آفتاب- سیدهآمنه موسوی - علیرضا خامسیان(روزنامه اعتماد): قرار ملاقاتمان با شیخ دیپلمات همان جای همیشگیاش است. ساختمان مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع که دیرزمانی است محل تضارب افکار و آرای اندیشمندان دوران اصلاحات و سازندگی محسوب میشود. مثل همیشه با روی خندان و گشاده از ما استقبال میکند. زمانی که شیخ دیپلمات خطابش میکنیم اما چهرهاش اندکی درهم میرود و میگوید همان زمان که یکی از روزنامههای اصلاحات این لقب را به من بخشید نیز چندان خوشایند نبود.
با حسن روحانی از ادعای اخیر غرب نسبت به ترور سفیر عربستان از سوی ایران به گفتوگو مینشینیم و او پرده از توطئه جدیدی برمیدارد که با همکاری لابی صهیونیستی علیه ما در حال شکلگیری است و میگوید: «به اعتقاد من این دامی است که احتمالا امریکاییها و صهیونیستها پهن کردهاند و عربستان هم به نحوی گرفتار این دام شده است. در غیر اینصورت نباید عربستان، قدرت ایران را به عنوان تضاد منافع ملی و امنیت ملی خود تلقی کند.»
وی تاکید میکند: «غرب به دنبال آن است که با بحث هستهیی و با بحث حقوقبشر افکار عمومی را در سطح دنیا علیه ایران تحریک کند. مواردی که در روزهای اخیر علیه ایران مطرح کردهاند بسیار حساس است، هم حقوقبشر، هم سلاح کشتار جمعی و هم مساله تروریسم. آنها این سه مساله را با هم مطرح کردهاند یعنی ایران، حامی تروریسم است و خودش میخواهد دست به ترور بزند، حقوقبشر را هم نقض میکند، حتی گزارشگر ویژه را به کشورش راه نداد و دیگر اینکه ایران کشوری است که در مسائل هستهیی با آژانس همکاری نمیکند. اینها کارتهای بازی امریکاست که روی میز قرار دارد تا جوی درست کنند که در آخر به نتیجه دلخواهشان برسند، میخواهند تحریمهای بعدی را در شورای امنیت مطرح کنند اما با مخالفت کشورها مواجه نشود و بتوانند از این مرحله براحتی عبور کنند که البته بعید میدانم موفقیتی حاصل کنند.»
***
در روزهای اخیر شاهد افزایش فشار کشورهای غربی بویژه مقامات امریکا به ایران هستیم و در این میان سعودیها نیز بخشی از این بازی ضدایرانی شدهاند. ارزیابی شما از این تحرکات چیست؟
کل ماجرا، سناریوینویی است که از سوی مقامات امنیتی امریکا برای فشار بر ایران نوشته شده است. این فشار هم سیاسی خواهد بود و هم در مراحل آینده اقتصادی است. البته این سناریو بسیار ضعیف نوشته شده است. این افراد میتوانستند سناریوی خود را به نحوی بنویسند که وقتی یک ناظر بیطرف به آن نگاه میکند برای او باورکردنی باشد، این در حالی است که اینطور نیست. سناریوی غرب به این شکل است که بگویند ایران خواهان ترور سفیر عربستان بوده اما به این موضوع فکر نکرده بودند که ناظر بیطرف در این میان سوال خواهد کرد که با ترور سفیر عربستان چه سودی عاید ایران خواهد شد؟ اگر یک کشور خارجی بخواهد دست به چنین عملیاتی بزند القاعده باید سود کلانی نصیبش شود، حالا با فرض کشته شدن سفیر عربستان در واشنگتن چه سودی نصیب ایران میشود؟ علاوه بر این عربستان یک کشور مسلمان است و سفیر عربستان در امریکا هم یک فرد مسلمان است و ما هیچ درگیریای با دولت عربستان نداریم. ممکن است اختلاف نظرهایی در مسائل سیاسی با عربستان داشته باشیم اما بین دو کشور تقابلی وجود ندارد. علاوه بر تمام دلایل ذکر شده ایرانیها هر ساله در قالب سفرهای حج عمره و مفرده به عربستان رفت و آمد دارند و هیچگاه بهگونهیی عمل نخواهند کرد که امنیت اتباعشان در دیگر کشورها با طرح موضوعاتی اینچنین با خطر مواجه شود، بنابراین باید گفت این سناریو بسیار ناپخته طراحی شده است اما از مجموعه این سناریو پیداست که امریکا از طراحی آن به دنبال هدفی است. ایالات متحده این سناریو را طراحی کرده و همزمان با آن نیز فشارهای خود بر مدیرکل آژانس را افزایش داده تا در گزارش ماه نوامبر این نهاد بینالمللی از بحث نظامی برنامههای هستهیی ایران یا اقداماتی که ایران برای کلاهکهای موشکی خود انجام داده، مباحثی ذکر شود. غرب مطالبی را عنوان میکند که مدتهاست در اطلاعات ادعایی مطرح بوده و ما نیزهمیشه گفتهایمکه این اطلاعات بیپایه واساس بوده و هیچ مدرکی هم دال بر اثبات آنها وجود ندارد. آنها فقط میگویند که یک سیدی در اختیار ماست، در صورتی که درستکردن یک سیدی کار سادهیی است. چند نفر میتوانند بنشینند نقشههای یک کلاهک اتمی را عکسبرداری و طراحی کنند و همه این طراحیها روی سیدی منتقل شود. ایران در بحث مسائل هستهیی بسیار صریح اهدافش را آشکارا بیان کرده و موردی نیست که بخواهد آن را مخفی کند. ما همواره اجازه بازرسیهایی که مدنظر بازرسان آژانس بوده است را به آنها دادهایم. آمانو نیز در گزارش اخیر خود ذکر کرده که علاوه بر بازرسیهای معمول، آژانس 12 یا 13 بار بازرسیهای سرزده داشته و این موضوع در گزارشهای قبلی هم به چشم میخورد. بنابراین آژانسی که بازرسیهای خودش را انجام میدهد و حتی بازرسیهای سرزده نیز داشته است، نمیتواند بگوید ایران کشوری است که بخواهد کار نظامی انجام دهد. ما همواره دست آژانس را برای بازرسیها باز گذاشتهایم. غرب از یک طرف به آمانو فشار میآورد و از طرف دیگر به بحث حقوق بشر که در آیندهیی نزدیک قرار است در شورای امنیت مطرح شود، دامن میزند. عدهیی به دنبال آن هستند که پرونده حقوقبشر ایران را به شورای امنیت ببرند. همه اینها نشان میدهد که امریکا نیاز دارد از یک سمت فشاری را به ایران وارد کند و از سمت دیگر یک موضوع امنیتی در درون جامعه امریکا برای افکار عمومی خودش عرضه کند. مثلا بعضی از سناتورهایی که مصاحبه کردند، گفتند دولت توانست در مراحل اولیه این توطئه را کشف کند، پیداست که نیاز دارند به مردم امریکا بگویند ما مسائل و مشکلات امنیتی داریم. حالا اینکه امریکا چرا این نیاز را در این مقطع دارد، آیا فشار اقتصادی است که روی مردم امریکا است یا اصولا در کل غرب این مشکل وجود دارد و فشار مضاعفی است که روی دولت اوباما است؟ آیا این جنبشهای اخیری که به عنوان وال استریت اتفاق افتاده، در شکلگیری این موضوع تاثیرگذار بوده؟ آیا بحث انتخابات آینده امریکاست؟ در هر صورت باید توجه داشت که براساس نظرسنجیهای صورت گرفته وضع انتخاباتی اوباما خوب نیست، اطرافیان او هم به دنبال طرحی بودند که بتوانند وجهه دولت اوباما را در افکار عمومی امریکا بالا بیاورند. اوضاع و قراین نشان میدهد که امریکا به چنین سناریویی نیاز داشته است در غیراینصورت فرض میگیریم که چنین طرحی هم بوده، حالا چرا در این مرحله آمدند اعلام و افشا کردند. آنها باید به لحاظ اطلاعاتی صبر میکردند تا مدارک کامل شود. اگر کشوری مدعی این موضوع است باید صبر کند و حتی فرصت بدهد تا متهم تماس گرفته و ارتباطاتش را بطور کامل کنترل کنند تا شواهد و مدارک جدیدی به دست آورند.
چرا این بازی را با عربستان شروع کردند؟
سرمایهگذاری بر گزینه عربستان میتواند به این دلیل باشد که این کشور در ماههای اخیر از تحولات منطقهیی ناراضی است و احساس میکند که برنده تحولات منطقهیی ایران است. البته مواردی درباره عربستان در سایت ویکیلیکس هم آمده بود که همه نسبت به آنها اشراف دارند.
مطالب این سایت نشان میداد که عربستان نگرانیهایی از قدرتگیری ایران در منطقه دارد و در واقع احساس میکند که در منطقه قدم به قدم نفوذ ایران بیشتر میشود و از نفوذ و حوزه تصمیمسازی این کشور کاسته میشود. اگر این موضوع درست باشد باید بگوییم که عربستان از تضعیف ایران خوشحال است و شاید بخواهد به ایران فشار وارد شود. هر چند که به اعتقاد بنده عربستان با در پیش گرفتن این سیاست اشتباه میکند، چرا که هیچگاه نفوذ و قدرت ایران علیه عربستان نخواهد بود.ممکن است عربستان در ماجرای عراق به دنبال نخستوزیری ایاد علاوی باشد و ایران خواهان پیروزی گروههای دیگر یا عربستان از موفقیت حریری در لبنان حمایت کند و ایران متمایل به گزینههای دیگر باشد اما در هر صورت این کشورها هیچگاه دشمن یکدیگر نبودهاند. این یک مساله طبیعی به شمار میرود که برخی کشورها از تحولات منطقه ناخشنود باشند اما در کلیت امر میان ایران و عربستان تقابلی وجود ندارد و هر دو، کشور مسلمان هستند و در کنار هم به عنوان همسایه روابط فرهنگی، اقتصادی و سیاسی دارند. به اعتقاد من این دامی است که احتمالا امریکاییها و صهیونیستها پهن کردهاند و عربستان به نحوی گرفتار این دام شده است. وگرنه نباید عربستان، قدرت ایران را به عنوان تضاد منافع ملی و امنیت ملی خود تلقی کند. معتقدم از تحولات منطقه امریکا و صهیونیستها راضی نیستند و وقایع آن مورد خواست عربستان نیز نیست. این کشور از اوضاع و احوال بحرین عصبانی است و برهمین اساس هم به این کشور لشکرکشی کرد تا بتواند قیام مردم بحرین را سرکوب کند. در سوریه هم عربستان جزو کشورهایی است که از مخالفین دولت دمشق حمایت میکند و دنبال سرنگونی دولت بشار اسد است، بنابراین بهبود اوضاع امنیتی سوریه طی ماههای اخیر و افزایش ثبات در این کشور موجب ناراحتی سعودیها شده است. هر چند که به اعتقاد ما اگر مردم حقوقی دارند باید به حقوقشان توجه شود. طبیعی است که مردم این کشور اگر خواستههای مشروعی دارند باید به این خواستههای مشروعشان برسند.
غرب از افزایش هجمههای خود بر ایران چه هدفی را دنبال میکند؟ آیا به دنبال آن است که گزینه نفت در برابر غذا را که یکبار در عراق پیاده کرده بود، در رابطه با ایران نیز به مرحله اجرا درآورد؟
آنچه در این مرحله به زبان میآورند، بحث تحریم بانک مرکزی است، میگویند میخواهیم بانک مرکزی را در لیست تحریم قرار دهیم. البته این هم مطلب جدیدی نیست. شما میدانید که در سنای امریکا سه، چهار ماه قبل این بحث مطرح بود که باید بانک مرکزی ایران تحریم شود. بعضی از مقامات خزانهداری امریکا سه، چهار ماه پیش این بحث را مطرح میکردند که بانک مرکزی تحریم را دور میزند و میخواستند نشان دهند که مصوبات شورای امنیت را بانک مرکزی نقض میکند و برهمین اساس به دنبال زمینهسازی برای افزایش تحریمها بودند. از دیدگاه این کشورها قدمهایی که تا به امروز برای تحریم برداشته شده است آثار دلخواه را در برنداشته است چرا که تحریمها باید به گونهیی باشد که غرب بتواند وارد معامله جدید با ایران شود که البته تاکنون اینطور نبوده است. غرب میگوید که ما نمیخواهیم تحریمها به مردم فشار وارد کند، اما بطور طبیعی تحریم به مردم فشار میآورد. این کشورها به دنبال فشاری هستند که به اصطلاح خودشان خردکننده باشد تا دولت ایران در برابر طرحهای آنها سر فرود آورد.
جنابعالی معتقدید که غرب هنوز نتوانسته است به اهداف خود از افزایش تحریمهای ایران دست پیدا کند. در این مرحله قدم بعدی آنها چیست؟
اصلیترین مشکل آنها این است که در شورای امنیت ناموفق هستند. یعنی موفق نمیشوند تحریمهای ایران را به صورت دلخواه خود پیش برند. اخیرا آنها خواستند طرح تحریم سوریه را به شورای امنیت ببرند و در واقع قطعنامه هم نوشتند و رایزنی هم انجام دادند اما در نهایت با مخالفت روسیه و چین مواجه شدند، که این امر موجب عصبانیت امریکاییها شد. در رابطه با ایران نیز به دنبال آن هستند تا در فضای جدید به نیاتشان دست پیدا کنند و در این فضا بتوانند در شورای امنیت موفق باشند. مبحث عربستان و ترور ادعایی را به شورای امنیت میبرند و پیشبینی میکنند که ظرف هفته جاری ممکن است پرونده در دستور شورای امنیت قرار بگیرد اما بعید میدانم که این سناریوی بسیار ضعیف و نپخته مورد توجه قرار گیرد. حتی تحلیلگران امریکایی هم این ادعا را نپذیرفتهاند. همه با تردید به آن مینگرند که این چه سناریویی است؟ به فرض اینکه ایران بخواهد این اقدام را انجام دهد، آیا با فردی که ماشین دست دوم در امریکا خرید و فروش میکند این کار را انجام میدهند. این سناریو جاافتاده نیست و بعید میدانم در شورای امنیت موفقیت چندانی داشته باشد.
گزارش ماه نوامبر آمانو میتواند در شکلگیری پازل موردنظر غرب تاثیرگذار باشد. غربیها مدعی تنظیم گزارش تند و تیزی از سوی مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی هستند.
غرب با طرح تمام این مسائل همه کارتهای خود را روی میز قرار داده است، یعنی هر چه داشتند را رو کردهاند که یکی از آنها هم گزارش آمانو است. البته هنوز نمیدانیم آمانو چه گزارشی را تنظیم کرده اما در سایتها و برخی از رسانهها گفته میشود همان مطالب ادعایی که پیش از این امریکاییها به دنبال آن بودند را مطرح میکند.
منظور شما تاکید بر ادعای برنامههای هستهیی نظامی ایران است؟
بحث نظامی بودن برنامههای هستهیی ایران، کاملا دروغ و بیاساس است. اما اگر آمانو بخواهد مطالب ادعایی که پیش از این امریکاییها به دنبال آن بودند را به نحوی تایید کند، ممکن است در افکار عمومی تاثیرگذار باشد. ایران بارها خواسته است متن ادعاهای غرب از برنامههای هستهیی کشورمان را در اختیار داشته باشد اما آنها گفتند که نمیتوانیم این متن را در اختیار شما قرار دهیم. گفتهاند در این زمینه سوالاتی از شما داریم، خب سوالات در مسالهیی که از بیخ و بن دروغ است و وجود خارجی ندارد، چه معنایی دارد؟ با بحث هستهیی و با بحث حقوقبشر میخواهند افکار عمومی را در سطح دنیا علیه ایران تحریک کنند. بههرحال هر سه مورد، موضوع حساسی است، هم حقوقبشر، هم سلاح کشتار جمعی و هم مساله تروریسم. پس آنها این سه مساله را با هم مطرح کردهاند یعنی ایران، حامی تروریسم است و خودش میخواهد دست به ترور بزند، حقوقبشر را هم نقض میکند، حتی گزارشگر ویژه را به کشورش راه نداد و دیگر اینکه ایران کشوری است که در مسائل هستهیی با آژانس همکاری نمیکند. میخواهند این سه مساله را کنار هم قرار دهند برای اینکه جوی درست کنند که در آخر به نتیجه دلخواهشان برسند، میخواهند تحریمهای بعدی را در شورای امنیت مطرح کنند اما با مخالفت کشورها مواجه نشود و بتوانند از این مرحله بهراحتی عبور کنند. البته من بعید میدانم چرا که معتقدم گزارش آقای آمانو حرف تازهیی نخواهد داشت، حرفی هست که بارها گفته شده است. در رابطه با موضوع ترور سفیر عربستان هم سناریوی بسیار ضعیفی طراحی شده که افکار عمومی چندان موضع مثبتی نسبت به آن نداشته است. بحث حقوقبشر هم در سالهای اخیر همیشه علیه ما مطرح بوده که ممکن است در سال جاری شدیدتر باشد. آن هم به دلیل گزارشی است که احمد شهید مطرح خواهد کرد، قاعدتا هدف نهایی امریکا از همه این سروصداها دستیابی به دو هدف است: 1-افزایش فشار بر ایران، 2- کاهش فشارهابر دولت اوباما که به خاطر فشارهای اخیر تحولات اجتماعی و مسائل اقتصادی به وجود آمده و جو امنیتی را در این کشور دامن زده است تا از این مسیر محبوبیت از دست رفته اوباما را نیز بازسازی کنند. البته مسائل منطقه نیز در این موضوع تاثیرگذار بوده است. بههرحال نفوذ ایران در منطقه افزایش پیدا کرده که این امر فشار زیادی را به اسراییل وارد میکند. در مجموع میتوانیم بگوییم که: مسائل منطقه، مسائل داخلی امریکا و فشاری که ماههاست امریکا میخواسته به ایران وارد کند و ناموفق بوده با این سناریو پیگیری میشود، این سه مساله دستبه دست هم داده و با این داستان ساختگی ترور آغاز شد. ما امیدواریم این سناریو در همه صحنهها ناموفق باشد و دوستان امریکا هم موفقیتی نداشته باشند. به دلیل اینکه اگر امریکا موفق باشد معنایش این است که فشار جدیدی به مردم ایران وارد میشود و هیچ چیز دیگری غیر از این نخواهد بود.
در ماههای اخیر شاهد افزایش حملات رییسجمهور فرانسه نیز بودیم. در دوره آقای خاتمی ما رابطه خوبی با فرانسویها داشتیم اما متاسفانه در این سالها از سوی پاریس به صراحت تهدید به حمله نظامی میشویم. دلیل آن را چه میدانید؟
ما با فرانسه در ماههای آخر دولت هشتم به نزدیکترین نقطه رسیدیم، میدانید که ما در بحث هستهیی با تنها رییسجمهوری که در غرب به توافق نهایی رسیدیم آقای شیراک بود.
با این وجود برخی جریانات دولتهای نهم و دهم دکتر روحانی و تیمش را انفعالی میدانند؟
ما اهداف هستهیی کشور را تعیین نمیکردیم، اهداف ما از سوی نظام مشخص شده بود. زمانی که مسوولیت تیم هستهیی به بنده سپرده شد دو هدف در اولویت برنامههای ما قرار گرفت، هدف اول این بود که امنیت ملی را حفظ کنیم و هدف دوم هم این بود که از دستاوردهای هستهیی حمایت و پشتیبانی داشته باشیم. این دو هدف برای ما مشخص شده بود. ما در چه شرایطی مسوولیت را برعهده گرفتیم؟ در شرایطی که بعد از قطعنامه ماه سپتامبر در سال 2003 (سال 1382) غرب به دنبال آن بود تا در اجلاس بعدی پرونده به شورای امنیت سپرده شود. در شرایطی که امریکاییها در عراق پیروز شده بودند و به دنبال آن بودند و اصرار داشتند که این پرونده به شورای امنیت برود. شما میدانید در تمام جلسات شورای حکام نماینده امریکا، میگفت هیچ راهی برای پرونده ایران باقی نمانده جز رفتن به شورای امنیت. ما با تلاشهایمان اجازه ندادیم امریکا موفق شود. امریکا تصمیمش این بود که پرونده را به شورای امنیت ببرد و ما در دوره خودمان نگذاشتیم پرونده به شورای امنیت برود و در برابر امریکا ایستادیم. اینکه اجازه ندادیم امریکا به اهدافش برسد و اینکه موفق بودهایم یا ناموفق را باید به عهده رای و قضاوت مردم قرار دهیم.
زمانی که من مسوول این پرونده شدم در اصفهان تولیدی نداشتیم، ما که نمیتوانستیم UF4 یا UF6 را تولید کنیم یعنی اگر تمام نطنز هم سانتریفیوژ بود آن مادهیی که باید تزریق کنیم را در اختیار نداشتیم. مقدار محدودی UF6 که قبلا از بعضی کشورها خریداری کرده بودیم را در اختیار داشتیم. اما باید تاسیسات اصفهان کامل میشد تا بتواند کیک زرد را به UF4 و UF6 تبدیل کند. ما در این فرصت این کار را انجام دادیم و تاسیسات اصفهان را کامل کردیم و در فروردین 83 آن تاسیسات افتتاح شد. در اراک ما تلاشهای خود را ادامه دادیم تا در پاییز 83 به آب سنگین رسیدیم؛ ما آب سنگین نیز نداشتیم، اما توانستیم در این دوره به آن دست پیدا کنیم. در بندر عباس به کیک زرد رسیدیم.
البته علاوه بر مباحث مطروحه هدف دیگر نیز این بود که دستاوردهای هستهیی را به لحاظ حقوقی حفظ کنیم که بسیار مهم بود. حفظ دستاورد هستهیی ابتدا از لحاظ حقوقی و پس از آن به لحاظ عملی بود. تلاشهای ما به گونهیی بود که در نوامبر سال 2004 یعنی درسال 83 شورای حکام به اتفاق آرا رای داد که فعالیتهای هستهیی جمهوری اسلامی ایران در سایتهای اعلام شده صلحآمیز است. این مصوبه شورای حکام در آن مقطع زمانی است که امریکا هم عضوی از آن به شمار میرود. امریکاییها که روز اول میگفتند ایران دنبال فعالیت نظامی است، خودشان رای دادند که فعالیت ایران صلحآمیز است. این موفقیت سیاسی، موفقیت حقوقی و موقعیت فنی تیم هستهیی ایران بود. ما باید انفعال و فعال بودن را در دستاوردهای خودمان ببینیم. علاوه بر این آقای البرادعی هم در کتاب خاطرات خودش که به زبان انگلیسی نوشته شده، تصریح میکند که ایران در سال 2003 به گونهیی عمل کرد که میان اروپا و امریکا اختلاف انداخت. آقای فیشر هم که کتابی از خاطرات خود به زبان آلمانی نوشته تاکید میکند که در آن مقطع زمانی امریکاییها مصمم به حمله نظامی به ایران بودند. او تصریح میکند که من به واشنگتن رفتم و صحبت کردم و به من گفتند هیچ راهی وجود ندارد جز حمله نظامی به ایران. آقای استراو هم در مصاحبهیی که با BBC داشت گفت که من فهمیدم امریکاییها میخواهند به ایران حمله اتمی کنند و من دیدم هیچ راهی وجود ندارد جز اینکه در یک مصاحبه بگویم این کار احمقانه است و بنابراین اعلام کردم با اینکه امریکاییها از دست من بسیار عصبانی شدند. زمانی که دیدم ممکن است این کار انجام شود مجبور شدم آن را اعلام کنم.
نزدیکی به اروپا بود که موجب شد پرونده ما به شورای امنیت نرود چرا که در آن زمان ما شاهد افزایش مذاکرات تیم هستهیی کشورمان با اروپا بودیم؟
علت اینکه ما سه وزیر خارجه اروپا را به تهران دعوت کردیم و مذاکرات سعدآباد را ترتیب دادیم این بود که اروپا در برابر امریکا بایستد تا این پرونده به شورای امنیت نرود و این را آقای فیشر در خاطراتش نیز مورد تصریح قرار داده است و میگوید ما در تهران به مقامات تهران قول دادیم که پرونده ایران به شورای امنیت نرود و این قولی بود که ما از آنها گرفتیم. من هیچگاه این موضوع را در مصاحبهها نگفته بودم. اروپاییها در مذاکرات به ما قول دادند که نمیگذاریم این پرونده به شورای امنیت برود. این میشود سیاست خارجی فعال. ما کشور را از یک جنگ نجات دادیم در شرایطی که امریکاییها در اوج غرور بودند و وضع پرونده هستهیی ایران در سال 1382 با 1383 متفاوت بود. یعنی در سال 83 غرور امریکا شکسته شده بود و دچار مشکل بود ولی در سال 82 که در عرض سه هفته به بغداد رسید و صدام فرار کرد، در آن حالت غرور میخواستند به ایران حمله کنند و پرونده ما را به شورای امنیت ببرند. بنابراین سیاست خارجی فعال و منفعل از آثارش مشخص میشود. اصولا دیپلماسی هم هنر است و هم علم. افرادی که دانش و تجربه کافی در این زمینه ندارند و هنر لازم را ندارند نمیتوانند کاری از پیش برند، این نیست که شما با یک خارجی مذاکره کنید، او حرف بزند و شما هم حرف بزنید و خیلی هم محکم و درشت صحبت کنید، این سیاست خارجی نیست.
در سیاست خارجی باید به نتایج آن نگاه کنیم. پرونده ما از سال 85 به شورای امنیت رفته و در حال حاضر نیز در این شورا قرار دارد. سیاست خارجی این است که بتواند جلوی ادامه این کار را بگیرد و پرونده را از شورا خارج کند. این میشود سیاست خارجی فعال. اگر مسوولان سیاست خارجی توانستند این پرونده را از دستور کار شورای امنیت خارج کنند ما دست آنها را میبوسیم. آن وقت میشود سیاست خارجی فعال. اما اگر هر روز یک قطعنامه بدتری تصویب شد نمیتوانند مدعی سیاست خارجی فعال باشند.
سیاست خارجی در آن دوره به حسن روحانی تعلق نداشت. سیاست خارجی مصوب نظام بود. من این را در مصاحبههای قبلی هم کم و بیش مطرح کردهام. گفتم هیچ مساله مهمی نبود جز اینکه به تصویب سران نظام رسیده باشد. من هیچگاه در مسائل مهم به مصوبه شفاهی اکتفا نکردم و مصوبه کتبی گرفتم. در تمام موارد و بدون استثنا یعنی از مذاکرات سعدآباد گرفته تا توافق پاریس، تمام اینها در جلسه سران نظام مطرح شده و در رابطه با تمام آن موارد مصوبه کتبی وجود دارد و ما براساس مصوبه کتبی عمل کردیم. بنابراین سیاست خارجی متعلق به بنده نبوده، بنده هم عضوی از آن جمع بودم که در دبیرخانه و در جلسه سران هم عضویت داشتم اما در نهایت مصوبه به من ابلاغ میشد و من طبق آن مصوبه عمل میکردم. بنابراین، روحانی از خودش دفاع نمیکند، از نظام دفاع میکند. در آن مقطع جمهوری اسلامی به اعتقاد من بسیار عاقلانه و هوشمندانه عمل کرد و اجازه نداد امریکا موفق شود و بهخوبی جلوی امریکا ایستاد و نگذاشت پرونده به شورای امنیت برود و کاری کرد درآن یکسال و 10 ماه که من مسوول پرونده بودم، پرونده از شورای امنیت دور شد. چون بنده در مذاکرات سعدآباد موظف بودم سه کشور اروپایی را راضی کنم تا بگویند ما نمیگذاریم پرونده به شورای امنیت برود.
من قرار بود همین را بگیرم، ولی یک قدم بالاتر گرفتم. ایستادم و با آنها بحث کردم که اگر امریکا پرونده را به شورای امنیت برد، شما طرح امریکا را وتو میکنید یا نه؟ هم انگلستان و هم فرانسه گفتند ما از حق وتو استفاده میکنیم. مسوولان از من این مساله را نخواسته بودند ولی من از اروپاییها این قول را در مذاکرات گرفتم. حالا این کار خوبی بود یا نه، بنده از دو کشور دارای حق وتو قول گرفتم که اگر روزی امریکا بخواهد یکجانبه پرونده هستهیی ایران را به شورای امنیت ببرد، آنها از حق وتو استفاده کنند.
این را نخستینبار است میگویید یا اینکه قبلاً گفتهاید؟
نه، نگفتهام.
فکر نمیکنید که دولت نهم روی امریکا خیلی حساب کرد؟ یعنی با این تفکر که بتواند با امریکا مذاکره کند از گزینه اروپا دور شد چرا که ما بعد از آن شاهد بودیم که آقای احمدینژاد در گفتوگوهای مختلف خودشان از بحث مذاکره با امریکا مکررا صحبت کردند و برخلاف روسای جمهور قبلی تابوی آن را شکستند؟
در حوزه سیاست خارجی، اطلاعات دقیقی از سوابق گذشته موردنیاز است. یعنی فرد مسوول ابتدا باید پروندههای گذشته کشور در دستش باشد و بداند که چه خبر بوده است و از تحولات جهان باخبر باشد. یک نفر که تازه وارد معرکه شده و از سوابق گذشته بیاطلاع باشد، آرزوهایش زیاد است. ما ممکن است آرزوهایی داشته باشیم که دستیافتنی نیست. بنده پیش از مذاکرات هستهیی حداقل 23 سال سابقه مذاکرات با مقامات خارجی را داشتم و از این سوابق و تجربه استفاده میکردم. نمیشود کسی که هیچ اطلاعاتی و تجربهیی در این کار نداشته، سوابق پروندهها در دستش نیست و نمیداند چه تحولات بزرگی در این کشور وجود داشته با آرزو جلو برود. من نمیخواهم بگویم که کسی دنبال این نبوده که مانع شود پرونده به شورای امنیت برود، حتما تلاش کردند مانع شوند ولی نتوانستند. بحث سر این است که از همه سرمایههای کشور استفاده نشده و حالا باید تلاش کنیم تا این پرونده از شورای امنیت خارج شود.
آقای دکتر در حوزه سیاست خارجی کشور این احساس وجود دارد که سیاست ما در مقابل سوریه و بحرین با تفاوتهایی همراه است، در صورتی که به اعتقاد برخی از کارشناسان نباید این تفاوت وجود داشته باشد؟
سیاست ایران درباره بحرین مثل کشورهای مصر و تونس و لیبی است بنابراین در رابطه با بحرین سیاست ایران با بقیه کشورها فرقی نمیکند، دیدگاه جمهوری اسلامی ایران درباره بحرین با مصر یکی است.
در مصر هنوز گروهی که حاکم هستند، نظامیان هستند حالا تا انتخابات برگزار و رییسجمهوری انتخاب شود فاصله زیادی وجود دارد. تونس هم همینطور. در بحرین همینطور. بنابراین خیلی مهم است که سیاست ما در این زمینه فعالتر باشد وبه رسالت تاریخی خودمان عمل کنیم. اتفاقاً در این سیاست کلی که در مجمع تصویب شده یک بند هم در رابطه با تحولات منطقه است و اقداماتی که سیاست خارجی ما در این زمینه باید انجام دهد. انتظارات مردم این کشورها هم نسبت به ایران، انتظارات بیشتری است.
البته سوال من مشخصاً در رابطه با سوریه بود.
دیدگاه ایران در رابطه با سوریه نیز به همین شکل است. عربستان است که نظرش کاملا متفاوت است و میبینیم که هم در بحرین و هم در یمن دنبال تثبیت این حکومتها و مخالفت با مردم است. این در حالی است که سیاست ایران همیشه موافق با مردم بوده است. درباره سوریه هم ما مخالفتی نداریم، اگر مردم سخن حقی دارند یا مطالبه حقی دارند، مطالباتشان را دنبال کنند. منتها تحرکاتی در سوریه دیده میشود که کاملا متفاوت است یعنی حضور این همه اسلحه در شهرهای مرزی سوریه جای سوال دارد. در حالیکه در مناطق مرکزی سوریه خبری نیست، به یکباره میبینیم در شهرهای مرزی تظاهرات میشود که این خودش جای سوال است که چگونه فقط در نقاط مرزی این درگیریها وجود دارد یا شهرهایی که نزدیک ترکیه یا مرز لبنان و اردن است. چرا در بقیه مناطق خبری نیست؟ تحولات سوریه کاملا متفاوت با کشورهای دیگر است. در تمام این کشورها قیامها برای رد استبداد و استعمار خارجی است اما در سوریه بیشتر حوادث قومی و طایفهیی است و بحث اقدامات مسلحانه است. در سوریه به همان میزانی که مردم کشته شدند نیروهای امنیتی نیز از بین رفتند، پس این یک درگیری است نه تظاهرات. به همین دلیل است که ما با برخی تحرکات در سوریه مخالف هستیم. چون میبینیم که مداخله کشورهای همسایه در کار است و این مداخله چیزی نیست که مطلوب ما باشد.از طرف دیگر احساس میشود که صهیونیستها و امریکاییها وقتی یاران خودشان را در منطقه از دست دادند دنبال این هستند که جبهه پایداری وکشورهایی که در برابر صهیونیستها مقاومت دارند را مورد هجمه قرار دهند. لذا طرحی تهیه کردند تا سوریه و مناطق مرزی این کشور را تهدید کنند. چون سوریه کشوری است که در برابر صهیونیستها مقاومت میکند. به حزبالله فشار میآورند چون بخشی از جریان مقاومت است، به حماس و جهاد اسلامی در فلسطین فشار میآورند چرا که در برابر اسراییل مقاومت میکند. اتفاقاً یکی از دلایل این بازیها و سناریونویسیهای اخیر امریکا علیه ایران هم همین است. یعنی پشت پرده، فشار صهیونیستها در امریکااین موضع است که اسراییل دوستان اصلیاش را در منطقه از دست داده، مبارک و بن علی از قدرت به پایین کشیده شدند و در اردن هم وضع مطلوبی حاکم نیست و آنجا هم هر روز تظاهرات و فشارهای اجتماعی است. اینکه سفارت اسراییل در مصر مورد تعرض قرار گیرد برای اسراییلیها فاجعه است و اسراییلیها میبینند که هرچه در این 15 یا 20 سال اخیر ساخته بودند همه از دستشان رفته است.
موضع ترکیه را در این میان چطور ارزیابی میکنید، هم در بحث رابطه با ایران و اتفاقاتی که این اواخر به وقوع پیوسته است و هم در بحث سوریه؟ ما شاهد بودیم که موضع ترکیه به نوعی در تحولات سوریه و اتفاقاتی که افتاد به موضع غرب نزدیک شده است.
مواضع ترکیه نسبت به ایران در سالهای اخیر مواضع بدی نبوده است. این کشور پس از روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه در ترکیه روابط گرمتری با ایران داشته است. اما طی ماههای اخیر زاویههایی میان ایران و ترکیه ایجاد شده که عمدتا در بحث سوریه بوده است. ترکیه در کنار غرب قرار گرفت چرا که بر این اعتقاد بود که بشار اسد ظرف یک یا دو هفته سرنگون میشود و حکومت فعلی سوریه نمیتواند ادامه داشته باشد ولی بعد دیدند که سیر جریانات سیاسی این کشور آنگونه نیست و هرچه کار جلو میرود حکومت دمشق استحکام بیشتری پیدا میکند و اتفاقا اینها میخواستند بحث تظاهرات و درگیریها را به شهرهای مرکزی بکشانند که ناموفق بودند.
چه کسانی؟
کشورهای حامی امریکا و خود امریکا در منطقه طراحیشان این بود و خود ترکیه هم خیلی با اردوگاهی که تاسیس کرده بود سروصدا ایجاد کرد، خبرنگارها را به آنجا کشید و الان میبینید که فتیله اخبار نسبت به آن زمان پایین آمده. ترکیه از نظر من دچار یک اشتباه محاسباتی شده است. اشتباه محاسبه هم به خاطر حرفهایی بود که امریکا میزد و شما دیدید که امریکاییها قدم به قدم جلو آمدند، یک بار گفتند اسد باید رفتارش را تغییر بدهد. بعد گفتند باید به قولهایش عمل کند و وعدههای توخالی ندهد. بعد گفتند که دیگر مشروعیت ندارد. قدم به قدم رفتند جلو و دیدند که خبری نشد. لذا امریکاییها هم ساکت شدند، البته نه اینکه توطئه سوریه تمام شده باشد، توطئه در سوریه ادامه دارد و بههرحال اینها به این سادگی موضوع را رها نمیکنند و باز هم در سوریه مشکلاتی به وجود خواهند آورد. همانطور که گفتم از دیدگاه ما مردم سوریه حقوقی دارند که باید به آن حقوق رسیدگی شود. در این مورد بحثی نداریم و نمیخواهیم یکدفعه بگوییم که هرکاری که دولت میکند درست است، به هرحال حزبی که در سوریه حاکم است، حزب بعث است و از لحاظ اعتقادی، فکری و ایدئولوژیکی تفاوتهای زیادی با ما دارد اما حمایتی که ما همیشه از سوریه داشتیم بهخاطر جبهه مقاومت بوده و فقط به این دلیل است که سوریه همواره ایستادگی کرده و در برابر اسراییل مقاومت کرده است. الان هم این جنبه برای ما بسیار مهم است. جنبهیی که مثلا در مصر و تونس و بحرین بوده یعنی وابستگی آن کشورها به امریکا و نوعی سلطه امریکا بر این کشورها، چنین حالتی در سوریه هیچوقت نبوده است. هیچوقت امریکاییها بر سوریه مسلط نبودند، هیچوقت طرح امریکاییها در سوریه موفق نبوده، میدانید بارها امریکاییها طراحیهای مختلفی علیه سوریه داشتند و هیچوقت هم موفق نبودند. بنابراین فاصله سیاست ایران با ترکیه در این مورد است اما در کل مواضع ترکیه با ایران نزدیک است.
بسیاری معتقدند که موضعگیریهای ترکیه در قبال اسراییل برای امتیازگیری دوجانبه از کشورهای اسلامی و کشورهای غربی بوده است. این موضع تا چه اندازه قطع به یقین است؟
ببینید حزب حاکم بر ترکیه کم و بیش اسلامی است. بههرحال به یک سری اصول و شعائر اسلامی و مناسک اسلامی هم اعتقاد دارد و هم پایبند است. بعضی از مواضعی که آقای اردوغان در قبال اسراییل اتخاذ کرد، مواضع خوبی بود. مثلاً موضوع ارسال کشتی برای شکستن محاصره غزه، اقدامی سمبلیک و مثبت بود. اما باید به یاد داشته باشیم که ترکیه عضویی از ناتو است و بشدت دنبال عضویت در اتحادیه اروپا نیز است. یعنی هیچوقت نباید ترکیه را با خودمان مقایسه کنیم. مواضع ما اصولی است و منشأ گرفته از اعتقادات دینی و انقلابی ما است، با و جود آنکه رهبران حزب عدالت و توسعه ترکیه مسلمان هستند اما در بعضی از شعائر دینی تلاش میکنند اهداف دیگری را دنبال کنند و بعضی از کارهایی که انجام میدهند برای جلب نظر افکار عمومی مسلمانان منطقه است. البته برخی نیز با بدبینی میگویند که حزب عدالت و توسعه به دنبال قدرت زمان عثمانیها است که به اعتقاد من امری دستنیافتنی است. البته در تحولات اخیری که در منطقه صورت گرفت نخستوزیر ترکیه به مصر و تونس رفت و گفت باید الگویتان ترکیه باشد، بنابراین میبینید که رقابتی در منطقه ایجاد شده است. عدهیی از مردم این منطقه میگویند که الگوی ما یک حکومت مردمسالاری دینی است ولی نه مانند ایران و همزمان آقای اردوغان نیز به دنبال آن است که یک حکومت لاییک در مصر و تونس سرکار بیاید که الگویش ترکیه باشد. تمام غربیها هم، همین موضوع را تبلیغ میکنند که الگوی کشورها باید ترکیه باشد چون به هر حال ترکیه کشوری است که اسراییل در آنجا سفارت دارد، ترکیه کشوری است که با اسراییل روابط اقتصادی دارد، روابط سیاسی دارد، روابط نظامی دارد. ترکیه و اسراییل مانور مشترکی را همین اواخر با یکدیگر داشتند. بنابراین ترکیه مخالفتش با اسراییل، مخالفتی سمبلیک و محدود در همان چارچوبهای کلی است که غرب دنبال میکند. هیچوقت آقای اردوغان نخواهد گفت که اسراییل نامشروع است، امکان ندارد که این حرف از ترکیه شنیده شود. هیچ زمانی آقای اردوغان نمیآید به صراحت از حماس وحزبالله و مبارزاتشان علیه اسراییل حمایت جدی کند. هیچوقت نمیگوید که کل سرزمین اسراییل متعلق به فلسطینیها است. او هیچوقت چنین حرفیهایی نخواهند زد اما بههرحال از کشتار بیرحمانه اسراییل ممکن است نقد و انتقاد کند و از محاصره غزه انتقاد داشته باشد. بنابراین توقعات ما از ترکیه باید متناسب با شرایط باشد و همچنین با ساختار ترکیه، سوابق و با شرایطی که دارد. بنابراین طبیعی است که ترکیه با غرب و امریکا و در کنار آنها باشد، منتها با بیانی که خودش دارد و با چارچوبی که آنها دارند.
گمان میکنید اسراییل موافق کنارهگیری اسد از قدرت باشد؟
اسراییلیها موافق کنارهگیری بشار اسد از قدرت هستند چرا که اسد همواره در برابر اسراییل مقاومت کرده است اما از اینکه بشار برود و ندانند آینده سوریه به دست چه گروهی میافتد، نگران هستند. این سخن معروف است که: دشمن شناخته شده، بهتر از دشمن ناشناخته است. بشار اسد دشمن شناخته شده برای اسراییل است. قدرت، سبک و سیاستشان را میدانند؛ به هرحال بشار اسد کم و بیش ادامهدهنده راه حافظ اسد است.
آقای دکتر گفته میشود که جنابعالی مبدع طرحی در مجمع تشخیص مصلحت نظام هستید که به سیاست خارجی کشور میپردازد و ساز و کار آن را مشخص میکند. توضیح مختصری از این طرح میدهید که در چه مرحلهیی است و چطور تهیه میشود؟
هر کمیسیونی در مجمع مسوول بررسی موضوعاتی است که از آغاز دوره به آن واگذار میشود. این موضوعات در کمیسیونهای سیاسی، دفاعی و امنیتی مجمع بررسی میشود و بحثی که در حوزه سیاست خارجی مورد بررسی قرار میگیرد یکی از این موارد است.
مسوولیت این طرح با شمااست؟
بله، یکی از موضوعاتی که قبلا بحث و بررسی شده و الان در دستور کار مجمع است، بحث اولویتهای سیاست خارجی ایران است، یعنی سیاستهای کلی راجع به روابط خارجی ایران که در این کمیسیون بحث شده و مواردش به تصویب رسیده است که در مجموع حدود 21 بند دارد؛ در صحن علنی مجمع و سه یا چهار جلسه گذشته مورد بحث قرار گرفته و قاعدتا در جلسه آینده نهایی خواهد شد. در این طرح چارچوب سیاست خارجی مورد بحث قرار گرفته، عمدتا اینکه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران باید یک سیاست فعال و تاثیرگذار در صحنه منطقه و بینالملل باشد. در ذیل آن، بحث تاثیرگذار بودن و تعاملگرا بودن سیاست خارجی و نکات مهمی که در سیاست خارجی باید مورد توجه باشد، مطرح شده است.
از جمله بحث بیداری اسلامی و اینکه جمهوری اسلامی ایران باید تلاش کند، کشورهایی که در مسیر بیداری اسلامی هستند به اهدافشان دست پیدا کنند و انقلاب آنها توسط قدرتهای سلطهگر مصادره نشود. حمایت از ملتهای مظلوم بهویژه فلسطین، برای دستیابی به اهدافشان جزو بندها است، بحث تقابل با سیاستهایی که سلطهگران در مجامع عمومی، سازمانهای بینالمللی دارند و بحث یکجانبهگرایی و مقابله با آن، بحث انرژی، بحث محیط زیست و بحث تروریسم. بحث حمایت از ایرانیان خارج از کشور، بحث ترویج زبان فارسی و تمدن ایران، بحث معرفی اسلام و انقلاب اسلامی و دیگر موارد.
مهمترین بخشی که بیشتر مورد مانور قرار گرفته است، بحث تنشزدایی بود؟
بله، همینطور است. یکی از بندها هم بحث تنشزدایی و جلوگیری از تنشهای غیرضرور در روابط خارجی است. تنشزدایی و مقابله با شکلگیری سازوکارهای مخالف منافع ملی در سطح بینالمللی و منطقهیی و پرهیز از تنشهای غیرضرور جزو بندهای این سیاست است. ارتباط نزدیک با کشورهای همسایه و کشورهای اسلامی جزو بندهای این مصوبه است، حل و فصل مسائل مهمی که بین ما و کشورهای همسایه وجود دارد هم جزو بندهای این مصوبه است.
پس از تصویب در مجمع این مصوبه به چه شکل زمینه اجرایی پیدا میکند؟
اصولاً سیاستهای کلی پس از تصویب خدمت رهبری ارسال میشود و پس از آن رهبری با اعمال نظرات اصلاحیشان، آن را ابلاغ میفرمایند، چون مجمع در زمینه سیاستهای کلی نقش مشاور رهبری را دارد.
مانند اصل 44؟
مشابه همان است، بنابراین اینها در نهایت وقتی نهایی میشود خدمت رهبری تقدیم میشود و در نهایت از طرف ایشان به همه ارگانهای مربوط ابلاغ خواهد شد مانند مجلس، دولت و سایر ارگانها. البته یک مصوبه دیگری هم ما داریم که ممکن است دنباله این مصوبه باشد یا حتی با این مصوبه ادغام شود که راجع به سیاستهای جمهوری اسلامی ایران نسبت به مجامع بینالمللی و سازمانهای غیردولتی است.
در فضایی که هر روز با هجمه و حملات جدیدی مواجه میشویم، سیاست خارجی ما باید به چه صورت باشد؟
در حالحاضر سیاست خارجی ما منفعل نیست و در صحنه تحولات منطقه فعال است اما در حدی که مورد انتظار ما است فعالیت نداشته. شما دیدید که حتی بعضی از نمایندگان مجلس نیز با انتقاد از این روند گفتند که چرا سیاست خارجی ما فعال نیست.
چون تحولات بسیار بزرگی بهوقوع پیوسته و در حال وقوع است. تحول مصر یک تحول بسیار عظیم و بزرگ بوده گرچه این تحولات اگر اسمش را انقلاب بگذاریم، هنوز به اهداف نهایی دست نیافته و در مراحل اولیه است. یعنی در مصر هنوز گروهی که حاکم هستند، نظامیان هستند حالا تا انتخابات برگزار شود و رییسجمهوری انتخاب شود فاصله زیادی وجود دارد. تونس هم همینطور. در بحرین همینطور. بنابراین خیلی مهم است که سیاست ما در این زمینه فعالتر باشد وبه رسالت تاریخی خودمان عمل کنیم. اتفاقاً در این سیاست کلی که در مجمع تصویب شده یک بند هم در رابطه با تحولات منطقه است و اقداماتی که سیاست خارجی ما در این زمینه باید انجام دهد.
درباره سوریه هم همینطور است؟
نسبت به سوریه قدم اول بحث این بود که فشارهایی به این کشور تحمیل شد تا بتوانند حکومت سوریه را سرنگون کنند و اگر از این کشورها سوال شود که بعد از اسد چه کسی میخواهد حاکم شود، خودشان هم نمیدانند. خود غربیها هم در این زمینه نگرانیهایی داشتند که آینده سوریه چه خواهد شد. مرحله بعدی بحث دفاع از مردم سوریه بود، اصل دفاع از مردم سوریه موضوعی است که در چارچوب همان سیاستهای کلی و روشی که ما در کل منطقه دنبال میکنیم قابل بررسی است. در این مقطع سیاست خارجی ما باید از ملت سوریه حمایت کند، مردم یکسری خواستههایی دارند که باید حمایت شوند. حوادثی در این کشور رخ داده که ما را نگران کرده، ما احساس کردیم که برخی از کشورها مداخله میکنند و از طریق ارسال پول، اسلحه و امکانات به مخالفین حکومت سوریه که نگرانکننده بود در امور این کشور دخالت میکنند. مرحله بعدی این بود که ما با گروههایی که در سوریه فعال هستند، اما نه با همه گروهها مذاکراتی داشته باشیم. این گروهها در بعضی از موارد اعلام کردند چرا ایران با ما مذاکره نمیکند بنابراین شاید در مقطعی بد نباشد که ایران تلاش کند به دیدگاههای این گروهها گوش کند. ما از اصل آزادی در سوریه و دستیابی مردم به حقوق مشروعشان حمایت میکنیم. البته معتقدیم که غرب و بعضی کشورها توطئههایی در منطقه علیه سوریه دارند که باید با آنها مقابله کنیم و در نهایت اگر ایران نقش میانجی داشته باشد بسیار مناسب است.
به نقطه خوبی رسیدیم. سیاست داخلی ما باید به چه صورتی باشد که از این هجمهها کاسته شود چرا که گفته میشود مشکلات سیاست خارجی کشور متاثر از مسائل سیاست داخلی است؟
اینکه دشمن جرات میکند سناریو علیه ما بنویسد معنایش این است که دشمن به این نتیجه رسیده که اوضاع داخلی ما خوب نیست. زمانی که سیاست داخلی ما مستحکم و در یک اتحاد داخلی همراه با رضایت عمومی باشد، دشمن حتی اگر امریکا هم باشد، جرات نمیکند یک سناریو علیه ایران طراحی کند و بگوید ایران میخواسته سفیر عربستان در واشنگتن را ترور کند. در شرایط اتحاد داخلی، عربستان هم جرات نمیکرد به شورای امنیت شکایت کند و بگوید ایران میخواسته سفیر ما را ترور کند. قدرت ملی از داخل نشات میگیرد، قدرت ملی از بیرون نیرو نمیگیرد. ایران زمانی قدرتمند است که همه با هم باشیم. نمیشود در یک کشور مدام جامعه را تکهتکه یا قطعهقطعه کرد و به گروهی بگوییم منفعل بودهیی، به گروهی دیگر بگوییم خیانت کردهیی، یکی را بگوییم که با سیا رابطه داشته و یکی دیگر را بگوییم با موساد در ارتباط بوده. اگر کسی در کشور خیانت کرده، چرا شعار میدهیم، هرکسی خیانت کرده پروندهاش را به دادگاه بدهند و دادگاه رسیدگی کند، کسی که نمیخواهد از خائن دفاع کند. اما اگر نیست چرا جامعه را دچار شکاف میکنیم، شکاف سیاست داخلی ایران، شکاف مطلوبی نیست، ما الان در آستانه انتخابات هستیم، روز به روز باید این وحدت بیشتر شود، روزبهروز این اتحاد باید افزایش پیدا کند.
اخیراً برخی از شخصیتهای سیاسی چون آقای خاتمی دغدغههایی را مطرح کردند، شما این دغدغهها را چگونه ارزیابی میکنید؟
بطور کلی ما باید به تمام جناحها و به تمام گروهها اعتماد و اطمینان بدهیم؛ 1- قانون فقط معیار ما است و نه چیز دیگر. فقط قانون هرچه گفته است باید حاکم باشد. 2- انتخابات باید انتخاباتی باشد که مردم احساس کنند سالم است و از آرای آنها امانتداری میشود و رای آنها تاثیرگذار است. اگر اینها نباشد مردم شوقی برای رفتن پای صندوقهای رای نخواهند داشت.
به نظر میرسد حوادث بعد از انتخابات ابزاری برای تسویه حسابهای قدیمی شده است بهگونهیی که اخیرا آقای علی لاریجانی هم گفتهاند برخی از حوادث بعداز انتخابات کاسبکاری سیاسی میکنند، نظر شما چیست؟
من میگویم هر فردی که میآید و کاندیدا میشود، نباید بگوییم که یک روزی طرفدار چه کسی بوده است. ما باید ببینیم که الان طبق قانون صالح است یا نه، نه چیز دیگر. پیرایههایی را نباید به قانون بچسبانیم. مجریان و ناظران این انتخابات میتوانند به گونهیی عمل کنند که بیشترین عامل جذب مردم پای صندوقهای رای باشند، مجریان و ناظران انتخابات میتوانند بهترین عواملی باشند که به مردم اطمینان دهند که انتخابات یک انتخابات آرام، سالم و درست است. مردم اگر احساس کنند انتخابات عادلانه است چرا پای صندوقهای رای نیایند، مگر سرنوشت کشور خودشان نیست؟ مگر مجلس خودشان نیست؟ پس ما باید این موانع را رفع کنیم. الان در اواخر مهر هستیم و باید شاهد نشاط و شور و شوق در انتخابات باشیم، تا اسفندماه چند ماه بیشتر نمانده. همیشه در زمان انتخابات میگفتند بعد از ماه رمضان تنور انتخابات گرم میشود. ماه رمضان تمام شد و خبری نشد.
چرا اینگونه است؟
من میخواهم بگویم این نشان میدهد که شور و شوق لازم وجود ندارد، اشکال ندارد که یک جناحی 8+7 درست کند برای وحدت خودش. اما باید یک 8+7 هم درست کنیم که همه مردم متحد شوند و ائتلاف ملی شکل گیرد. باید بیشتر به دنبال ائتلاف ملی باشیم، همه مردم را بیاوریم. در سایه وحدت و زیر خیمه نظام انتخابات را برگزار کنیم. مردم را از این خیمه بیرون نکنیم. هرکس را با انگی از نظام دور نکنیم.
شما هنوز در جلسات جامعه روحانیت مبارز شرکت نمیکنید. یکسال پیش که از شما پرسیدم گفتید حل میشود ولی تا جایی که ما اطلاع داریم شما همچنان در جلسات جامعه روحانیت شرکت نمیکنید.
حالا عجله نکنید.
خودتان وارد عرصه انتخابات مجلس میشوید؟
یعنی کاندیدا شوم؟
بله.
نه، من قصدی ندارم.
با شما در ارتباط با انتخابات رایزنی کردند؟
مشاوره بدهم که آنها بروند شرکت کنند؟
به هر حال برای مشاوره خدمت شما رسیده باشند؟
بعضی از افراد آمدهاند. عدهیی از آنها نمایندگان فعلی بودند که همیشه همه را تشویق کردهام. آنهایی که آمادگی دارند، خوب است کاندیدا شوند و خیلی دنبال این نباشند که رای میآورند یا نمیآورند.
به چه دلیل به فکر حضور در انتخابات هستید؟
من پنج دوره نماینده مجلس بودم، فکر میکنم کافی است.