسجمهور میخواستند دخالت كنند و حرفهایی از این قبیل، یک مقدار به چالش كشیده شد. آقای رئیسجمهور هم اعلام كردند كه من به عنوان رئیس قوه مجریه نمیخواهم در انتخابات دخالت كنم، از این پیشنهاد رئیسجمهور بهطور جدی استقبال كردیم و الان هم استقبال میكنیم و ایشان گفتند دولت یا مجموعه وابسته به دولت نباید فعالیت انتخاباتی در مجلس داشته باشد.
*به نظر میرسد ساختار به سمتی میرود كه انشاءالله حداكثر وحدت را در اصولگراها به وجود بیاوریم و با هم جمع شویم. هر چند روزهای آخر خود را میگذراند و به زودی ساختار مشخص خواهد شد و سخنگوی جامعه روحانیت یا جامعه مدرسین اعلام خواهد كرد كه آخرین تصمیمات چه خواهد شد.
* ما هیچ وقت وحدت صد در صدی نداریم، هیچ موقع نداشتیم. بالاخره در انتخابات مجلس هشتم در كنار جبهه متحد اصولگرایی گروههای دیگری آمدند فعالیت هم كردند و بعضی جاها توفیقاتی هم داشتند، اما در مجموع وحدت اصولگرایی و جبهه متحد اصولگرایی موفق بود. فكر میكنیم این دوره آن توفیق را خواهد داشت، انشاءالله شاید هم زودتر.
*البته باید مواظب باشیم، الان با دو جریان روبرو هستیم؛ یكی جریان فتنه و دیگری جریان انحراف. خبرهایی میرسد كه اینها دارند به سرعت به هم نزدیک میشوند، یعنی ممكن است نهایتاً یک رقیب داشته باشیم، اما الان محاسبه میكنیم كه دو رقیب داریم. هیچ كدام از اینها نباید ما را از دیگری غافل كند، جریان فتنه بسیار عظیم بود و باید مواظبت كنیم، جریان انحراف هم جریانی است كه الحمدلله زودتر شناسایی شد و این جزو الطاف خفیه الهی بود. والا شاید بعضی از اینها تصورشان این بود كه مجلس را تصرف و بعداً دستشان را رو كنند. خدا كمک كرد و اتفاقاتی افتاد كه دست اینها زودتر رو شد. بنابراین جبهه فتنه را رقیب میدانیم، نه رقیب خودمان، بلكه رقیب نظام میدانیم. جریان انحراف را لطمه اساسی به نظام میدانیم، احتمالاً اینها به هم نزدیک میشوند و دارند نزدیک میشوند، خبرهایش را داریم، اما در هر صورت باید مواظب هر دو گروه باشیم و هیچ كدامشان تحت تأثیر دیگری قرار نگیرد. اینقدر روی فتنه متمركز شویم كه از جریان انحراف غفلت كنیم یا برعكس اینقدر جریان انحراف را اصلی كنیم كه خدای نكرده از جریان فتنه غفلت كنیم.
*آقای متكی از قدیم عضو "جبهه پیروان خط امام ورهبری " بودهاند. ایشان مدتها عضو جبهه بودهاند و این مدتی كه فاصله گرفتند به دلیل اساسنامه وزارت خارجه بود، ایشان وزیر امور خارجه بودند و در اساسنامه وزارت خارجه صراحتاً آمده است كه كارمندان و مسئولین وزارت خارجه نباید در احزاب باشند. بعد از اینكه مأموریتشان در وزارت خارجه تمام شد، سر جایشان برگشتند و دارند در مجموعه جبهه فعالیت میكنند، من هم در مجموعه جبهه دارم كار میكنم.
*تلاش ما این است كه حداكثر اصولگراها را با هم جمع كنیم. بعضیها تشكل، گروه، حزب و تشكیلات دارند، بعضیها حوزه نفوذ دارند، یعنی ممكن است تشكیلات رسمی نداشته باشند، ولی یک حوزه نفوذ قابل توجهی دارند، سعی میكنیم همه اینها را با هم جمع كنیم.