آفتابنیوز : آفتاب: جعفر محمدی، مسئول عصرایران كه خود متولد ارومیه است، در یادداشتی نوشت: ماجرای دریاچه ارومیه و اعتراضات مردم آذربایجان به كمكاری مسئولان در قبال خشک شدن تدریجی آن و نهایتاً برخوردهای نامناسب صورتگرفته با معترضان نشان میدهد برخی از مسئولان ما تا چه اندازه در تبدیل مسائل عادی به بحران، خبرهاند!
طی هفتههای اخیر دستكم در دو روز مشخص، تعدادی از مردم در برخی شهرهای آذربایجان كوشیدهاند تجمعاتی در حمایت از دریاچه ارومیه و نیز برای توجه دادن مسئولان به مشكلات زیستمحیطی ناشی از خشک شدن آن شكل دهند.
شاهدان عینی میگویند كه در هیچكدام از این تجمعات شعارهای سیاسی داده نشده و همه شعارها صرفاً مربوط به دریاچه بوده است.
با این حال این تجمعات با برخورد تند مواجه و ناآرامیهای گستردهای را باعث شده است.
در این باره نكاتی چند صرفاً از سر دلسوزی و احساس تكلیف قابل ذكر است. شایان ذكر است كه این مقاله همزمان با ناآرامیهای ارومیه و برخی نقاط دیگر منتشر نشد تا خدای ناكرده شائبهای پیش نیاید و بتوان موضوع را در فضایی آرام و منطقی مورد بررسی جدی - و نه احساسی - قرار داد:
1 - در این كه هیچكدام از تجمعات مذكور از مبادی قانونی دارای مجوز نبودهاند تردیدی نیست اما این هم گزینه مناسبی نیست كه هر تجمعی با برخوردهای خشن مواجه شود چه آن كه در چنین فرضی هر روز باید نیروهای یگان ویژه در مقابل ضلع شمالی مجلس شورای اسلامی كه محل دائمی تجمع گروههای مختلف مردم - از معلمان حقالتدریس تا كارگران بیكار شده - است، مستقر شوند و مدام گاز اشکآور شلیک كنند كه با چه مجوزی اینجا جمع شدهاید و شعار میدهید؟!
تجمع نخست مردم آذربایجان را میشد در قالبی مشابه تجمعات مقابل مجلس دانست و با اجتناب از برخورد پلیسی، مانع حوادث بعدی و سوءاستفادههای تبلیغی رسانههای بیگانه شد كه در ماهیگیری از هر آب آلودهای مهارت تام دارند.
2 - مسئولان محلی میتوانستند به جای گزیدن گزینه برخورد، ابتكار عمل را در دست بگیرند و ضمن استقبال از اصل تجمع زیستمحیطی، به آن مجوز دهند و خود نیز در صف نخست راهپیمایی قرار گیرند و در رساندن صدای مردم خود به مسئولان دولت و مجلس همكاری كنند.
اگر چنین میكردند، میشد آنان را تحسین كرد كه توانستهاند یک بحران بالقوه را به یک فرصت بالفعل تبدیل كنند و ضمن تقویت همدلی و همگرایی بین مردم و مسئولان، گامی نیز در جهت نجات دریاچه بردارند.
در چنان حالتی، جریانهای ضدانقلاب، رسانههای بیگانه و گروههای قومیتگرا عملاً خلع سلاح میشدند و نمیتوانستند از نمکهای زمین خشک شده دریاچه، چماقی زهرآگین بسازند و بر سر نظام بكوبند.
اما همه چیز را پلیسی و امنیتی كردن، همواره بهترین فرصت را به جریانهای فرصتخواه میدهد و این، همان گاف بزرگی است كه مسئولان در جریان ماجراهای اخیر مرتبط با دریاچه مرتكب شدند و دودستی بازی را تقدیم جریانهای مذكور كردند كه در قامت مدعی دریاچه قد علم كنند و حال آن كه مشكل دریاچه ارومیه فقط با همت و تدبیر دستگاههای درون نظام و همكاری مردم حل خواهد شد نه با هیجانات سیاسی و التهابات خیابانی و امنیتی كردن موضوع.
3 - این كه مردم به حدی از فرهنگ عمومی رسیدهاند كه مسائل زیستمحیطی برایشان ارزشمند شده و حفظ محیط زیست را مطالبه میكنند، نشانهای ارزشمند از ارتقای سطح دانش و بینش مردم است كه باید آن را پاس داشت و اگر برخی گروههای سیاسی و حتی اپوزیسیون بخواهند از این امر سوءاستفادهای هم كنند، راهش برخورد با اصل قضیه نیست بلكه همراهی با مردم برای ناكار كردن جریانهای سوءاستفاده گر و صدالبته برای حل مشكل است.
در ماجراهای اخیر نیز هر چند منكر تلاش برخی جریانهای فرصتطلب برای برخی سوءاستفادههای سیاسی و حتی امنیتی نیستیم، اما باید دانست كه حساب آنها با مردم و مطالبه به حقشان جداست. مردم مطالبهای كاملاً زیستمحیطی و غیرسیاسی داشتند و آن استمداد از مسئولان دولت و مجلس برای اندیشیدن تدبیری برای جلوگیری از خشک شدن دریاچه بود زیرا مرگ و زندگی و سرنوشت جمعی آنها به طرز غیرقابل انكاری به حیات و ممات دریاچه بستگی دارد.
بدیهی است مسئولان باید بین مردم و برخی جریانهای سیاسی تفكیک قائل شوند و ضمن مقابله اطلاعاتی و امنیتی با جریانهای سوءاستفادهگر، با مردم همراهی و همدلی كنند نه این كه هر مطالبه منطقی و مسالمتآمیزی را با برخورد پلیسی جواب دهند و زمینه را برای میدانداری كسانی فراهم آورندكه نه دلشان به حال مردم میسوزد و نه از خشک شدن دریاچه ارومیه متأثر میشوند. اتفاقاً آنها آرزویشان است كه دریاچه كاملاًخشک شود تا زمینه مشكلات و ناامنیهای بعدی فراهم آید.
4 - برخی اظهارات خام و نابخردانه در مجلس شورای اسلامی همانند بنزینی بر آتش نگرانی مردم از وضعیت دریاچه بود. روزی كه دو فوریت طرح انتقال آب به دریاچه ارومیه در مجلس بررسی میشد، یكی از نمایندگان در مخالفت با طرح سخنی گفت با این مضمون كه كشاورزان زیاندیده از خشک شدن دریاچه دیگر كشاورزی نكنند و ...!
این سخن، هر چند نظر شخصی نماینده یک شهرستان در مجلس بود، اما تا به گوش مردم عادی در آذربایجان برسد و دهان به دهان در میانشان بچرخد، به نظر كلیت مجلس و مسئولان تبدیل و تحریف شد!
نگارنده كه چند روز پیش سفری به ارومیه داشت به كرات از مردم عادی این جمله را میشنید كه با خشم و ناراحتی میگفتند: «ما میگوییم فكری به حال دریاچه بكنید، آقایان جواب میدهند كارتان را تعطیل كنید و بروید جای دیگر!» و این در حالی است كه واقعاً و انصافاً چنین نگرشی در نظام وجود ندارد و كل ماجرا، تنها سخنان غیرمنطقی و ناپخته نماینده یک شهرستان بوده است و لاغیر.
این ماجرا، تجربهای باشد برای مسئولان و نمایندگان كه بدانند در محافل رسمی - مانند مجلس - و مخصوصاً در زمانهای حساس باید مواظب حرف زدن خود باشند.
متاسفانه این یک مشكل فراگیر است كه بسیاری از مسئولان ما با آن درگیرند. مثلاً نمایندهای كه تا دیروز كارمندی در فلان شهرستان بوده یا دولتمردی كه تا پریروز در دانشگاه تدریس میكرده، با همان حال و هوای كارمندی و استادی سخن میگوید، غافل از این كه موقعیتش فرق كرده و اگر قبلاً برد سخنانش حداكثر در جمع دوستان حاضر در محفل بوده، اینک میتواند تبعات گسترده ملی و حتی بینالمللی هم داشته باشد.
5 - كلام آخر این كه امنیتی و سیاسی شدن ماجرای دریاچه ارومیه، نه تنها كمكی به حل مشكل نمیكند، بلكه پرداخت كارشناسانه به موضوع را نیز هزینه برمیسازد.
این را مردم منطقه، مخصوصاً در آذربایجان غربی به خوبی میدانند و هرگز به دنبال امنیتی كردن مسأله نیستند. آنها هنوز خاطرات ناامنیهای اوائل انقلاب كه ناشی از تحركات ضدانقلاب و تجزیهطلبان بود را به یاد دارند و هرگز به دنبال آن نیستند كه شهر و دیارشان بستر ناآرامی و متعاقب آن ورود و سوءاستفاده جریانهای ضدامنیتی شود.
مردم آذربایجان غربی در طول جنگ تحمیلی 12 هزار شهید دادهاند و تقاضای جمعی آنها برای رسیدگی به یک مشكل زیستمحیطی هرگز به معنای تقابل با نظام نیست اما دو گروهٍ "دشمنان دانا و فرصتطلب" با تعبیر این درخواست منطقی به مخالفت با كل نظام و انقلاب(!) و "دوستان نادان فرصتسوز"با برخورد ناصواب با مردم، صورت مسأله را چیز دیگری نشان میدهند!
مسئولان نیز كه هم از پیش در جریان مشكل دریاچه ارومیه بودند و هم، اینک با عمق و گستره مطالبه مردم در این خصوص آشنا شدهاند، باید در اسرع وقت اقدامات انجام شده تا كنون و طرحهای در دست اجرا یا آتی را اطلاعرسانی كنند و عملاً نیز وارد فاز حل مشكل شوند تا مردم نیز خیالشان از این بابت آسوده شود.
دریاچه ارومیه، میراثی به جا مانده از دل اعصار و قرون است كه باید همانگونه كه به دست ما رسیده، به فرزندانمان بسپاریمش و این امر میسر نمیشود جز با همدلی و همراهی مردم و مسئولان و چنین باد!