آفتابنیوز : آفتاب: زن جوان آنقدر از دنیای اطرافش فاصله گرفته بود که با برخوردی آرام تمامی وسایلش بر روی زمین ریخت، همانند فرزندی که پدر و مادر خود را گم کرده باشد با چشمانش به دنبال کسی میگشت، شاید او افسوس روزهایی را دارد که به راحتی اعتماد کرده است.
در راهروهای شلوغ و پر از همهمه دادگاه خانواده زن جوان به آرامی وارد دادگاه میشود و مرد جوانی نیز پشت سر او با لبخند بر لب وارد میشود.
زن صحبتهای خود را در محضر قاضی دادگاه اینگونه شروع کرد: در یک خانواده پرجمعیت و شلوغ متولد شدم و به همین دلیل پدر و مادرم هیچ وقت متوجه نشدند که من چگونه درس خواندم. در سال 86 زمانی که با شوهرم آشنا شدم فکر کردم این فرد همان کسی است که قرار بود با اسب سفید به سراغ من بیاید.
وی ادامه داد: همان سال 86 در حضور بزرگان خانواده به عقد یکدیگر درآمدیم، همسرم خود را دارای تحصیلات عالیه و مجرد معرفی کرد و من هم به سادگی تمام گفتههایش را باور کردم.
این زن جوان افزود: البته من هیچگاه مدارک تحصیلی او را با چشم خود ندیدم اما زمانی که به عقد یکدیگر درآمدیم، شناسنامهاش سفید بود و نام زن دیگری در آن نوشته نشده بود در حالی که همسرم در سال 80 با شخص دیگری ازدواج کرده بود.
زن در حالی که سعی میکرد جلوی اشکهای خود را بگیرد، گفت: همسرم تا پایه سوم راهنمایی درس خوانده است، در صورتی که او این ادعا را داشت که تحصیلاتش کارشناسی ارشد است، او یک فرد دروغگو است. من با صداقت زندگیام را با او شروع کردم در حالی که وی به راحتی مرا فریب داده است.
مرد همچنان لبخند بر لب در ادامه عنوان کرد: من تمام حرفهای همسرم را قبول دارم. من برای به دست آوردن او مجبور شدم دروغ بگویم زیرا در غیر این صورت او مرا به همسری خود قبول نمیکرد.
مرد یادآور شد: اکنون همسرم خواهان جدایی است در حالی که من به او قول دادم همسر اولم را طلاق دهم اما او باز هم به ادامه زندگی رضایت نمیدهد.
زن در پاسخ به شوهرش اظهار کرد: من هرگز نمیتوانم با شخصی که به راحتی میتواند به زن و فرزندانش پشت کند، به زندگی ادامه دهم و خواهان طلاق و تمامی حق و حقوق خود که 300 سکه بهار آزادی است، هستم.
قاضی دادگاه بعد از شنیدن اظهارات طرفین، حکم طلاق را صادر کرد و مرد را محکوم به پرداخت 300 سکه بهار آزادی کرد.