آفتابنیوز : آفتاب: داوود علی بابایی یک نویسنده مستقل است. کسی که اساسیترین دغدغهاش تاریخ، خصوصا تاریخ معاصر ایران است. تا به حال از او کتابهای زیادی منتشر شده اما مهمترین و شاید اثرگذارترین کتابش مجموعهای است با عنوان «۲۵ سال در ایران چه گذشت» که مربوط به بازخوانی تاریخ انقلاب اسلامی از کمی قبلتر از پیروزی انقلاب به این سو است. تاکنون ۱۰ جلد از این مجموعه منتشر شده و علیبابایی امیدوار است بتواند کار انتشار این مجموعه را ادامه دهد هر چند که خودش میگوید در این راه با مشکلات سختافزاری و نرمافزاری متعددی روبهروست. آنچه میخوانید بخشهایی از گفتوگوی مفصل روزنامه شرق با اوست.
***نگارش کتاب ۲۵ سال در ایران چه گذشت (از بازرگان تا خاتمی) را از چه زمانی آغاز کردید؟ نگارش جلد اول این مجموعه که مربوط به دوران دولت موقت میشود از نیمه دوم دهه ۷۰ در ذهنم جرقه زد و با دیدن برخی مسایل شروع به نوشتن تاریخ انقلاب کردم و با استفاده از منابع و ماخذی که در اختیار داشتم در سال ۱۳۸۰ تدوین جلد اول این مجموعه را به پایان رساندم. مردد بودم که این جلد را به چاپ برسانم یا نه زیرا فکر نمیکردم این کتاب روزی بر دلها بنشیند و مردم تاریخ دوست و اهالی مطالعه از آن به این صورت استقبال کنند.
آیا یادداشتهای روزانهای هم از قبل داشتید که در نوشتن کتاب از آنها استفاده کنید؟ از چه زمانی یادداشت روزانه برداشتید و برای چه منظوری؟ منظورم این است که شما از ابتدا چنین هدفی داشتید؟
من یادداشتهای روزانهای از سال ۵۶ به طور موجز و مختصر از نشریات برمیداشتم ولی فقط از آنها در مورد انطباق با منابع و ماخذی که در تدوین این مجموعه به کار میبردم استفاده میکردم و در واقع بیشتر منابع و ماخذی را که برای نگارش کتابها از آنها مدد میگرفتم با مشاهدات خود منطبق میکردم و بیطرفانه و بدون تعصبات جناحی، سیاسی و گروهی مطالب را به رشته تحریر درمیآوردم و بیشتر منظور من از تدوین این مجموعه شناساندن دوران انقلاب و بعد از انقلاب به قشر جوان، روشنفکر و مطالعهگر بود و میخواستم به این صورت یک مجموعه مدون از تاریخ سیاسی بعد از انقلاب را برای اولین بار به دور از گرایشهای سیاسی و جناحی به رشته تحریر درآورم. زیرا بیشترین کتابهای تاریخی را که مطالعه کرده بودم میدیدم که معمولا تحلیلگران تاریخ سیاسی از یک خائن، خادم میسازند و از یک خادم، خائن میپرورند و حتی بعضی از تاریخپردازان و وقایعنگاران سعی دارند آنچه محافل قدرت میخواهند از تاریخ یک مرز و بوم جلوه دهند تا از این طریق به مال و مکنت و به پست و مقامی برسند و فراموش کردهاند که با این کار فرهنگ مردمی را در سراشیب افول، سستی و زدودن قرار میدهند.
شما کتابهای بیشتری به غیر از ۲۵ سال در ایران چه گذشت، دقیقا چه عاملی سبب شده است که به نوشتن تاریخ خصوصا تاریخ انقلاب روی بیاورید؟ در واقع باید کلمه عوامل را به کاربرد. زیرا در این زمینه عوامل زیادی دخالت داشتند که میتوان آنها را به چند دسته تقسیم کرد:
الف ـ عوامل تاریخی، میتوان آنها را در موارد زیر خلاصه کرد که باعث شد من تحت تاثیر آنها قرارگرفته و برای اینکه تاریخ معاصر مسخ نشود که جوانان تمام نسلها به خصوص نسل سوم با تاریخ انقلاب و بعد از انقلاب آشنا شوند دست به این کار پردردسر بزنم.
۱ـ مقاله استعمار سرخ و سیاه در روزنامه اطلاعات مورخ ۵۶/۱۰/۱۷
۲ ـ راهپیمایی تاسوعا و عاشورا در دوران انقلاب
۳ ـ کنفرانس گوادالوپ در دی ماه ۵۷ و عدم حمایت چهار کشور اروپایی و آمریکایی از شاه و فرار شاه در ۲۶ دی ماه ۵۷
۴ ـ نخستوزیری شاپور بختیار و ایده اصلاحات از جانب او
۵ ـ معرفی شورای انقلاب
۶ ـ نخستوزیری مهندس مهدی بازرگان
۷ ـ بیطرفی ارتش در ۲۲ بهمن ۵۷
۸ ـ پیروزی انقلاب اسلامی ۲۲ بهمن ۵۷ که این پیروزی خود مسببات و عواملی بیش از ۱۵ مورد را در بر میگیرد
۹ ـ رفراندوم نوع حکومت در فروردین ۵۸
۱۰ ـ تدوین قانون اساسی، چالشها و تنشها در مورد تدوین و تنظیم آن در مجلس خبرگان رهبری
۱۱ ـ تنازعات و تنشها و چالشهای مهندس بازرگان با نهادهای متعدد که سعی میکردند حاکمیت خود را به اثبات برسانند.
۱۲ ـ تسخیر سفارت آمریکا در آبان ماه ۵۸ و استعفای مهندس بازرگان در همان ماه
۱۳ ـ تنش و چالش بنیصدر با مخالفان خود در مورد انتخاب نخستوزیر و همچنین انتخاب او به عنوان رییسجمهور خود مسایلی پوشیده و پشت پردهای را در بردارد
۱۴ ـ تهاجم رژیم عراق به ایران در شهریورماه ۵۹
۱۵ ـ بسته شدن دانشگاهها و انقلاب فرهنگی که دو سال و نیم دانشگاهها بسته بودند تا دانشگاه اسلامی تاسیس و برنامهریزی شود.
۱۶ ـ عزل بنیصدر از فرماندهی کل قوا و طرح عدم کفایت سیاسی بنیصدر در مجلس و فرار او از ایران
۱۷ ـ حادثه ۳۰ خرداد ۶۰
۱۸ ـ دوران ریاستجمهوری آیتالله خامنهای و نخستوزیری موسوی
۱۹ ـ توسعه اقتصادی آقای هاشمیرفسنجانی و عدم توجه به توسعه سیاسی
۲۰ ـ نامه ۹۰ امضایی به آقای هاشمیرفسنجانی که در نتیجه ۲۳ نفر از افراد ملی و مذهبی و نهضت آزادی راهی زندان شدند.
اینها برخی از عواملی بود که جنبه تاریخی داشت و باعث تحریک و تشویق من به نوشتن این مجموعه شد.
ب ـ با مطالعه و بررسی مقالات و کتابهایی که جسته و گریخته درباره انقلاب اسلامی نوشته شده بود به این مساله واقف شدم که متاسفانه این مطالب و نوشتارها نمیتواند جوانان تحصیلکرده و کتابخوان و واقف به امور سیاسی، تاریخی و اجتماعی را اشباع کند و یک تاریخ سیاسی خالی از گرایشهای سیاسی و جامع و کامل را به آنان عرضه کند به همین سبب، فکر خود را بر این مساله معطوف کردم که دست به تدوین تاریخی بزنم که یک مرجع بلامعارض در سطح جامعه و فرهنگ ایران کنونی باشد و موشکافانه به تمام جوانب یک انقلاب مردمی بپردازم و وضعیت انقلاب و سیر تکوینی و نتایج آن را بیان کنم متاسفانه بعضی از کسانی که به مسایل تاریخی میپردازند و تاریخ و رویدادهای آن را مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهند، وابستگی گروهی و جناحی و حزبی دارند یا به قدرت وابستهاند و نمیتوانند واقعیتهای تاریخی و سیاسی را بدون غرض بیان کنند و این چنین است که تاریخ یک جامعه تحریف میشود و مورخ و تاریخ نگار خودش را به امواج جریانات سیاسی میسپارد.
مجموعه ۲۵ سال در ایران چه گذشت، فقط به این دلیل به رشته تحریر درآمده و تدوین شده است کسانی که از سال ۵۶ در کوران جریانات و رویدادهای انقلاب بودهاند مشاهدات عینی و تجربی خود را بر مطالب کتاب که برگرفته از منابع و مقالات و ماخذ مختلف است، منطبق کنند و حقایق تاریخی برایشان آشکار شود و صدق تاریخی از کذب تاریخی متمایز شود و نسل دوم و سوم انقلاب که انقلاب را لمس نکردهاند با مطالعه این مجموعه پی به حقایق تاریخ سیاسی بعد از انقلاب ببرند و سیری کلی و مجموعهای جامع را از ذهن خود عبور داده و انباشتهای از مطالب جامعه و کامل تاریخی را در ذهن خود بگنجانند.
ج ـ در مورد دلیل نگارش این مجموعه مطلب زیر خالی از لطف نیست: روزی از کنار ویترین یک کتابفروشی عبور میکردم، چشمم به کتابی افتاد که در مورد دولتهای بعد از انقلاب اسلامی بود وقتی که کندوکاوی در متن کتاب کردم و آن را ورق زدم دیدم درباره ریاستجمهوری ابوالحسن بنیصدر هیچ مطلبی نوشته نشده است و این موضوع حس کنجکاوی مرا برانگیخت و از ناشر و کتابفروش مربوطه سوال کردم چرا بعد از ۱۵ آبان ماه ۱۳۵۸ که دولت موقت استعفا داد، مطلبی درباره ریاستجمهوری ابوالحسن بنیصدر عنوان نشده است و تاریخنگار یکباره از ۱۵ آبان ۱۳۵۸ پرواز کرده و به مردادماه ۱۳۶۰، روز تنفیذ ریاستجمهوری محمدعلی رجایی رسیده است اما صریحا جواب داد مگر بنیصدر رییسجمهور هم بوده است؟ مگر مردم و مجلس او را از ریاستجمهوری خلع نکردند با خودم اندیشیدم که وای به حال جامعهای که تاریخنگار و مورخ آن این چنین مطالب را مسخ میکنند و به سانسور تاریخ میپردازند. به همین سبب یکی از مورخان مبرز قدیم میگوید، تاریخنگار کسی است که از تحریف، تبذیر و تقطیع رویدادهای تاریخی پرهیز کند. گرچه به قول گوته هیچ تاریخی نیست که خالی از حب و بغض و اشتباه باشد ولی این موضوع نباید باعث شود که یک تاریخنگار مطالبی سانسور شده و تحریف شده فقط به خاطر پول، جاه و مقام و گرایشهای سیاسی و گروهی به مردم مرز و بومش تحویل دهد.
د ـ من انتظار داشتم که استادان تاریخ و مورخان و کسانی که در زمینه تاریخ قلم زدهاند دست به تدوین تاریخ بعد از انقلاب بزنند تا افراد تحصیلکرده و علاقهمند به تاریخ کشورمان با روندها و رویدادهای دوران انقلاب و تاریخ ۲۵ ساله اخیر آشنا شوند ولیکن متاسفانه این افراد شاید به دلایل سیاسی و امنیتی و شاید به دلایلی دیگر، دست به چنین کاری نزدند و احساس کردم که در من این رسالت جزیی نهفته است که این کار پر خطر را با معلومات محدود علمی و تاریخیام انجام دهم تا شاید دین خود را به جامعه ادا کرده باشم و دلیل اصلی من از نگارش این مجموعه بیشتر همین دلیل سوم است.
آقای علیبابایی شما در راه تدوین این مجموعه با چه مشکلاتی مواجه بودهاید؟ یکی از اساسیترین مشکلاتی که وجود داشت این بود که بعد از تدوین هر جلد از این مجموعه، ماخذ جدیدی به دستم میآمد که باید کتاب مربوطه به آن آراسته میشد تا یک کتاب کامل سیاسی وارد بازار شود، به همین دلیل، من به عنوان یک نویسنده در بحران عجیب تدوینگیر کرده بودم که کدام مطلب ارجحیت بیشتری دارد تا در آن مجموعه بگنجانم که مبتلا به افراد علاقهمند به مسایل تاریخی و انقلاب اسلامی باشند به همین جهت هر یک از این کتابها چندین بار مورد بررسی و تدوین قرار گرفت در آخر نیز نتوانستم مجموعهای به جامعه عرضه کنم که باب طبع فکریم باشد. گرچه افرادی که این مجموعه را خواندهاند آن را یک مجموعه کامل دانستهاند ولی باید در این مورد جهانبینی افراد را مدنظر قرار داد مخصوصا در مورد مسایل سیاسی و تاریخی. مشکلات بسیار زیاد دیگری هم اعم از حذف برخی مطالب و عکسها آن هم با زمان طولانی بررسی کتاب وجود داشت.
کتابهای مختلفی درباره تاریخ انقلاب منتشر شده است. در مورد آنها چه نظری دارید؟ خوشبختانه کتابهای متعددی درباره انقلاب اسلامی ایران به چاپ رسیده است، ولی بیشتر در این کتابها به وضعیت انقلابی تا تاریخ ۱۵ آبان ۱۳۵۸، روز استعفای دولت موقت مهندس مهدی بازرگان پرداخته شده است و به ندرت میتوان مقالهای در مورد دولتهای بعد از انقلاب در این کتابها یافت. حالا نمیدانم چرا علاقهمندان به مسایل تاریخی و اساتید تاریخ به این مساله نپرداختهاند. اما در مجموع میتوان کتابهای خوبی را که مستند هستند و دوران ۱۳ ماهه وضعیت انقلابی را مورد بررسی قرار دادهاند در نظر گرفت. کتاب تاریخ ۲۵ ساله ایران نوشته سرهنگ غلامرضا نجاتی شاید از مهمترین کتابهایی است که واقعا من را تحت تاثیر قرار داد و نیز کتابهایی مانند (درون انقلاب ایران) جان دی استمپل و (خاطرات هایزر) و (خاطرات ژنرال) نوشته تیمسار قرهباغی و کتاب (مثل برف آب خواهیم شد) و کتاب (شکلگیری انقلاب اسلامی) نوشته محسن میلانی، کتابهای (تولد یک انقلاب) و (بررسی انقلاب اسلامی) نوشته عمادالدین باقی و (سقوط شاه) و کتاب (۲۷۵ روز) نوشته مسعود بهنود کتابهایی هستند که میتوانیم به آنها اعتنا کنیم و منابع نسبتا خوبی برای مطالعه هستند. ولی در مجموع درباره انقلاب اسلامی و دولتهای بعد از آن کتابهای منسجمی به چاپ نرسیده است. باید متذکر شوم که کتاب (آخرین تلاشها در آخرین روزها) نوشته ابراهیم یزدی نیز منبع خوبی برای بررسی، مطالعه و تحقیق است.
پس با این وجود کتاب شما ـ ۲۵ سال... ـ پس از بررسی منابع گوناگونی تالیف شده است. شما بیشتر در این مجموعه چه مطالبی را مطرح کردهاید؟ اولین جلد ۲۵ سال در ایران چه گذشت؟ (از بازرگان تا خاتمی) برای اولین بار در سال ۱۳۸۱ منتشر شد که ناشر آن نیز انتشارات امید فردا بود. این کتاب به بررسی حوادث و تحولات تاریخی ایران از ۱۹دی ۱۳۵۶ تا ۱۵ بهمن۱۳۵۸ میپردازد و عناوین آن عبارت از (انقلاب اسلامی چگونه آغاز شد؟)، (نخستوزیری آموزگار)، (نخستوزیری شریف امامی)، (نخستوزیری ازهاری)، (نخستوزیری بختیار) و (نخستوزیری بازرگان) بود. من در این کتاب آغاز انقلاب را از زمان انتشار مقاله احمد رشیدیمطلق روزنامه اطلاعات دانستهام و در صفحه اول جلد نوشتهام: «عصر روز ۱۷دی سال ۱۳۵۶ در روزنامه اطلاعات مقالهای تحت عنوان ایران و استعمار سرخ و سیاه به قلم احمد رشیدیمطلق انتشار یافت که در آن امام خمینی(ره) به شدت مورد حمله و اهانت قرار گرفته بود.» آخرین مسالهای هم که در جلد اول این مجموعه مورد بررسی قرار گرفته مصاحبه حسنین هیکل با امام خمینی(ره) است. پس از این، هفت جلد دیگر از این مجموعه نیز به چاپ رسید که در هر یک از آنها تحولات و حوادث خاص آن دوره مورد بررسی قرار گرفت. جلد هشتم این مجموعه نیز از ۱۷ مهر ۱۳۶۱ آغاز میشود که به بررسی نظرات بهزاد نبوی در مورد مسایل مختلف پرداخته و سپس سخنرانی علیاکبر ولایتی، وزیر امور خارجه ایران را در اجلاس سی و هفتم سازمان ملل منعکس میکند. آخرین مساله هم مربوط به رهبری و قائممقامی آن است که به سال ۶۲ تا ۶۳ میرسد. اما جلد نهم این مجموعه موفق به اخذ مجوز نشد از این رو جلد هشتم به حوادث کشور تا اواسط سال ۱۳۶۲ میپردازد و جلد نهم که مجوز انتشار نگرفته است به حوادث نیمه دوم سال ۱۳۶۲ میپردازد. آخرین جلد از این مجموعه که به چاپ رسیده جلد دهم است که از هفتم فروردین ۱۳۶۳ آغاز میشود و در مورد سعید رجاییخراسانی نماینده دایم ایران در سازمان ملل در واکنش به هیات کارشناسان سازمان ملل در مورد جنگ ایران و عراق است. این جلد به بررسی حوادث کشور از هفتم فروردین ۶۳ تا بهمن ۶۳ میپردازد. جلد دهم آخرین جلد از مجموعه کتابهای (۲۵ سال در ایران چه گذشت؟) است و جلد نهم حوادث نیمه اول. این مجموعه بیهیچ تعریفی میتواند به عنوان مهمترین منبع پیگیری حوادث ایران از انقلاب به این سو مطرح شود. اما با این تفاوت که اطلاعات حاوی آن اغلب از روزنامهها و مجلات و کتابها بیرون کشیده شده است، نه از اسناد سری و محرمانه. از این رو میتوان کتاب را لااقل در برشمردن حوادث و کمیت آنها مرجعی بیبدیل شمرد. در هر حال میخواهم بگویم نمونه چنین کاری تاکنون صورت نگرفته است. اگر این مجموعه کامل شود میتوان مرجعی در اختیار داشت که به تمام حوادث و مهمتر از آن به تمام اظهارنظرها و مواضع کارگزاران رسمی نظام در طول ۳۰ سال گذشته اشاره کرده است و باید با تکمیل اطلاعات به بارورتر شدن این مجموعه در چاپ بعدی کمک کرد. اهمیت این مجموعه در این است که حتی بسیاری از کارگزاران رسمی شاید با نگاهی به آن عملکرد و سخنان گذشته خود را که فراموش کردهاند، دوباره به یاد آوردند. شکی نیست که تقریبا همه آنها چه از نظر مواضع سیاسی و اقتصادی و چه از نظر سمتگیری در جای دیگری قرار دارند.
آقای علی بابایی به نظر خودتان شما در این مجموعه حقایق را برای مردم گفتهاید؟ روزی ناصرالدینشاه قاجار از مهدیقلیخان هدایت خواست تا برای دوران سلطنت او تاریخی بنویسد. مهدیقلی به شاه گفت: من نمیتوانم یک تاریخ بنویسم بلکه من سه نوع تاریخ مینویسم یکی برای خاطر قبله عالم مینویسم که خوشایند شاه باشد و مرا مورد لطف و عنایت قرار داده صله و هدیهای به من بدهد. یکی برای مردم کوچه و بازار مینویسم که آنان به طور سطحی و عوامانه خوششان بیاید و یکی برای خودم مینویسم و در آن حقایق را میآورم و برای خودم نگه میدارم. اما من فقط حقایق را میآورم چه برای کارگزاران چه برای مردم و چه برای خودم، البته در حد مقدورات و معذوراتم. من کوشش کردهام در این مجموعه مطالبی را بیان کنم که آنها را با چند سند مطابقت داده یا به چشم خود دیدهام و آن دوران، خود آنها را درک کردهام. من میخواهم مطالب و نکاتی را به مردم بگویم که تاکنون به ندرت آنها را خواندهاند یا مشاهده کردهاند و میخواهم چیزها و اتفاقاتی را برای آنها نقل کنم که عقلایی باشد و مردم آن را دور از ذهن تصور نکنند البته شما بدانید که من این کتابها را برای کسانی تدوین کردهام که تحمل درک آنها را داشته باشند و دور از تعصب باشند و متاسفانه نمیتوان این نوع مطالب و نکات را برای مردم عوام عرضه کرد، زیرا آنها تحمل خواندن آنها را ندارند و یک نوع تعصب در آنها حاکم است اما گروه تحصیلکرده و مطالعه کننده و روشنفکر که در پی یافتن حقایق هستند ظرفیت شنیدن و خواندن این مطالب را دارند.