آفتابنیوز : آفتاب: روزنامه ایران به گفتوگو با صاحبخانه اسفندیار رحیممشایی پرداخت. در بخشی از این گفتوگو آمده است: اینجا پر است از برج و ویلا، ویلاهایی که قیمت هر مترمربع آنها سر به فلک میزند. بیقرار برای رسیدن به مقصد، لحظهشماری میکنیم. بعد از کمی پرسوجو در میان کوچهها، بالاخره نشانی را پیدا میکنیم. سر کوچه روی دیوار نوشتهاند «مرگ بر منافق.» شعارها به ما میگویند که درست آمدهایم. به انتهای کوچه که میرسیم، میزبان منتظر ماست.
چشمهای گرد شده ما به صاحبخانه میفهماند که از همین اول کار شوک زدهایم! بعد از کمی تعارف، وارد میشویم و این شوک تبدیل به بهت میشود. آیا اینجا ساختمانی است که مرد ساکت اما پر خبر این روزهای ایران در آن زندگی میکند؟! عکس حضرت آقا و احمدینژاد، نخستین تصاویری هستند که بر دیوار خودنمایی میکنند. میزبان، ما را به درون خانه راهنمایی میکند اما ما هنوز گیج، گنگ و مبهوت هستیم. با یاالله، یاالله گفتن، پس از میزبان وارد منزل میشویم و اینجاست که بهت و حیرت بر سرگشتگی ما میافزاید. اینجا هیچ چیزش به شنیدهها نمیخورد. با خودم میگویم با صد عکس و فیلم هم کسی باور نمیکند این ساختمان، منزلی است که مهندس مشایی در آن سکنی دارد. نکته باور نکردنی، ساختمان نیست بلکه مستاجر بودن ایشان است.
همه اعتماد به نفسم را جمع کرده و با شوخی سر صحبت را باز میکنم: «حاج آقا! واقعاً برایمان غافلگیرکننده بود. توقع داشتیم کاخی، ویلایی، چیزی ببینیم. لیدر جریان انحرافی و این خانه؟!» مادر و پدر شهید با خنده میگویند اینجا عروسی هم گرفتیم. تازه میفهمم چرا اینقدر این خانه و آن گوشه سالن برایم آشناست! اینجا همان جایی است که پسر رییسجمهور مراسم عقدکنانش را گرفت... . میگویند ایشان به علوم غریبه مسلط بوده و پیشگوییهای عجیبی دارند! لبخند معنیداری روی لبهایشان نقش میبندد! میگویند «ما که چیزی ندیدیم و نشنیدیم.» مادر شهید میگوید: «خود ایشان جلسه قرآن میروند.