کد خبر: ۱۳۳۵۰۸
تاریخ انتشار : ۰۷ شهريور ۱۳۹۰ - ۰۹:۰۴

روایتی از آزادی زندانیان سیاسی مقابل اوین

آفتاب‌‌نیوز : آفتاب- ریحانه طباطبایی(شرق): در آهنی باز شد، یک ون سبزرنگ بیرون آمد، زنان زندانی سیاسی از داخل آن برای افرادی که کنار زندان آمده بودند دست تکان می‌دهند، نمی‌شود خوب همه را شناخت اما انگار که خبر تازه باورپذیر می‌شود.

به بعضی از خانواده‌های زندانیان وقایع پس از انتخابات زنگ زده بودند که قرار است زندانی‌هایشان آزاد شوند.

آنان هم به دم در زندان آمده بودند، ساعت 10 مصاحبه دادستان تهران منتشر شد، او نیز گفته بود صد نفر از زندانیان امنیتی آزاد می‌شوند.

ماشین‌ها یکی‌یکی می‌رسیدند و خانواده‌ها همدیگر را در آغوش می‌کشیدند و بغض بود و بهت.

نخستین ماشین که آمد کمی بهت‌ها فرونشست و باورها قوی‌تر شد. یک ساعتی گذشت، هوای دم اوین خنک بود، هیچ‌کس نمی‌دانست چه کسی بیرون می‌آید؟ چند ساعت طول می‌کشد؟ مادرها حتی حاضر بودند تا صبح هم صبر کنند؟ بالاخره در اوین باز شد، چهار، پنج‌نفری بیرون آمدند، دست‌های مادران و پدران رو به هوا رفت، پسرهایشان آمدند.

بعد از پسر‌ها به یکباره یک مینی‌بوس سفیدرنگ آمد، حدود بیست و خرده‌ای در آن بودند، دست تکان می‌دادند و از پنجره آویزان شده بودند، صحنه عجیبی بود، «یاد فیلم‌ها می‌افتادی»، مادران مشتاق، همسرهای جوان، پدرهای بی‌تاب و برادرهای دلتنگ، خواهرهای صبور، همه آنها جوان‌های خود را در آغوش گرفته بودند، خنده‌هایی بود که تا آسمان می‌رفت، اشک‌هایی بود که سرازیر می‌شد، خیلی‌ها هم خانواده‌های‌شان خبر نداشتند، موبایل‌های دوستان‌شان را می‌گرفتند و شماره می‌گرفتند.

تا حدود ساعت دو همه کنار خیابان نشسته بودند، دست‌در‌دست هم، خنده‌هایی که از ته دل بود، شادی‌هایی که تمامی نداشت، می‌گفتند باور نداشتند که آزاد شوند، شب قبلش با هم می‌گفتند نهایتاً 10، 12 نفر اما به یکباره شنبه خبردار شدند که آزاد می‌شوند باید کاغذی را امضا می‌کردند و می‌آمدند بیرون. آنها بالاخره آمدند، پس از روز‌ها و روزها در کنار خانواده‌هایشان بودند، شاد.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین