آفتابنیوز : آفتاب: تنها یک سیب و دو بطری آب برایشان باقی مانده بود تا بتوانند از لحظات دلهره و اضطراب نجات یابند. آنها در ارتفاع دو هزار متری بودند و هر لحظه به مرگ فکر میکردند.
زهره باقری یکی از 15 زن تیم کوهنوردی اصفهان است که در ارتفاعات آبشار آب سفید بروجن لحظات دلهرهآوری را سپری کرد. گفتوگوی مهر با باقری را در خصوص پنج ساعت دلهره و اضطراب و نجات از مرگ در ادامه بخوانید:
ماجرا از کجا شروع شد؟ 15 نفر از اعضای سازمان فنی و حرفهای اصفهان به همراه یک مربی مرد و راننده برای سپری کردن دوره طبیعتگردی به روستای سرپیر شهرستان بروجن رفتیم. قرار شد ابتدا در مسیر پا کوه آبشار از ارتفاعات آبشار آب سفید حرکت کنیم و از کنار آب پائین بیائیم. ساعت 10 صبح از روستا شروع به صعود کردیم و طبق برنامه بعد از ناهار ساعت 15:30 به محل برگشت رسیدیم. باتوجه به خستگی بچهها و به دلیل اینکه زودتر به خودرو و روستا برسیم به دستور مربی ساعت 17 آماده بازگشت شده و از مسیر کناره رودخانه حرکت کردیم اما در نقطهای به دلیل پیشروی حریم آب و خطرناک بودن گذر از رودخانه مجبور به بازگشت شدیم. ضمن اینکه طرف راست ما پرتگاهی وجود داشت که هرلحظه امکان سقوط وجود داشت. برای اینکه به پای کوه برسیم باید حدود دو ساعت پیاده روی میکردیم.
چه وقت متوجه شدید که مسیر بسته است و امکان بازگشت ندارید؟
ساعت 5 مربی کوهنوردی گفت راه دیگری نیز برای بازگشت وجود دارد به همین خاطر از کنار رودخانه شروع به بازگشت کردیم. پس از دو ساعت راهپیمایی به امید اینکه راهی برای رفتن به پای کوه پیدا کنیم، به بنبست خوردیم. به موازات آب، کوه صافی قرار داشت که تصمیم گرفتیم از آن صعود کنیم. مربی گفت از این مسیر میرویم اگر در راه میانبری پیدا کردیم از آنجا به سمت پائین سرازیر میشویم. یک ساعت پیاده برگشتیم تا اینکه به کوهی رسیدیم. 45 دقیقه از کوه بالارفتیم تا راهی برای رهایی از این وضعیت پیدا کنیم. من جلوتر از همه در حال حرکت بودم اما تعدادی از بچهها که کم آورده بودند و به کمک مربی و راننده که آتشنشان بود خود را به بالا میکشیدند. من فاصلهام از گروه بیشتر شده بود اما پس از طی مسافتی متوجه شدم کوه صاف است. به استاد گفتم راهی برای بالا رفتن نیست و او هم خواست که بازگردم اما به علت اینکه ریزش سنگها هر لحظه بیشتر میشد نمیتوانستم برگردم. بالاخره با کمک مرد آتش نشان جای پای خود را درست کردم و به پائین کوه بازگشتم.
یک بار دیگر استادمان خواست تا تلاش خود را برای رسیدن به جاده اصلی انجام دهیم. یکی از بچهها دو بطری آب برداشته بود که در طول مسیر به دردمان خورد. با تلاش استاد و مرد آتش نشان خود را به آنطرف کوه رساندیم اما دیگر توانی برای راه رفتن نداشتیم.
اوضاع آذوقه تان چطور بود؟ پس از اینکه نتوانستیم بازگردیم تنها دو بطری آب داشتیم که آنهم بچهها از رودخانه پر کرده بودند.همچنین یک سیب در اختیار داشتیم که 17 نفری از آن میخوردیم. هریک از بچهها یک گاز از سیب زدند تا ضعف نکنند.
به مرگ هم فکر میکردید؟
دیگر نا امید شده بودیم و خود را هر لحظه در یک قدمی مرگ میدیدیم. چشم از گوشیهای موبایل بر نمیداشتیم به امید اینکه در نقطهای آنتن بدهند. هوا دیگر تاریک شده بود که موبایل یکی از بچهها یک لحظه آنتن داد. از خوشحالی پر درآوریم. بلافاصله با هلال احمر تماس گرفتیم و بالاخره تیم امدادی پس از سه ساعت کوهپیمایی ساعت 11 شب به ما رسیدند و ما را نجات دادند. آنها وقتی ما را پیدا کردند به گروه امدادی دیگر که از پشت سر در جستجوی ما بودند با چراغ علامت دادند تا آنها نیز بازگردند.
لحظه نجات چه حسی داشتید؟ بسیار خوشحال بودیم. کار امدادگران هلال احمر عالی بود. بعد از تماس ما بسیار سریع به کمک ما آمدند این در حالی است که به فکر ما بودند و آذوقه های زیادی مثل خرما و آب آورده بودند. بچههای ما بسیار ترسیده بودند اما امدادگران با صحبت و حتی با شوخی فضا را برای ما عوض کردند. آنها حتی با وجود اینکه دو ساعت با خودرو در راه بودند تا به روستا برسند کولههای ما را نیز حمل کردند تا بچهها بیشتر خسته نشوند. جالب اینکه وقتی یکی از بچهها بطری آب خود را به درون پرتگاه پرت کرد، یکی از امدادگران به دورن پرتگاه رفت و آن بطری را آورد و در کوله خود قرار داد. آنها بسیار به محیط زیست احترام میگذاشتند. بسیار خوشحال بودیم که بار دیگر میتوانستیم پیش خانواده برگردیم. وقتی پایین کوه آمدیم آقای فروغی مدیرعامل هلال احمر استان به همراه آمبولانس انتظار ما را میکشید. فکر نمیکردیم مدیرعامل استان برای نجات ما بیاید و عملیات را هدایت کند. وقتی به پائین رسیدیم دو تن از بچهها که دچار درد دیسک کمر بودند با آمبولانس منتقل شدند. ما نیز به علت نگرانی خانوادهها بلا فاصله عازم اصفهان شدیم. این در حالی بود که آنها با ما را با خودروهای نجات اسکورت کردند.
با وجود این حادثه بازهم کوهنوردی میکنید؟ بله من کوهنوردی را بسیار دوست دارم و بارها شخصی و تیمی به کوه رفتهام. مراکز بسیاری تلاش زیادی با برگزاری این دورها انجام میدهند اما کاش میشد کوهنوردان و گردشگران در برابر حوادث و در سفرها بیمه میشدند تا در صورت بروز حوادث احتمالی بتوانند از این مزیت استفاده کنند.