آفتاب: غلامعلی حدادعادل رییس مجلس هفتم در گفتوگویی درباره نحوه برخورد این مجلس با دولتهای خاتمی و احمدینژاد توضیحاتی داد.
حدادعادل گفت که سیاست مجلسی که ریاستش را برعهده داشته در برابر دولت اصلاحات سیاستی غیرستیزهجویانه بوده اما احمدینژاد از روزی که بر سر کار آمد بنای تمکین از مجلس را نداشته است.
اهم سخنان غلامعلی حدادعادل را در ادامه به نقل از پنجره بخوانید:
ماجرای مجلس ششم طولانی است و من قصد وارد شدن به آن را ندارم؛ ولی از همان دوران بعد از انتخابات مجلس ششم در اواخر سال ۷۸، بیرون از مجلس، جمعی از اصولگرایان جلسات منظمی داشتند و این جمع با بهرهگیری از تجربیات گذشته، برای آینده برنامهریزی میکرد. من در همه آن جلسات نبودم. جلسات هم متعدد بود و هم در لایههای مختلف، ولی پیروزی بزرگ ما در انتخابات شوراهای دوم از نتایج همین جلسات بود.
آقای حسین فدایی و آقای دکتر توکلی و جمعی دیگر از دوستان جزو تأثیرگذاران آن جلسات منظم و برنامهریزیهایی که انجام شد، بودند. از جبهه پیروان خط امام و رهبری هم افرادی بودند.
چون اصولگرایان یا همان آبادگران آن روز، بعد از سالها تحمل فشار از سوی اصلاحطلبان پا به صحن مجلس گذاشته بودند، بدون آنکه دچار اختلاف درونی بشوند، انتخابات هیأترییسه را بهنحو متینی به انجام رساندند و به قول معروف این هواپیما در صحن مجلس هفتم فرود آرامی داشت.
چه قبل از مجلس هفتم، چه در حین پیدایش آن و چه در چهار سال دوره مجلس هفتم، سیاست مبنایی ما این نکته بود که بین سلایق و نظرات مختلف در جناح اصولگرایی وفاق ایجاد شود. جمعیت ایثارگران و دوستانی مثل آقای دکتر توکلی یک مشرب و مرام داشتند، آقای باهنر و سایر دوستان ایشان در جبهه پیروان یک روش دیگری داشتند، عده کم دیگری هم بودند که بین ما و اصلاحطلبان مانور میدادند، مثل فراکسیون «وفاق و کارآمدی» که چهرههایی مثل آقای دکتر میرمحمدی، دکتر جلالی و دکتر کامران در آن حضور داشتند. سعی عمده بنده و هیأت رییس این بود که اصولگرایان در مجلس چند شاخه نشوند. این سیاست روش ما در قبل و بعد شروع کار مجلس بود.
هر هفته دوشنبه صبحها که مجلس هفتم جلسه نداشت، در دفتر رییس مجلس جلسات منظمی برقرار بود. در این جلسات که بنده اداره میکردم آقایان توکلی، فدایی، زاکانی، ابوترابیفرد، باهنر و از یک مرحلهای به بعد آقای دکتر حسین نجابت، حضور داشتند. ما در این جلسات مسائل مهم را مطرح میکردیم تا اگر اختلافی هست، همینجا بروز پیدا کند تا درباره آن تبادلنظر شده و جمعبندی حاصل بشود، برای اینکه اختلافات در صحن علنی مجلس آشکار نشود و افراد شاخص مجلس رودرروی هم قرار نگیرند. در نتیجه آن جلسات و سیاستی که در پیش گرفته شد، مجلس هفتم متانت خود را حفظ کرد.
یکی از خط قرمزهای ما در مجلس هفتم این بود که اصولگرایان در برابر اصلاحطلبان که در مجلس هفتم اقلیت بودند، از خودشان تفرقه نشان ندهند. اگرچه ممکن بود بعضی اشخاص در اقداماتی فردی حرفهایی بزنند و مواضعی بگیرند که خلاف این روش باشد، در اجرای این سیاست موفق بودیم و بدنه اصولگرای مجلس علیرغم مشکلات یکپارچگی خود را حفظ کرد.
مشکلات درون گروهی فراوان بود، ولی اجازه نمیدادیم به بحران تبدیل شود. شما نگاه کنید وقتی قوانین بودجه در مجلس تصویب میشد، خود همین آقای توکلی از نظر اعتراض و تذکر با بنده چه میکرد. با اینکه ما با ایشان دوست بوده و هستیم، اما مردم شاید یادشان باشد، که ایشان جلوی تربیون مجلس قرار میگرفت و اعتراضات تندی هم به بنده میکرد؛ ولی آنجایی که پای اصول در میان بود اصولگرایان یکپارچگی خود را تا حد زیادی حفظ میکردند.
مجلس با دولت آقای خاتمی مدارا کرد. چون میدانستیم که این دولت تنها یک سال دیگر بر سر کار باقیست و آقای خاتمی به پایان دور دوم خودش میرسد؛ سعی میکردیم حتیالامکان با این دولت منطقی برخورد کنیم و تلاش میکردیم که در مسائلی که بهنفع کشور است، همکاری کنیم. بهعنوان نمونه بعضی از نمایندگان در داخل مجلس و بعضی افراد در خارج مجلس انتظار داشتند که مجلس به وزیر پیشنهادی آقای خاتمی برای وزارت جدیدالتأسیس رفاه رأی اعتماد ندهد و میگفتند لازم نیست مجلس هفتم کمکی به تشکیل وزارت رفاه بکند. بنده استدلالم این بود که ضرورتی ندارد که با آقای خاتمی این نحو مقابله کنیم. فکر میکردم که تشکیل این وزارتخانه به سود کشور است و فردی هم که ایشان معرفی کرده از حداقل شرایط لازم برخوردار است. بنابراین بهعنوان رییس مجلس تلاش کردم و علیرغم خیلی پیشبینیها، آقای شریفزادگان با اختلاف سه رأی، توانست از مجلس رأیاعتماد بگیرد. آقای خاتمی هم توجه داشت که بنای ما در مجلس هفتم بر ستیزهجویی نبود. البته ما در بعضی موارد با دولت هم اختلافنظر داشتیم مثل بحث قانون تثبیت قیمتها، ولی قیافه مجلس هفتم در برابر دولت آقای خاتمی قیافهای ستیزهجو نبود. در واقع آن نجابت اقلیت مجلس ششم در اکثریت مجلس هفتم ظهور یافت.
با پیروزی آقای احمدینژاد ما امیدهای زیادی داشتیم ولی از همان ابتدا روش کار ما عوض شد. من باید یک تعبیر خاصی بهکار ببرم تا منظورم دقیق مشخص شود. گروه خون ما به گروه خون آقای احمدینژاد نمیخورد. بهعبارت دیگر اصولاً طبیعت آقای احمدینژاد، طبیعت تمکین نیست. فضایی پیش آمد که ما دوران سختی را بگذرانیم؛ سختی از آن جهت بود که اصرار داشتیم اختلاف میان مجلس و دولت از یک حدی علنیتر نشود و از یک سقفی تجاوز نکند. ما آگاهانه این سیاست را در پیش گرفتیم.
از طرف دیگر اصلاحطلبان متوجه میشدند که مجلس و دولت در دو دستگاه مختلف مینوازند، یعنی اختلاف آهنگ آقای احمدینژاد با ما کاملا محسوس بود. البته ما سعی میکردیم این اختلاف اوج نگیرد. شاهد این ماجرا هم محتوای مصاحبههای مطبوعاتی رییس مجلس که بهصورت دو هفته یکبار بعدازظهرهای چهارشنبه برگزار میشد، هست. اگر تحلیل محتوا کنید این جلسات را متوجه میشوید که اکثر سؤالات خبرنگاران اصلاحطلب حول همین اختلافات و به منظور دامن زدن به آنها بود. بنده متوجه بودم که نوع سؤالهایی که خبرنگاران وابسته به اصلاحطلبان در مصاحبه مطبوعاتی میآورند، بهمثابه یک مین است تا من بر روی آن بروم و از این رهگذر جنگ میان مجلس و دولت آغاز شود. مأموریت من هم این بود که طوری از میان این میدان مین عبور کنم که پای خود را بر روی هیچکدام از این مینها نگذارم.
البته با همه این اوصاف و رعایتهایی که از سوی مجلس میشد، یکبار اختلاف بین دولت و مجلس آنچنان بالا گرفت که رهبری نظام هم مداخله کردند. آقای دکتر احمدینژاد تعدادی از مصوبات مجلس را در کشوی میز خود نگه داشتهبود و برای اجرا به دستگاههای زیربط ابلاغ نمیکرد. من نامهای خصوصی به رهبری نوشتم و ایشان هم پاسخ داد. در قدم سوم در روزی که هیچ کس انتظار آن را نداشت، بنده در نطق قبل از دستور، مجلس را در جریان نامهنگاری با رهبر انقلاب و پاسخ ایشان قرار دادم. این اتفاق بهزودی خبر اول کشور شد. البته پاسخ رهبر معظم انقلاب به آن نامه، همچون همیشه فصلالخطابی بر ماجرا شد. ایشان در پاسخ خود فرمودند قوانین مجلس که به تصویب شورای نگهبان میرسد، برای قوای سهگانه لازمالاتباع است.
با تمام این اوصاف ما در مجلس تلاش کردیم، رابطه دوستانه خود با آقای احمدینژاد را قطع نکنیم، البته در این راه موانع زیادی هم بود. اصلاحطلبان مجلس از هر فرصتی استفاده میکردند و به رییس مجلس تذکر میدادند و من را به سهلانگاری در برابر دولت، پایین آوردن شأن مجلس و امثال آن، متهم کرده و میکوشیدند تا مرا تشجیع کنند که در مقابل دولت بایستم.
عدهای از اصولگراها هم بودند که هم برای عقب نیفتادن از اصلاحطلبان و هم بر حسب وظیفهای که احساس میکردند، عقیده داشتند بنده باید برخورد تندتری با دولت داشته باشم. آقای احمدینژاد هم حسابی از بنده دلخور بود به جهت مشی مستقلی که داشتم. من در عین اینکه دشمنی با آقای احمدینژاد نداشتم و بنا هم نداشتم که با ایشان بر سر قدرت رقابت کنم سعی میکردم به وظیفه خود در مجلس عمل کنم. آقای احمدینژاد همانطور که گفتم این روش را نمیپسندید و چندین نامه آشکار و سراسر بدگویی و ناسزا خطاب به شخص من نوشت و منتشر کرد و حیرت همگان را هم برانگیخت. البته من هم با آرامش و با علم به اینکه چهکار میکنم در مقابل این کنشها، واکنش خود را داشتم و اصلا ادبیات آن نامهها را در پیش نگرفتم. البته تصریح هم کردم که استفاده از آن ادبیات برای من ممکن است ولی عالمانه و عامدانه پرهیز دارم که اینچنین پاسخ بدهم.
این سیاست سبب شد وقتی ما در آستانه انتخابات مجلس هشتم قرار گرفتیم، توانستیم با دولت و نزدیکان دولت به فهرستی واحد برسیم و اختلافات ما آن چنان اوج نگرفت که نتوانیم با حامیان آقای احمدینژاد وحدت کنیم. این اتفاق در حالی رقم خورد که اصلاحطلبان به هیچ وجه دوست نداشتند رخ بدهد. کارگزاران سازندگی هم از بهوجود آمدن چنین وحدتی در میان اصولگرایان کاملا دلخور و ناراحت بودند. من برای تداوم پیروزی اصولگرایان در انتخابات مجلس هشتم، از مقوله مهم وحدت مثل یک بلور شیشهای که باید از آسیب افراد بیاحتیاط حفظ شود، محافظت کردم و موفق هم شدم. نتیجه آن اقدامات این شد که وقتی مردم در ۲۴ اسفند ۸۶ به پای صندوقهای رأی رفتند، نپرسیدند که کدام لیست مال حداد عادل است و کدام لیست مال احمدینژاد، بلکه تنها به یک لیست به نام اصولگرایان که وجود داشت رأی دادند.
در آن انتخابات افراد مؤثر و مهمی همچون آقای کروبی و همسر ایشان و تعداد زیادی از طرفداران آقای خاتمی هم حضور داشتند، اما با وجود وحدت میان اصولگرایان، پیروزی خوبی در انتخابات مجلس هشتم برای ما به ارمغان آمد.
در اینکه اصولگرایان در آستانه انتخابات مجلس نهم، وحدت خود در پایان مجلس هفتم را ندارند، نباید شک کرد. البته ممکن است بعضی دوستان این تعبیر مرا نپذیرند و بگویند که این حرف من القای یأس و ناامیدی است، ولی قضیه آشکارتر از آن است که با نگفتن من پنهان بماند. باید بررسی شود که چه اتفاقاتی در این میان افتاده و در جواب این بررسی هم باید فعلاً بگویم که "این سخن بگذار تا وقت دگر".