آفتابنیوز : آفتاب: صبح روز گذشته عاملان سرقت های مسلحانه از طلافروشیهای مشهد در حالی به بازسازی یکی از صحنههای سرقت منجر به قتل مسلحانه پرداختند که مقام قضایی اتهام «محارب» را به آنان تفهیم کرد.
3 جوان مسلح که به شیوه گانگسترهای غربی به طلافروشی های مشهد دستبرد می زدند و هنگام سرقتهای مسلحانه یک طلافروش را نیز کشته بودند، اوایل صبح روز گذشته چگونگی ارتکاب جنایت وحشیانه خود را در حضور قاضی امام وردی (قاضی ویژه قتل عمد در زمان حادثه) و کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی تشریح کردند.
3 متهم در حالی که تحت الحفظ کارآگاهان پلیس به محل طلافروشی واقع در ابتدای خیابان مسلم هدایت شده بودند، در اعترافات خود به مقام قضایی گفتند: ساعت حدود 7 شب نوزدهم اسفند سال 88 بود که با پراید به این جا آمدیم و در حالی که لباسهای مشکی یک دست پوشیده و به صورتهایمان نقاب زده بودیم با اسلحه کلاشینکف و وینچستر به ویترین شلیک کردیم که در همین هنگام گلوله ای به سر مالک طلافروشی اصابت کرد و ما با جمع کردن مقداری از طلاها فرار کردیم.
آنها گفتند: چون شیشه ویترین ضدگلوله بود ابتدا با پتک آن را شکستیم و از سوراخ ایجاد شده طلاها را از داخل پیاده رو جمع کردیم.
متهمان این پرونده همچنین به قاضی امام وردی گفتند: حدود 7 ماه قبل از جنایت نیز به همین مغازه دستبرد زده بودیم و راه فرار را میدانستیم.
3 جوان خشن در ادامه اعترافات خود اظهار داشتند: در سال های قبل با خودرو 206 اقدام به سرقت مسلحانه میکردیم که پس از آن و برای این که شناسایی نشویم آن خودرو را به آتش کشیدیم و بعد از آن با پراید به سرقتهایمان ادامه دادیم.
قاضی حسین امام وردی سپس با تفهیم اتهام محارب به 3 عامل سرقتهای مسلحانه که با اقدامات وحشیانه خود باعث ایجاد رعب و وحشت در شهر شده بودند، از آنان خواست تا از خود دفاع کنند که متهمان این پرونده به صراحت ارتکاب قتل و سرقت های مسلحانه را پذیرفتند.
پس از آن که مقام قضایی پایان بازسازی صحنه قتل را اعلام کرد، 3 متهم جوان دوباره به پلیس آگاهی خراسان رضوی منتقل شدند تا تحقیقات بیشتری درباره جرایم آنها انجام شود.
این مقام قضایی در حاشیه بازسازی صحنه قتل به خراسان گفت: با توجه به اهمیت موضوع و این که متهمان با اقدامات مجرمانه خود موجب ایجاد رعب و وحشت در شهروندان شده بودند، اتهام محارب به آنان تفهیم شد و این پرونده به طور ویژه و خارج از نوبت رسیدگی خواهد شد و سعی میکنیم در کوتاه ترین زمان ممکن اقدامات قضایی پرونده را به نتیجه برسانیم.
در چند ساعت بمب صوتی میسازم رضا سرکرده 34 ساله گانگسترهای مخوف نیز گفت: من نتوانستم دیپلم بگیرم چون به کار علاقه زیادی داشتم و هنوز هم ازدواج نکردهام.
وی که خود را مهندس الکترونیک معرفی میکند، اضافه کرد: در رشته کامپیوتر تحصیل کردم اما الکترونیک را به طور تجربی و با کار در مغازه آموختم به طوری که در این حرفه هیچکس به پای من نمیرسد. شما تنها یک مانیتور به من بدهید و چند ساعت بعد بمب صوتی و شوکر برقی که خودم درست کردهام را تحویل بگیرید!
وی که مدعی است اعتیاد ندارد در پاسخ به این سوال که چرا به سرقتهای مسلحانه روی آورده، افزود: من در بولوار شهیدرستمی مغازه داشتم که به دلیل اجرای طرح یک پل در کنار مغازهام ورشکست شدم و بعد از آن فکر کردم که با سرقتهای مسلحانه همه چیز درست میشود و من پولدار خواهم شد.
این متهم خطرناک ادامه داد: همه تجهیزات الکترونیکی و بمبهای دستساز را خودم به تنهایی درست کردهام اما نگذاشتم خانوادهام بفهمند من چکار میکنم. قبل از دستگیری نیز به آنها گفتم میخواهم به خارج از کشور بروم و شما هم ننویسید مهندس الکترونیک بنویسید مهندس کامپیوتر تا آنها متوجه دستگیری من نشوند.
هادی متهم دیگر این پرونده نیز به خراسان گفت: تا دوره راهنمایی تحصیل کردم و مجرد هستم. وی اضافه کرد: من در سرقتها فقط سعی میکردم طلاها را جمع کنم و بیشتر دوستان دیگرم شلیک میکردند.
اشکهای سردار و فرزندان مقتول در حالی که مشغول گفتوگو با عاملان سرقتهای مسلحانه بودیم زن جوانی به همراه 3 فرزندش وارد اتاقی شدند که متهمان در آن حضور داشتند. «امین» فرزند 12 ساله «محمد ثنایی» مرد 34 سالهای که به دست متهمان و با شلیک گلوله کشته شده بود با دیدن قاتلان پدر بغضش ترکید و صدای گریهاش فضای اتاق را پر کرد. او فریاد زد «نامرد چرا پدرم را کشتی! به من نگاه کن رحم نکردی؟ خدا تو را لعنت کند آرزو میکنم زیرخاک بروی! و در حالی که با هر دو دستش باران اشکهایش را مدام پاک میکرد در میان هق هق گریه گفت: به خواهران کوچکم نگاه کن! تو چطور آدمی هستی؟ دوست دارم چنان سیلی به گوشت بزنم که خانوادهات هم یتیم شوند! او که نمیتوانست بر اثر شدت گریه خشم خود را نیز پنهان کند سعی میکرد ضربهای به متهمان بزند اما دستان کوچکش به آنها نمیرسید و میگفت: دفعه اول یادت میآید. من و مادرم در مغازه بودیم تو عربده میکشیدی، فحش میدادی! آقا همین قد بلنده! و ... همه حاضران با دیدن این صحنه به گریه افتاده بودند، سردار امیریمقدم هم نتوانست از ریزش اشکهایش خودداری کند و در حالی که چشمهایش را پاک میکرد صورت فرزند مقتول را میبوسید. سردار میگفت: ان شاءا... اینها به مجازات میرسند. کودک دستان لرزانش را بالا آورد و گفت: او را در جلوی مغازه پدرم اعدام کنید یک گلوله هم به سرش بزنید تا بداند من در این مدت چقدر برای پدرم گریه کردم و ...
گزارش خراسان حاکی است: پس از آن «امین» در حالی که دست 2 خواهر کوچک دوقلویش را گرفته بود در گفتوگویی کوتاه به خراسان گفت: آن موقع من کلاس سوم ابتدایی بودم در خانه نشسته بودیم که به مغازه پدرم زنگ زدم دیدیم صدای آژیر میآید نگران شدیم رفتیم مغازه گفتند پدرت را به بیمارستان بردند همان شب فهمیدیم که او فوت کرده است. آنقدر به دزدها فحش دادم و گریه کردم که دلم آرام شد برای خواهران کوچکم هم ناراحت بودم. میخواهم همان طوری که پدرم را کشتند آنها هم همان طور بمیرند. الان هم خیلی خوشحالم که پلیس این «حیوانها» را دستگیر کرده است. میخواهم فقط تیر به سر آنها بخورد چون وقتی در مغازه استخوانهای سر پدرم را دیدم فقط جیغ میکشیدم. در مدرسه دوستانم مرا دلداری میدادند میگفتند: نترس پلیس آنها را دستگیر میکند. با هر صدایی از خواب میپرم فکر میکنم تیراندازی شده چون دفعه قبل که همین نامردها از مغازه پدرم دزدی کردند من آنجا بودم و از صدای گلوله میترسم.
تشریح کامل صحنه علیزاده یکی از طلافروشانی که ساعتها در چنگ گانگسترهای خطرناک اسیر بوده است درباره چگونگی حادثه به خراسان گفت: ساعت 8:30 شب 88.11.19 بود که در پارکینگ منزلم را در خیابان پاستور باز کردم تا خودرو را به داخل ببرم هنوز از داخل خودرو بیرون نیامده بودم که ناگهان جوانی با اسلحه کنارم ایستاد و گفت تکان نخور! 2 نفر دیگر هم که مسلح بودند وارد شدند. یکی از آنها به داخل ساختمان رفت و همسر و فرزندانم را گروگان گرفت و 2 نفر دیگر دست و پاهای مرا با چسب بستند و به اندازهای کتکم زدند که دیگر رمقی در بدن نداشتم آنها سپس مرا نزد خانوادهام بردند دست و پاهای دختر 4 ساله و پسر 17 ساله و همسرم را نیز بسته بودند. آنها پس از آن که پسرم را شکنجه کردند حدود 100 میلیون تومان طلا، سکه و وجوه نقدی داخل منزلم را برداشتند سپس من و پسرم را سوار پراید کردند تا به مغازه طلافروشیام برویم. آنها یک جلیقه انفجاری به من و جلیقه دیگر را تن پسرم کردند و ما را به صندلی عقب انداختند میگفتند اگر کوچک ترین حرکتی بکنید از راه دور جلیقهها را منفجر میکنیم. وقتی به مغازه رسیدیم من به داخل رفتم تا طلاها را برای آنها جمع کنم در همین هنگام همسرم توانسته بود دستانش را باز کند و ماجرا را به یکی از بستگانمان اطلاع دهد که آنها هم با پلیس تماس گرفتند. وقتی دزدان مسلح خودرو گشت نیروی انتظامی را دیدند در حالی که پسرم داخل خودرو بود فرار کردند و بعد از آن نیروهای خنثی سازی بمب آمدند و مرا نجات دادند. سارقان مسلح هم پسرم را در منطقهای دیگر از خودرو بیرون انداخته بودند که یک کارگر شهرداری دیده بود و بدین ترتیب او به خانه بازگشت. راستی جوان 32 ساله ای که 2 بار مغازهاش توسط سارقان مسلح مورد دستبرد قرار گرفته و در آخرین سرقت در تاریخ 88.10.15 با شلیک چند گلوله مجروح شده است نیز به خراسان گفت: ساعت 5:25 آن روز یکی از متهمان به عنوان مشتری وارد مغازهام شد که ناگهان اسلحه را بیرون کشید و گفت: طلاها را بریز داخل این ساک! وقتی مقاومت کردم او 2 گلوله یکی به پهلو و دیگری را به بازویم شلیک کرد. من کلید کرکره برقی مغازهام را زدم اما همدست دیگرش که بیرون بود با شلیک گلوله به سمت مغازه ها و مردم می خواست که در را باز کنم وقتی دیدم دیگر جانم در خطر است در را باز کردم اما این بار آنها نتوانستند سرقت کنند و متواری شدند.
یکی دیگر از طلافروشان مشهدی نیز گفت: آنها مرا به عنوان مسافر پس از تعطیل کردن مغازه ام سوار کردند و در بین راه رشته سیمی را به گردنم انداختند و در حالی که آن را فشار میدادند و چشمانم به سیاهی میرفت مرا به صندلی عقب خودرو بردند سپس نواری از مواد منفجره را به کمرم بستند و مرا به در مغازه بازگرداندند. آنها با تهدید به مرگ و این که نوار انفجاری را از راه دور منفجر میکنند حدود 30 میلیون تومان طلا را به سرقت بردند و سپس با باز کردن موادمنفجره مرا بیرون انداختند. قاسمی آخرین طلافروشی که دزدان مسلح در تاریخ 90.7.20 به مغازهاش دستبرد زدند نیز به خراسان گفت: آنها با پتک، شیشه در مغازه را شکستند و با تهدید اسلحه مرا روی زمین خواباندند یکی از آنها پشتم ایستاد آن قدر این صحنه وحشتناک بود که گیج و مبهوت مانده بودم آنها نقاب داشتند اصلاً نفهمیدم چکار میکنند. حدود 3.5 تا 4 کیلو طلا را جمع کردند و متواری شدند.
شایان ذکر است: همه شاکیان این پرونده خواستار مجازات عاملان این سرقتها در ملاءعام شدند و از دستگاه قضایی خواستند تا هر چه سریعتر به این پرونده رسیدگی کند.