آفتاب: دادستان تهران خواستار رسیدگی ویژه به پرونده قتل دختر دانشجو روی پل مدیریت شد. این در حالی است که بازجوییها از متهم به قتل هنوز به پایان نرسیده و او فقط در اعترافاتی کوتاه از انگیزهاش برای این جنایت فجیع پرده برداشته است.
این جنایت ساعت 30: 14 روز چهارشنبه هفته گذشته روی پل مدیریت تهران رخ داد و مهسا- دانشجوی 22 ساله رشته ادبیات دانشگاه علامه طباطبایی- پس از خروج از دانشگاه در حالی که همراه یکی از دوستانش به نام مرضیه روی پل بود، توسط همکلاسیاش به نام کوشا مورد هجوم قرار گرفت و در برابر چشم عابران و افرادی که دوربینهای موبایلشان را روشن کرده بودند با 50 ضربه چاقو به قتل رسید. متهم دقایقی بعد و در حالی که پلیس هنوز به صحنه جرم نرسیده بود، توسط مردم دستگیر شد. از سویی دیگر مهسا نیز که توسط مردم با استفاده از یک وانت به بیمارستان منتقل شده بود، جان باخت.
پس از گزارش این قتل به بازپرس رسولی- بازپرس کشیک جنایی تهران- تحقیقات در این خصوص آغاز شد و ابتدا مرضیه که او نیز با ضربات چاقوی مهاجم از ناحیه دو دستش مجروح و به بیمارستان منتقل شده بود، تحت بازجویی قرار گرفت. او گفت: بعد از اینکه از دانشگاه خارج شدیم روی پل مدیریت بودیم که ناگهان یک نفر که صورتش را با پارچه پوشانده بود به طرف «مهسا» حمله کرد. من به کمکش رفتم که این پسر مهاجم با چاقو به طرف من آمد و چند ضربه به هر دو دستانم زد و مرا به عقب پرت کرد و من به زمین افتادم. سپس به سمت «مهسا» رفت و ضرباتی را به وی زد و او را به زمین انداخت و روی شکمش نشست و به صورت وحشیانه و پیدرپی با چاقو به پهلو و شکمش میزد. آنقدر زد تا نالههای «مهسا» خاموش شد. بعد از روی او بلند شد و فرار کرد که چند قدم آن طرفتر توسط مردم دستگیر شد.
در ادامه تحقیقات متهم به قتل که در بازداشتگاه کلانتری ونک به سر میبرد در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت. کوشا که اهل یکی از استانهای غربی کشور و ساکن کرج است و از چهار سال قبل در دانشگاه علامه طباطبایی در رشته ادبیات درس میخواند در اعترافاتش گفت: «نزدیک به چهار سال بود که به «مهسا» علاقه داشتم و چندین بار از طریق دوستانم این موضوع را به گوشش رسانده بودم اما او همیشه به من بیمحلی و اغلب مرا مسخره میکرد. کمکم کینه بدی از او به دل گرفتم چون باعث تحقیر من شده بود و همه دوستانم به خاطر ناتوانی من در جلب محبت او مسخرهام میکردند، بالاخره تصمیم گرفتم از مهسا به خاطر همه تحقیرها و توهینها انتقام بگیرم. برای همین سه چاقو تهیه کردم و روز دوشنبه به دانشگاه رفتم. میدانستم او برای گرفتن نمراتش به دانشگاه میآید اما هر چه منتظر ماندم خبری از او نشد برای همین به خانه بازگشتم و روز چهارشنبه دوباره راهی دانشگاه شدم و «مهسا» را دیدم. او آن روز بعد از انجام کارهایش به اتفاق دختری دیگر از دانشگاه خارج شد، با موتور آنها را تعقیب کردم. برای اینکه شناسایی نشوم صورتم را با پارچه پوشانده بودم. روی پل مدیریت به آنها حمله کردم و بعد از درگیری میخواستم فرار کنم که با دخالت مردم دستگیر شدم.»
بازجوییها از متهم هنوز به پایان نرسیده است و بازپرس جنایی، کوشا را در اختیار کارآگاهان ویژه مبارزه با قتل قرار داده تا ابعاد دیگری از این جنایت را فاش کنند. سرهنگ عباسعلی محمدیان رییس پلیس آگاهی تهران در اینباره گفت: پرونده در مراحل اولیه رسیدگی است و تحقیقات تکمیلی درخصوص تمامی ابعاد این پرونده در اداره دهم پلیس آگاهی در جریان است.
در شرایطی که وقوع این جنایت بازتابهای گستردهای داشته، دادستان تهران نیز دستور داده تا به این پرونده به صورت ویژه و فوقالعاده رسیدگی شود این در حالی است که طی دو روز گذشته فیلمها و عکسهایی از این کشتار منتشر شده و روی سایتهای مختلف اینترنتی قرار گرفته است.
این اقدام یادآور جنایتی است که آبان سال گذشته در میدان کاج سعادتآباد در برابر تعداد زیادی ناظر به وقوع پیوست. در فیلمهایی که از آن جنایت انتشار یافت دو مامور پلیس نیز در صحنه جرم حضور داشتند اما نتوانستند کاری از پیش ببرند، همچنین در فیلم از اورژانس نیز خبری نبود و از امدادگران نیز اثری دیده نمیشود، البته در حالی که شاهدان عینی میگویند خودشان کوشا را دستگیر کردهاند، مرکز اطلاعرسانی پلیس تهران اعلام کرد متهم به قتل توسط پلیس و با همکاری شاهدان صحنه دستگیر شد و به کلانتری انتقال یافت.
***
چهرهاش شکسته و ناراحت است، باور نمیکنی این پسر جوان بتواند جنایتی رقم بزند که فیلم آن وحشت به جان هر تماشاچیای بیندازد.
کوشا! چند سال داری؟
22 سالهام و از 4 سال پیش به تهران آمدهام.
پس بچه تهران نیستی؟
خیر، من اهل کرمانشاه هستم، 4 سال پیش در رشته ادبیات فارسی دانشگاه طباطبایی تهران قبول شدم و از شهرمان به اینجا آمدم.
کجای تهران خانه داری؟
در کرج یک خانه مجردی گرفتهام و در آنجا زندگی میکنم.
با مهسا دوست بودی؟
اصلا، من از همان روزهای نخست دانشگاه مهسا را دیدم و از او خوشم آمد. هربار جلو رفتم قاطعانه «نه» گفت و صددرصد مرا طرد کرد.
یعنی هیچگاه به تو ابراز علاقه نکرد؟
هیچگاه و این یک آرزو بود که تا بالای طناب دار با خودم همراه خواهم داشت.
چرا اینقدر سماجت؟ مگر نمیتوانستی دختر دیگری را انتخاب کنی؟
مهسا همه ذهن و وجودم را تسخیر کرده بود در حالی که از 2 سال پیش فهمیدم این دختری نیست که همسرم شود اما «نه» گفتن او برایم کابوس شده بود و کینه به دل داشتم.
در این مدت دختر دیگری را مدنظر قرار ندادی؟
ببینید وضع خانوادگی من طوری است که شاید به هر دختری که حتی از لحاظ قیافه و کلاس بالاتر از مهسا بود، پیشنهاد میدادم جواب مثبت میگرفتم اما من به مهسا علاقهمند بودم.
ویژگی خاصی داشت؟
هیچ ویژگی ممتازی نداشت اما وقتی کسی عاشق میشود نمیبیند که طرف مقابل چه ویژگیای دارد یا ایرادی ندارد و... همه فکر و ذهنم متعلق به مهسا بود.
«مهسا»را با چه کسی دیده بودی که او را کشتی؟
این دختر بسیار پاک بود و با هیچکس او را ندیدم اما تحمل شنیدن جواب «نه» را نداشتم.
خودت خواهر داری؟
بله، خواهرم 4 سال از من بزرگتر است و یک برادر دیگر نیز دارم.
اگر خواهرت در شرایط «مهسا» بود آیا حق انتخاب داشت؟
بله، حق انتخاب را من رد نمیکنم.
پس چرا او را کشتی؟
گفتم که ذهنم آرام نمیگرفت و احساس میکردم به عشق پاکم بیاعتنایی شده است.
گفتی شرایط خانوادگیات ایدهآل بود؟!
بله، پدر و مادرم تحصیلکردهاند، پدرم فوقلیسانس و کارمند بازنشسته دانشگاه است و مادرم نیز بازنشسته شده است، خانوادهای آرام داریم که من آن را به آشوب کشاندم.
از کی تصمیم به قتل گرفتی؟
مدتها میشد که میخواستم به مهسا لطمه بزنم، بهخاطر همین موتوری امانت گرفتم تا نقشهام را انجام دهم، صبح در دانشگاه باز سراغ «مرضیه» رفتم و خواستم «مهسا» را راضی کند تا با من ازدواج کند اما انگار به «مهسا» حرفی نزده بود. بعدازظهر که شد دنبالشان رفتم و چیزی شد که نباید میشد!
با این سنگدلی؟
دست خودم نبود، میخواستم زود تمام شود تا فرار کنم.
اگر فرار میکردی؟
چون چهرهام را پوشانده بودم مطمئنا کسی متوجه نمیشد فردا سر کلاس میرفتم و بعد هم در مراسم عزاداریاش خیلی گریه میکردم.
عذاب وجدان چی؟
تا بعد از قتل به آن فکر نکرده بودم اما از همان لحظات نخست دستگیری تا الان عذاب وجدان راحتم نمیگذارد، مهسا بیگناه کشته شد و من 2 شب است که کابوس میبینم، مرگ حق من است.
فکر میکنی«مهسا» تا آخرین لحظه عمرش تو را شناخت؟!
او چهرهام را ندید و مطمئنا نمیدانست قاتل کیست و چرا کشته شده، خیلی ناراحتم.
میدانی فیلم جنایت تو در اینترنت و تلویزیون پخش شده؟
شنیدهام، خیلی ناراحتم؛ هم برای خانواده مهسا و هم برای خانواده خودم.
در برابر چشم عابران و افرادی که دوربینهای موبایلشان را روشن کرده بودند
ننگمان باد "در برابر چشم عابران پیاده ..."
ما را چه شده است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟