کد خبر: ۱۴۲۵۷۸
تاریخ انتشار : ۱۸ دی ۱۳۹۰ - ۱۰:۰۳
در راهروهاي دادگاه خانواده

«يا جاي من در آن خانه است يا پدر شوهرم»!

آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: مردي در دادگاه گفت: نمي‌توانم محبت‌هاي پدرم را كه براي من هم مادر بوده و هم پدر را ناديده بگيرم و او را از زندگي‌ام حذف و به سراي سالمندان منتقل كنم. 

مردي با پوشه‌اي زرد رنگ در دست در طول راهروهاي دادگاه خانواده قدم مي‌زد و پسر بچه‌اي پنج ساله با چشم‌هاي نگران، قدم‌هاي پدرش را تعقيب مي‌كرد،‌ در اين ميان زني جوان كه به نظر مي‌رسيد مادر پسربچه باشد با عجله وارد دادگاه شد و پسرك نيز بر روي صندلي‌هاي سالن دادگاه منتظر بازگشت والدينش شد.

زن جوان كه 29 سال سن داشت در دادگاه خطاب به قاضي گفت: زماني كه با شوهرم آشنا شدم او به جزء پدرش هيچ فاميل ديگري نداشت. پدر همسرم براي او هم مادر بود و هم پدر. من نيز به پدرش همانند پدرم، علاقمند بودم، اما الان بعد از گذشت شش سال ديگر نمي‌توانم از او مراقبت و نگهداري كنم.

وي ادامه داد: پدر همسرم يك‌سال بعد از شروع زندگي مشترك‌مان، دچار حمله ناگهاني مغزي شد و از آن پس من به عنوان پرستار او، استخدام شدم، در حالي به دليل ضعيف بودن جثه‌ام به سختي مي‌توانستم از او مراقبت كنم، اما به خاطر همسرم با تمام وجود از او پرستاري مي‌كردم.

زن جوان خاطر نشان كرد: بعد از به دنيا آمدن پسرم، پرستاري از پدر همسرم به كاري سخت تبديل شد، اما باز هم سكوت كردم و اكنون بعد از شش سال ناتواني خود را اعلام كرده و به دادگاه آمده‌ام.

شوهر اين زن در پاسخ به اظهارات همسرش گفت: من در اين سال‌ها هميشه سپاسگذار محبت‌هاي همسرم بوده‌ام و به خوبي مي‌دانم كه او همانند دختري براي پدرش، براي پدر من زحمت كشيده است، اما چيزي كه همسرم از من مي‌خواهد دور از عدل و انصاف است و من نمي‌توانم به خواسته همسرم پاسخ مثبت دهم.

وي يادآور شد: پدر و مادرم زماني كه با يكديگر ازدواج كردند، جزو افراد بي‌سرپرستي بودند كه از دوران نوزادي در پرورشگاه، بزرگ شده بودند و متاسفانه مادرم زماني كه 11 سال سن داشتم به علت بيماري سرطان، فوت كرد و از آن هنگام به بعد پدرم براي من هم مادر بود و هم پدر و اكنون كه او نيازمند به پسرش است، نبايد محبت‌هاي او را در دوران نوجواني‌ام ناديده بگيرم و به خواست همسرم او را در سراي سالمندان رها كنم.

مرد جوان كه 31 سال سن داشت بيان كرد: من به همسرم حق مي‌دهم كه از نگهداري از پدرم خسته شده باشد، اما نمي‌توانم او را ناديده بگيرم. هر چند كه به همسرم علاقه زيادي دارم. اما پدرم بخش مهمي از زندگي من است كه نمي‌توانم آن را حذف كنم.

زن جوان در ادامه صحبت‌هاي همسرش مدعي شد: من هيچ‌گاه از همسرم نخواسته‌ام كه پدرش را رها كند، تنها از او خواسته‌ام كه پدرش را به سراي سالمندان منتقل كند، زيرا به علت دردي از ناحيه كمر به آن دچار شدم، ديگر توان نگهداري از او را ندارم. يا جاي من در آن خانه است يا پدر شوهرم، اما همسرم مي‌گويد كه نمي‌تواند از پدر خود بگذرد اما مي‌تواند از من و پسرش بگذرد.

شوهر اين زن افزود: غير از جدايي هيچ راهكار ديگري به ذهن من خطور نمي‌كند، زيرا نمي‌توانم پدر خود را كه از ابتدا تنها بوده است در سال‌هاي پايان عمرش، به حال خود رها كنم.

به گزارش ايسنا، قاضي دادگاه بعد از شنيدن اظهارات طرفين حكمي مبني بر طلاق صادر نكرد و زوج جوان را به واحد مشاوره دادگاه معرفي كرد.



بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین