کد خبر: ۱۴۲۱۱۳
تاریخ انتشار : ۰۷ دی ۱۳۹۰ - ۱۰:۱۶

قتل، تاوان رابطه پنهانی با زن شوهردار

آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: اسرار قتل میوه‌فروش دوره‌گردی که اواخر ماه گذشته مفقود شده بود با اعترافات زنی که با وی ارتباط پنهانی داشت فاش شد. 

زنی روز ۲۴ آذر به پلیس آگاهی تهران رفت و خبر داد پسر ۲۴ساله‌اش به نام جعفر مفقود شده است. او گفت: «پسرم میوه‌فروش دوره‌گرد است و دیروز نیز مثل همیشه برای فروش میوه از خانه خارج شد اما دیگر خبری از او نیست.» 

کارآگاهان برای افشای سرنوشت جعفر فهرست مکالمات تلفنی و پیامک‌های وی را به دست آوردند و فهمیدند او با زنی ۳۸ساله به نام شهلا در ارتباط بوده و آن دو پیامک‌هایی را برای هم ارسال می‌کردند. به همین سبب شهلا بازداشت شد و تحت بازجویی قرار گرفت. او ابتدا گفت اصلا جعفر را نمی‌شناسد اما وقتی دید این انکارها فایده‌ای ندارد فاش کرد این مرد توسط شوهرش به قتل رسیده است. 

شهلا در اعترافاتش گفت: «من همیشه از جعفر میوه می‌خریدم. یک روز وقتی شوهرم حسن به سفر رفته بود باز هم سراغ جعفر رفتم و میوه خریدم و او فهمید شوهرم در خانه نیست. آن شب زنگ در به صدا درآمد و من صدایی شبیه به صدای شوهرم را شنیدم و فکر کردم او زودتر از سفر برگشته است اما وقتی در را باز کردم ناگهان جعفر داخل آمد. او دستمالی را جلو دهانم گرفت و من بی‌هوش شدم. وقتی به خودم آمدم فهمیدم آن مرد به من تجاوز کرده است. او از خانه‌ام فرار کرده بود. بعد از آن از لحاظ روحی به شدت آشفته بودم و شوهرم بعد از برگشتن از سفر متوجه این موضوع شد اما هرچه سوال کرد حقیقت را نگفتم. من نمی‌توانستم آن اتفاق را تحمل کنم. برای همین تصمیم به خودکشی گرفتم اما مرا به موقع به بیمارستان رساندند و نجات پیدا کردم. بعد از آن وقتی به خانه برگشتم حسن من را به باد کتک گرفت تا حقیقت را به او بگویم. من هم توضیح دادم چه اتفاقی افتاده است. بعد از آن حسن با همدستی پسرعمویش سراغ جعفر رفتند و او را کشتند.» 

ماموران بعد از شنیدن این اعترافات دو متهم مرد را بازداشت کردند. حسن در بازجویی‌ها همان حرف‌های همسرش را تکرار کرد اما کارآگاهان که احتمال می‌دادند شهلا موضوعی را پنهان می‌کند به بازجویی از وی ادامه دادند تا اینکه این زن دیروز در جلسه بازپرسی که در داسرای جنایی تشکیل شد اعترافاتش را تغییر داد و گفت: «من از چهار ماه قبل با جعفر رابطه داشتم و او همیشه از من می‌خواست از شوهرم جدا شوم تا با هم ازدواج کنیم. جعفر خیلی به من ابراز علاقه می‌کرد و البته من هم او را دوست داشتم. وقتی شوهرم به سفر رفت جعفر به خانه ما آمد و با هم رابطه برقرار کردیم، اما بعد از آن دچار عذاب وجدان شدم و تصمیم به خودکشی گرفتم. بعد از مرخص شدن از بیمارستان به شوهرم گفتم جعفر به زور به من تعرض کرده است.» 

او ادامه داد: «وقتی شوهرم دروغ من را باور کرد خواست جعفر را به خانه بکشانم بعد حسن و پسرعمویش او را کشتند و جسدش را در بیابان‌های رباط‌کریم انداختند.»
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین